الموضوع: داستان هدایت ملکه‌ی سبا و قومش و اسلام آوردن آنها با نبیّ الله سلیمان با رفتار حکیمانه‌ی هدهد پرنده

النتائج 1 إلى 5 من 5
  1. افتراضي داستان هدایت ملکه‌ی سبا و قومش و اسلام آوردن آنها با نبیّ الله سلیمان با رفتار حکیمانه‌ی هدهد پرنده

    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    11 - 10 -1430 هـ
    01 - 10 - 2009 مـ
    ۹ - مهر - ۱۳۸۸ه.ش.

    01:24 صباحاً
    ـــــــــــــــــــــ

    { قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ }

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله رب العالمين..
    خداوند تعالی می فرماید:
    قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ‎﴿٤٠﴾ } صدق الله العظيم [النمل]
    بیانی مختصر از مهدی منتظر برای «الرادار» و تمام انصار پیشگام برگزیده و زوار گرامی که برای یافتن حق بر سر میز گفتگو حاضر می‌شوند، برای همگی شما به‌حق فتوا می‌دهیم مردی که در میان اطرافیان و همراهان سلیمان و در هیئت یک انسان حاضر شده بود و به شکل بشر درآمده بود، فضل جدید خداوند به سلیمان و برای یاری دادن به وی بود که بعد از انجام مأموریت خود، ناپدید گردید. برای همین نبی الله سلیمان به بزرگانی که در اطرافش بودند گفت:
    { هَـٰذَا مِن فَضْلِ رَ‌بِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ‌ أَمْ أَكْفُرُ‌ وَمَن شَكَرَ‌ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ‌ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ‌ فَإِنَّ رَ‌بِّي غَنِيٌّ كَرِ‌يمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُ‌وا لَهَا عَرْ‌شَهَا نَنظُرْ‌ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾ } صدق الله العظيم [النمل]
    «الرادار»، آیا می دانی چه کسی تخت ملکه سبأ را با اذن خداوند در کمتر از یک چشم‌برهم‌زدن حاضر کرد؟ همان که مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم را از زمین خاکی به سدرةالمنتهی برد. او فرستاده بزرگوار و صاحب قدرتی است که نزد صاحب عرش، مقام والائی دارد! او ملک جبریل علیه الصلاة و السلام است که هنگام درخواست نبی الله سلیمان از جماعتی از لشکریانش نزد وی نزول کرد:
    {
    قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣٨﴾‏ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ‎﴿٣٩﴾} صدق الله العظيم [النمل]
    فرستاده بزرگوار و صاحب قدرتی که نزد صاحب عرش، مقام والائی دارد گفت:
    {
    أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ‎﴿٤٠﴾‏ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ‎﴿٤١﴾}صدق الله العظيم [النمل].
    ولی از دید سلیمان و بزرگان همراهش مخفی شد و سلیمان به اطرافیانش فتوا داد که:

    {
    قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ‎﴿٤٠﴾‏ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ‎﴿٤١﴾}صدق الله العظيم [النمل].
    و دانش جبریل از سلیمان بیشتر است و چون از او داناتر است سزاوار نیست از کسانی باشد که سلیمان امامشان است، چراکه اگر از همراهان او بود، برای امامت، بر سلیمان علیه الصلاة و السلام اولویت داشت. درحالی‌که مرد کریمی که تخت را در کمتر از چشم‌برهم‌زدن حاضر کرد؛ جبریل علیه الصلاة و السلام بود که بعد از انجام این کار از چشم سلیمان و تمام همراهانش ناپدید شد و برای همین می‌بینیم سلیمان به بزرگان فتوا می‌دهد:
    {
    قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ‎﴿٤٠﴾‏ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ‎﴿٤١﴾}صدق الله العظيم [النمل].
    اما سؤالت درباره حاملان عرش، آنها هشت ملک از ملائکه «الرحمن» و بزرگترین مخلوقات او هستند و هیچ آفریده‌ای بزرگتر از آنان نیست مگر سدرة المنتهی که عرش «الرحمن» و حجاب پروردگار سبحان است و خداوند از تمام مخلوقاتش بزرگتر است. بزرگترین آفریده خداوند، سدرة المنتهی است که حجاب بین خالق و خلائق است و بعد از آن بزرگترین مخلوقات؛ حاملین عرش هستند. ملائکه از نظر اندازه و تعداد بال‌ها مانند هم نیستند و خلقتشان مانند هم نیست. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {
    لْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۚ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‎﴿١﴾} صدق الله العظيم [فاطر]
    و همان‌طور که گفتیم حاملین عرش [خداوند] «الرحمن» از فرشتگان مقرب درگاه و هشت فرشته‌اند که تا روز قیامت عرش را حمل می‌نمایند. آنها از همه فرشتگان [خداوند] «الرحمن» نسبت به مؤمنان مهربان‌ترند و برای اهل زمین استغفار می‌نماند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {
    الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ‎﴿٧﴾‏} صدق الله العظيم [غافر]
    و اما راهرو کاخ هموار، صاف و بلورین و کاخی از شیشه بود که به فرمان سلیمان ساخته شده بود و در معرض خورشید گذاشته شد تا سلیمان از حقیقت اسلام آوردن ملکه سبأ مطمئن شود و ببیند آیا پا بر روی تصویر چیزی که می‌پرستید می‌گذارد یا خیر؟ تنها در زمان خاصی دستور ورود به کاخ را داد و آن هم زمانی بود که خورشید در وسط آسمان بود:
    {قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا}
    [النمل:٤٤]
    چون خورشید را داخل آن دید تصور کرد که آب است، چراکه تصویر خورشید را در آن دید و برای همین [اندکی لباسش را بالا برد تا ] ساق پاهایش معلوم شد ولی سلیمان به او گفت این کاخ هموار و صاف از شیشه ساخته شده‌است. لذا ملکه سبأ لباس خود را پایین آورد و قدم پیش گذاشت تا اینکه روی تصویر خورشید که در شیشه درخشان افتاده بود، ایستاد و اسلام خود را آشکار ساخت و درحالی‌که روی تصویر خورشید ایستاده بود اعتراف کرد که پیش از این با عبادت خورشید درحق خود ظلم کرده است:

    {قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}
    صدق الله العظيم [النمل:٤٤]
    چون سلیمان قبل از آمدن او از اسلام آوردنش آگاه بود گفت:
    {أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ}
    صدق الله العظيم [النمل:٣٨]
    و به‌راستی که هدهد خبر اسلام آوردن ملکه سبأ را آورده بود چرا که سلیمان هدهد را مکلف ساخته بود بعد از انداختن نامه، ملکه سبأ را زیر نظر داشته باشد و گفت:

    {اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ}
    صدق الله العظيم [النمل:٢٨].
    هدهد خبر آورد که او تسلیم پروردگار عالمیان شده‌است و دیگر در برابر خورشید سجده نمی‌کند وبرای همین سلیمان علیه الصلاة و السلام فرمود:

    {أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ}
    صدق الله العظيم [النمل:٣٨].
    اما سلیمان می‌خواست مطمئن شود که او واقعاً اسلام آورده‌است و لذا دستور داد راهرو این کاخ را که از شیشه ساخته شده‌بود در معرض تابش آفتاب قرار دهند و اگر او حاضر نشد از روی تصویر خورشید بر راهرو درخشان بگذرد؛ یعنی هنوز قلبش بیمار است و این قلب برای عبادت پروردگارش تطهیر نشده‌است و اگر پا بر روی تصویر خورشید گذاشت، روشن می‌شود در اسلام آوردنش صادق است. ملکه مکرمه یمنی که خردمند و عالِم و دارای منصب و جمال بود، با پای خود از روی تصویر خورشید که بر راهرو درخشان قصر افتاده بود عبور کرد و پای خود را روی آن تصویر گذاشت و گفت:
    {قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}
    صدق الله العظيم [النمل:٤٤]
    و برای همین سلیمان به ذکاوت و دانش وی اذعان کرد و گفت:
    {وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ}صدق الله العظيم [النمل:٤٢].

    وسلامُ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين..
    أخوكم الإمام ناصر محمد اليماني.

    ======== اقتباس =========

    اقتباس المشاركة 96512 من موضوع قِصَة هُدَى مَلِكَة سَبَأ وقَومَها وإسلامَهم مَع نَبي الله سُلَيمان بِسَبَب حِكمَة طائر الهُدهُد ..

    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني

    12 - شوال - 1430 هـ
    01 - 10 - 2009 مـ
    01:24 صباحاً
    ـــــــــــــــــــــ


    {قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ} ..


    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامُ على المُرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
    قال الله تعالى: {قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ} صدق الله العظيم [النمل:٤٠].

    وإليكم البيان المُختصر من المهديّ المنتظَر إلى (الرادار) وكافة الأنصار السابقين الأخيار وكافة الزوار الوافدين إلى طاولة الحوار للبحث عن الحقّ، وأفتيكم بالحقّ جميعاً أنّ الرجل الذي حضر بين الملأ مُتمثلاً إلى بشرٍ سويٍّ؛ بين ملإ سليمان هو فضلٌ من الله جديدٌ مدد لسليمان قام بالمُهمة ومن ثم اختفى، ولذلك قال نبيّ الله سليمان لمن حوله من الملإ:
    {قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾} صدق الله العظيم [النمل].

    فهل تدري يا أيُّها (الرادار) من الذي قام بإحضار عرش ملكة سبأ في أقرب من لمح البصر بإذن الله؟ إنهُ الذي قام بإحضار مُحمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- من أرض الثرى إلى سدرة المُنتهى، إنه رسولٌ كريمٌ ذو قوةٍ عند ذي العرش مكينٌ، إنّه الملك جبريل عليه الصلاة والسلام تنزَّل ساعة عرض الطلب لنبي الله سُليمان على الملإ الذين معه من جنوده:
    {قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿٣٨﴾ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿٣٩﴾} صدق الله العظيم [النمل].

    وقال الرسول الكريم ذو قوة عند ذي العرش مكين:
    {أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (40) قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41)} صدق الله العظيم [النمل]. ولكنه اختفى عن سليمان وعن ملأ سليمان ثم أفتى سليمان الملأ من حوله وقال: {قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾} صدق الله العظيم [النمل].

    وجبريل أعلم من سليمان وما ينبغي أن يكون من الذين يؤمُّهم سليمان ما دام أعلم منه، إذ لو كان من ملئِه لأصبحت لهُ الأولوية بالإمامة من سليمان عليه الصلاة والسلام؛ بل الرجل الكريم الذي حضر فأحضر العرش بأقرب من لمح البصر هو جبريل عليه الصلاة والسلام ثم اختفى عن أعين سليمان وعن أعين ملئِه جميعاً، ولذلك نجد الفتوى من سليمان لملئِه:
    {قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿٤٠﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿٤١﴾} صدق الله العظيم [النمل].

    وأما الصرح المُمرّد من قوارير فإنه صرحٌ زُجاجيٌّ فقد أمر به سليمان وجعله مكشوفاً للشمس ليعلم حقيقة إسلامها فهل سوف تدوس على صورة من كانت تعبده؟ ولم يأمر بإدخالها عليه إلا في ساعةٍ معلومةٍ والشمس وسط السماء
    {قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا} [النمل:٤٤]، وذلك لأنّها رأت فيه الشمس وظنته ماءً نظراً لأنها ترى الشمس فيه ولذلك كشفت عن ساقيها ولكنّهم أفتوها أنه صرحٌ مُمردٌ من قواريرَ، ومن ثم أرجعت ثوبها الملكي ليستر ساقيها فتقدمت حتى وقفت على صورة الشمس بالصرح اللامع فأعلنت إسلامها وهي واقفة على صورة الشمس مُعترفةً أنّها ظلمت نفسها بعبادتها للشمس من قبل: {قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمِيْن} صدق الله العظيم [النمل:٤٤].

    وذلك لأنّ سُليمان قد علم بإسلامها من قبل أن تأتي ولذلك قال:
    {أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ} صدق الله العظيم [النمل:٣٨]. وإنما أخبره الهدهد عن إسلامها وذلك لأنه كلفه بمراقبتها من بعد أن ألقى إليها الكتاب وقال: {اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ} صدق الله العظيم [النمل:٢٨]. وقد أخبر الهدهد نبيّ الله سليمان أنها أسلمت لله ربّ العالمين ولم تعد تسجد للشمس ولذلك قال سليمان عليه الصلاة والسلام: {أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ} صدق الله العظيم [النمل:٣٨].

    ولكن نبيّ الله سليمان أراد أن يتأكد من حقيقة إسلامها وأمر بذلك الصرح المُمرد من قوارير المكشوف للشمس فإن تجنبت أن تطأ صورة الشمس بقدميها في الصرح اللامع فهذا يعني أنّه لا يزال في قلبها مرضٌ ولم يتطهّر قلبُها لعبادة ربِّها تطهيراً، وإن داست على صورة الشمس فمن ثم سيعلم أنّها صادقةٌ في إسلامها، ولكن ذات اللُبّ والعلم والمنصب والجمال الملكة اليمانيّة المُكرمة وطأت بقدميها على صورة الشمس في الصرح اللامع وأعلنت إسلامها وقدميها على صورة الشمس:
    {قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمين} صدق الله العظيم [النمل:٤٤]، ولذلك اعترف سُليمان بعلمها الذكي وقال: {وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ} صدق الله العظيم [النمل:٤٢].

    وسلامُ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    أخوكم؛ الإمام ناصر محمد اليماني.
    ــــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  2. افتراضي فوری از امام مهدی به تمام عالمیان که از طریق آدم و حوا برادر خونی او هستند و به تمام امت‌ها چه آنان که در زمین راه می‌روند [جنبندگان] و چه آنان که با بال‌هایشان پرواز می‌کنند؛ به همه‌ امت‌ها ..

    - 2 -
    [ لمتابعة رابط المشاركـــــــــــــة الأصليّة للبيــــــــــــــان ]
    الإمام ناصر محمد اليماني
    25 - 01 - 1438 هـ
    26 - 10 - 2016 مـ
    ۵- آبان ـ ۱۳۹۵ه.ش.
    08:00 صباحاً
    ( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
    ــــــــــــــــــــ


    فوری از امام مهدی به تمام عالمیان که از طریق آدم و حوا برادر خونی او هستند و به تمام امت‌ها چه آنان که در زمین راه می‌روند [جنبندگان] و چه آنان که با بال‌هایشان پرواز می‌کنند؛ به همه‌ امت‌ها ..

    بسم الله الرحمن الرحيم و سلام و صلوات بر تمام انبیا و رسولان خدا که به‌سوی تمام امت‌ها از جن و انس و سایر
    امت‌ها [از هر جنس] فرستاده شدند و هر کس که به خدا و رسولانش ایمان آورده باشد و همه آنها از نماز و تسبیح خود باخبراند؛ صلوات پروردگارم به تمام سپاهیان مؤمنش در تمام ملکوت؛ چه آنها که راه می‌روند [جنبندگان] و چه آنها که پرواز می‌کنند... دعوت کسی که بندگان را به عبادت خداوند یکتا و بی‌شریک فرا مي‌خواند استجابت کنید و از رضوان خداوندی پیروی نمایید که شما را به حق برای این آفریده تا او را به یگانگی و بدون شریک عبادت نمایید؛ خداوند شما را بیهوده نیافریده است و بدانید که همگی در پیشگاه او جمع خواهید شد. تصدیق فرموده خداوند تعالی در آیات محکم قرآن عظیم و فتوای خالق به تمام مخلوقاتش که می‌فرماید:
    {وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ﴿۲۹﴾ وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ ۚ قَالَ أَلَيْسَ هَـٰذَا بِالْحَقِّ ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا ۚ قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۳۰﴾ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّـهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَىٰ ظُهُورِهِمْ ۚ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ ﴿۳۱﴾ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ۖ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۳۲﴾ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ ۖ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَـٰكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّـهِ يَجْحَدُونَ ﴿۳۳﴾ وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّـهِ ۚ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۳۴﴾ وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَىٰ ۚ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۳۵﴾ إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ ۘ وَالْمَوْتَىٰ يَبْعَثُهُمُ اللَّـهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۳۶﴾ وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۚ قُلْ إِنَّ اللَّـهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۳۷﴾ وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾ وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ ۗ مَن يَشَإِ اللَّـهُ يُضْلِلْـهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۳۹﴾ قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّـهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّـهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۴۰﴾ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ ﴿۴۱﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ ﴿۴۲﴾ فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَـٰكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۴۳﴾ فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ﴿۴۴﴾ فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا ۚ وَالْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۵﴾ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّـهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ اللَّـهِ يَأْتِيكُم بِهِ ۗ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ ﴿۴۶﴾ قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّـهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ﴿۴۷﴾ وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ ۖ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۴۸﴾ وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿۴۹﴾ قُل لَّا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّـهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ ۚ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ ۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ﴿۵۰﴾ وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ ۙ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿۵۱﴾ } صدق الله العظيم [الأنعام].
    هرچقدر هم که گناهکارید، از رحمت خدا مأیوس نشوید و بدانید خداوند همه‌ی گناهان را می‌آمرزد؛ همانا که او غفور و رحیم است. به دعوت خداوند رحمن که در آیات محکم کتابش آمده پاسخ دهید، خداوند فرموده گناهان تمام بندگان گناهکار خود در تمام ملکوت را آمرزیده و آنان را مشمول غفران و رحمت خود می‌نماید؛ فرمان خداوند در آیات محکم قرآن عظیم را اطاعت کنید که می‌فرماید:
    { قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۵۳﴾ وَأَنِيبُوا إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ﴿۵۴﴾ وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿۵۵﴾ أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ﴿۵۶﴾أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّـهَ هَدَانِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴿۵۷﴾ أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۵۸﴾ بَلَىٰ قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۵۹﴾ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّـهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ ۚ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ ﴿۶۰﴾ وَيُنَجِّي اللَّـهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۱﴾ اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿۶۲﴾ لَّهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿۶۳﴾ قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّـهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ ﴿۶۴﴾ وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۶۵﴾ بَلِ اللَّـهَ فَاعْبُدْ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ ﴿۶۶﴾ وَمَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۶۷﴾} صدق الله العظيم [الزمر].
    ای بندگان خدا؛ به خدا قسم که هدایت به دست خداست و او بین شما و قلبتان حایل می‌شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {ذَٰلِكُمْ وَأَنَّ اللَّـهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ ﴿۱۸﴾ إِن تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ ۖ وَإِن تَنتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَإِن تَعُودُوا نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۹﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ ﴿۲۰﴾ وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ ﴿۲۱﴾ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّـهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۲۲﴾ وَلَوْ عَلِمَ اللَّـهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأَسْمَعَهُمْ ۖ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوا وَّهُم مُّعْرِضُونَ ﴿۲۳﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّـهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۲۴﴾ وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَّا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۲۵﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].
    شاید یکی از بندگان پروردگار در ملکوت بخواهد بگوید: «حال که هدایت تنها به دست خداوند یکتا و بی‌شریک است، چون او بین همگی بندگان و قلب‌هایشان حایل می‌شود؛ آیا این به مثابه ظلم به بندگانی نیست که خدا قلبشان را به سوی کسی که خلایق را به سوی خالق‌شان دعوت می‌کند؛ هدایت نمی‌کند تا هدف خلقت‌شان را محقق کرده و تنها خداوند یکتا و بی‌شریک را عبادت کنند؟» مهدی منتظر از آیات محکم ذکر پاسخ می‌دهد و می‌گوید که خداوند تعالی فرموده است:
    {مَّنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿۴۶﴾} صدق الله العظيم [فصلت].
    شما باید به درگاه پروردگارتان انابه کرده و از پروردگاری که بین شما و قلبتان حایل می‌شود، بخواهید تا قلب‌هایتان را به سوی راه خداوند عزیز و حمید هدایت نماید؛ تصدیق فرموده خداوند تعالی:

    {شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ ۖ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ ۚ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ ۚ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ ﴿۱۳﴾ وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ﴿۱۴﴾ فَلِذَٰلِكَ فَادْعُ ۖ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ ۖ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ ۖ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ ۖ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ ۖ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ ۖ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ ۖ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا ۖ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ ﴿۱۵﴾}
    صدق الله العظيم [الشورى].

    فرموده خداوند تعالی را به یاد داشته باشید:

    {وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ ﴿۱۳﴾} صدق الله العظيم،
    پس کسی که به درگاه پروردگارش توبه و انابه کند تا قلبش را هدایت فرماید؛ خداوند برای قلبش نوری قرار داده و نسبت به حق آمده از نزد پروردگارش بصیر می‌شود و کسی که خداوند نوری برایش قرار ندهد؛ نوری نخواهد داشت و نسبت به دعوت حق پروردگارِ حقش بصیرت پیدا نمی‌کند چون مانند فرد نابینایی است که در شبی تاریک زیر آسمانی پوشیده از ابرهای سیاه در تاریکی دریا گرفتار شده است. در سه تاریکی قرار دارد، تاریکی شب و تاریکی ابر و تاریکی دریا؛ آیا می‌تواند کف دستش را ببیند ولو این که آن را جلوی صورتش بگیرد؟ تصدیق فرموده خداوند تعالی:

    {وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ ۗ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۳۹﴾ أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا ۗ وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ ﴿۴۰﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿۴۱﴾ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ﴿۴۲﴾ } صدق الله العظيم [النور].
    ای بندگان خدا! از خدا بترسید. قسم به خدایی که جزاو خداوندی نیست تا زمانی که مانند آن پرنده [که خدا هدایتش کرده بود] از عقلتان استفاده نکنید؛ قادر نخواهید بود نورحق بیان قرآن را ببینید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ ﴿۱۱﴾ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ ﴿۱۲﴾ قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۳﴾ قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي ﴿۱۴﴾ فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ ۗ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ﴿۱۵﴾ لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَمِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ۚ ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ ۚ يَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ﴿۱۶﴾ وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿۱۷﴾ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾ } صدق الله العظيم [الزمر].
    وبدانید خداوند، ملکه‌ی یمانیِ سبای بزرگ را با حکمت این پرنده هدایت نمود، این پرنده هدهد است که رسول و فرستاده نبی الله سليمان عليه الصلاة والسلام به سوی ملکه سبا یمنی بود و بدانید خداوند با حکمت خود که استفاده ازعقل یک زن بود؛ قوم سبا را که بسیار قدرتمند و مقتدر بودند، هدایت کرد. او با عقل و حکمت خود همه‌ی مردمش را هدایت کرد و باعث شد تنها با یک نامه، همگان مسلمان شوند و برای همین تا همگی مسلمان نشده و نسبت به پرستش خورشید کافر نشده و تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان نگردیده بودند، به سوی نبی الله سلیمان سفر نکرد. تا این که هدهد بازگشت و خبر داد که یمنی‌ها و ملکه‌شان اسلام آورده و همگی تسلیم خداوند و پروردگار یکتا و بی‌شریک شده‌اند. نبی الله سلیمان علیه الصلاة و السلام خواست حقیقت خبری را که هدهد آورده، مبنی بر این که آنها همراه ملکه‌‌شان به پروردگار عالمیان ایمان آورده‌اند را بیازماید. لذا بعد از آنکه هدهد با آن خبر آمد، نبی الله سلیمان می‌خواست تسلیم شدن آنان به پروردگارشان را بیازماید؛ لذا مجلس شورای خود از انس و جن و پرندگان را احضار کرد... تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا ۖ وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۵﴾ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿۱۶﴾ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿۱۷﴾ حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۸﴾ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۹﴾ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿۲۰﴾ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿۲۱﴾ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿۲۲﴾ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّـهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۲۴﴾ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّـهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿۲۵﴾ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ﴿۲۶﴾ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾ اذْهَب بِّكِتَابِي هَـٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ﴿۲۹﴾ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ ﴿۳۰﴾ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۱﴾ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ ﴿۳۲﴾ قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿۳۳﴾ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ ﴿۳۴﴾ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿۳۵﴾ فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّـهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۳۷﴾ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿۳۹﴾ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَـٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿۴۰﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَـٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    همانا که در آیات محکم قرآن عظیم؛ برهان تسلیم ملت سبای یمنی در پیشگاه پروردگارعالمیان، قبل از آن که نبی الله سلیمان و سپاهش را ببینند وجود دارد. این برهان آشکار را در این فرموده خداوند تعالی می‌یابید:

    {قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾}
    صدق الله العظيم.

    این برهان آشکاری است که نشان می‌دهد آنها به حق قبل از دیدن سلیمان و سپاهش؛ به پروردگار عالم ایمان آورده و تسلیم او شده بودند. چون هدهد پرنده برای نبی الله سلیمان خبرآورده بود که ملکه یمن و مردمش همگی در برابر پروردگار عالمیان تسلیم شده‌اند. برای همین نبی الله سلیمان می‌گوید:
    {قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾} صدق الله العظيم
    حکمت هدهد پرنده؛ ملکه سبا یمنی را وادار کرد از عقلش استفاده کند و خداوند با نوری از نزد خود او را هدایت کرد. این نور بصیرت، بعد از استفاده ملکه سبا از عقلش به او عنایت شد، تا دریابد این خالق آسمان‌ها و زمین و خورشید و ماه و انسان است که به حق شایسته عبادت است. ملکه سبا بصیر شد و دریافت با عبادت خورشید به جای خدا؛ به خود و ملتش ظلم کرده است. برای همین هم زمانی که عرش عظیم خود را نزد سلیمان دید، عرشی که از زیورهای بسیار گران‌بها و الماس ساخته شده و حین ترک یمن در قصر پادشاهی یمن در دیوان مجلس شورا قرار داشت و به شدت تحت مراقبت و نگهبانی بود؛ با پلک زدنی به نبی الله سلیمان اشاره کرد تا قومش را بعد از ایمان آوردن به پروردگار عالمیان به فتنه نیندازد؛ برای همین سلیمان نبی اعتراف و اقرار کرد که اوبه حق زنی داناست. ترس ملکه سبا از این فتنه بود که همراهانش بگویند: «چطور این عرش نزد سلیمان است در حالی که آنها آن را دریمن باقی گذاشته بودند! چطور عرش ملکه‌شان پیش از آنها به سلیمان رسیده است»؟ و سپس به ملکه‌شان که آنها را از قبل قانع کرده بود اسلام بیاورند و از نبی الله سلیمان پیروی کنند، چیزی بگویند. ملکه سبا ترسید آنها به فتنه بیفتند، چون از درهای قصر و اطراف آن به شدت مراقبت و حراست می‌شد. برای همین ملکه‌ی علیم و دانای آنها ترسید به خاطر آورده شدن عرش گرفتار فتنه شوند؛ چون مطمئن بودند عرش را در پشت درب‌های قصر پادشاهی گذاشته و آمده‌اند و سپس بگویند:«این ساحری داناست که باعث شده خیال کنیم این عرش ملکه‌ی ماست؛ چون ما آن را پشت درهای قصر که به شدت تحت محافظت است گذاشته و آمده‌ایم؛ چطور عرشی که پشت سرمان گذاشته بودیم؛ زودتر از ما به سلیمان رسیده است!»
    اما ملکه یمن همراهان خود را درآخر کار هم از فتنه نجات داد، همان طور که در ابتدای امر با حکمت و ذکاوتش آنها را، قبل از دیدن نبی الله سلیمان و سپاه و ملک عظیمش هدایت کرده بود. وقتی دید عرشش در نزد نبی الله سلیمان است، درحالی‌که او آن را در کشورش باقی گذاشته بود و بعد از این که دید عرش بر او پیشی گرفته؛ این باعث شد بیش از پیش بر ایمان و ثبات قدم و علمش افزوده شود. او یقین داشت که این همان عرشی است که در دیوان پادشاهی در کشور سبا یمن روی آن می‌نشست. ولی نمی‌خواست با گفتن این که این همان [عرش] است، مردمش را به فتنه بیندازد؛ برای همین با چشمش به سؤال کننده [سلیمان] اشاره کرد که مردمش را به فتنه نیندازد. سپس دستش را روی عرش گذاشت و گفت: «انگار که همان است» . اینجا بود که سوال کننده، یعنی نبی الله سلیمان پیش خود اعتراف کرد که این زن داناست و گفت: «قبل از او [ملکه سبا] این دانش به ما عطا شده بود و ما تسلیم خداوند و مسلمان بودیم» و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾}
    صدق الله العظيم [النمل].

    اینجاست که متوجه زیرکی هردو طرف شده و می‌بینید آنان از نظر علم هدایت، دانا هستند؛ نبی الله هم مصرانه می‌خواست آنها [ملکه سباء و قومش] را به فتنه نیندازد و اگر او به عرش خود دست نمی‌زد، می‌گفت: «این سحری آشکار است»! لذا سلیمان نبی، دستور داد نگین الماس آن را درآورند؛ چون می‌ترسید [اگر تخت درست مثل تخت ملکه سبا باشد] ، ملکه از ترس این که سحری آشکار درکار باشد، جرأت نکند به عرش دست بزند؛ مردمش هم همین طور. چون تمام کسانی که نسبت به نشانه‌ها و معجزات پروردگار کافر می‌شدند، همگی یک حجت باطل داشتند و حرف همهی‌ آنها جز این نبود که به نشانه‌ی حقی که در عالم حقایق و واقعیات از سوی پروردگارشان آمده بود؛ بگویند: «این سحری آشکار است» و هدایت نمی‌شدند؛ چون آن معجزه را با دست خود لمس نمی‌کردند [تا از واقعی و حقیقی بودن آن مطمئن شوند]. این گونه افراد و اقوام هدایت نمی‌شوند، چون قادر به تشخیص سحر از معجزه نبودند. اگر آن را با دستشان لمس می‌کردند، واقعی و حق بودن نشانه‌های پروردگار برایشان روشن می‌شد؛ ولی آنها تصور می‌کردند، این معجزات، سحر آشکار است. درحالی‌که اگر با دستتان آن را لمس کنید، درمی‌یابید آن چه که می‌بینید واقعی و حقیقی است یا تنها سحر تخیلی است که در نظرتان آمده است [ودر عالم واقعیات، قابل لمس نیست] برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:

    {وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿۷﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].
    برای همین هم نبی الله سلیمان دستور داد تا یکی از نگین‌های چشم‌گیر و زیبا و درخشان آن را که جلوی دید باشد، بردارند تا شکل عرش تغییر کند. و این هم حکمت نبی الله سلیمان بود تا ملکه سبا جرأت کند به عرش خود نزدیک شده و با دستش آن را لمس کند.
    ملکه سبا با چشم چپش به سائل [سلیمان که درمورد عرش از او سؤال کرد] اشاره کرد تا به او بفهماند نمی‌خواهد مردمش به فتنه بیفتند و سپس روی عرش نشست؛ چون اگر قبل از نشستن روی عرش اقرارمی‌کرد که عرش اوست مردم می‌گفتند: «ما قومی هستیم که سحرمان کرده‌اند» و بعد از ایمان آوردن؛ به عقیده قبلیشان برمی‌گشتند. چرا که علت هدایت نشدن کافرانی که نسبت به آیات پروردگارشان کافربودند، این است که در برابر نشانه‌ها و معجزات خداوند، تنها این جواب را می‌دادند: «این تنها سحری آشکار است» . این اقوام هدایت نمی‌شوند و از کسانی هستند که با عقل خود تفکر و اندیشه نمی‌کنند.

    برای همین نبی الله سلیمان گفت:

    {قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾}
    صدق الله العظيم

    ولی آن زن از هدایت شدگان بود. لذا عرش خود را انکار نکرد؛ بلکه با اشاره چشم به سؤال کننده فهماند که می‌داند این عرشش است. سپس به سمت مردمش چرخید و با لبخند شادمانه‌ای روی عرشش نشست و گفت: «انگار خودش است» ! با این که به یقین می‌دانست این عرش خودش است، ولی نمی‌خواست مردمش به فتنه بیفتند؛ تا بعد از بازگشت به یمن، ببینند عرش در قصر پادشاهی و دیوان مجلس شورا نیست و بعد از برگشتن از سفری که برای بیعت کردن عام به سوی سلیمان داشتند؛ یقین بیاورند و ایمان و ثابت قدمیشان بیشتر شود...او با ایمان آوردن به خداوند رحمن و پیروی از نبی الله سلیمان [که صلوات و سلام بر او و بر آن زن و تمام کسانی که با آن زن ایمان آوردند باد] ملت خود را نجات داد؛ یمنی‌هایی که از عقل خود استفاده کردند و خداوند تنها با یک نامه آنها را هدایت فرمود...

    شاید یکی از انصار پیشگام برگزیده در عصرگفتگو قبل از ظهور بخواهد بگوید: «آه، آه، ای امام
    من! چه قدر علم و حکمت را از ما پنهان نگاه می‌داری؛ آیا برای ما توضیح نمی‌دهی که چطورهدهد پرنده توانست ملکه سبا را وادار کند که از عقلش استفاده و فکر کند»؟ امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ به کسانی که به حق این پرسش را مطرح کردند، می‌گوید: معبد ملکه سبا، چندین دریچه رو به شرق و غرب داشت. فرستاده‌ی [رسول] نبی الله سلیمان یعنی هدهد، در زمان سپیده‌دم و قبل طلوع آفتاب به معبد رسید؛ پیش از آن که ملکه سبا برای سجده در برابر خورشید به معبد برسد و در برابر دریچه شرقی معبد قرار بگیرد. علت اینکه هدهد علیه الصلاة و السلام زود به آن مکان آمد این بود که ملکه نامه‌ای را که با خود آورده نبیند و فکر نکند هدهد مانند کبوتران دیگر نامه‌رسان است. بلکه هدهد پرنده‌ای مؤمن بود و می‌خواست ملکه را وادار کند از عقلش استفاده کند، چون اگر با ملکه سخن می‌گفت و نصیحتش می‌کرد در برابر خورشید و ماه سجده نکند بلکه خالق آنها را عبادت نماید، ملکه زبانش را نمی‌فهمید. ببینید هدهد چگونه با تحقیر در مورد کافرانی که خداوند واحد قهار را عبادت نمی‌کنند، سخن می‌گوید. به انتقاد هدهد که در آیات محکم قرآن عظیم آمده است فکر کنید. او می‌گوید:

    {إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّـهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۲۴﴾ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّـهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ﴿۲۵﴾ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ﴿۲۶﴾ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۲۷﴾ اذْهَب بِّكِتَابِي هَـٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾}
    صدق الله العظيم [النمل].

    برای همین هدهد پرنده درحالی‌که خشمگین بود، به هنگام سپیده‌دم و وقت بلند شدن سرو صدای گنجشک‌ها و قبل از این که ملکه برای سجده در برابر آفتاب [بعد از طلوع آن-] در معبد حاضر شود؛ به معبد رفت. ملکه دید هدهد در معبد در انتظار اوست و در دریچه‌ای گرد، ایستاد که خورشید، آن روز به صورت کامل در برابر آن طلوع می‌کرد. نامه را هم از منقار به زمین گذاشت و با انگشت پایش آن را در مشت گرفت و چون دریچه‌های معبد بلند بود؛ کسی نمی‌توانست نامه را زیر پایش ببیند. ملکه سبا خواست در برابر دریچه‌ای که خورشید به صورت کامل در برابر آن طلوع می‌کرد، سجده کند؛ ولی دید هدهد در آن دریچه ایستاده است. با دستش او را راند تا پرواز کند، اما پرنده از او نترسید و مانند کوه استوار ماند و ملکه از کار این پرنده که از او نترسید، دهشت کرد. پس از جلوی آن دریچه‌ای که هدهد در آن نشسته و بین ملکه و خورشید قرار گرفته بود، کنار رفت و خواست دربرابر دریچه کناریِ هدهد سجده کند. اما هدهد جایش را عوض کرد و جلوی آن دریچه رفت و بین ملکه و خورشید قرار گرفت. ملکه از این کار او هم دهشت کرد. خواست برود و جلوی دریچه بعدی سجده کند، با این که این دریچه کمی مایل بود ولی ملکه می‌توانست خورشید را ببیند. اما هدهد باز بین او و سجده در برابر خورشید حایل شد. ملکه دیگر بسیار دهشت کرد که چرا این پرنده مانع آن می‌شود که او در برابر خورشید سجده کند؟ درنگ نموده و فکر کرد: «این پرنده نباید این کارها را بکند و بین من و سجده خورشید حایل گردد؛ مگر این که من و قومم را در گمراهی آشکار ببیند». ملکه دید که او و مردمش کورکورانه از گذشتگان خود پیروی کرده‌اند؛ بدون این که عقل و منطق خود را به کار گیرند [تا دریابند] خالق خورشید و ماه، آفریننده‌ آنان هم هست و دانست این خداوند است که سزاوار عبادت است و پاک و منزه، او بالاتر از شرکایی است که برای او قایل می‌شوند.
    تا این که هدهدِ پرنده دید، به خاطر خشوع در برابر وحدانیت پروردگارش؛ اشک از چشمان ملکه جاری و بر چهره‌اش سرازیر شده؛ آن گاه نامه نبی الله سلیمان را به سوی او افکند. با این که نامه مختصر بود، ولی آن زن یقین پیدا کرد، چون به خاطر استفاده از عقل و انابه به پروردگار برای هدایت قلبش؛ نور حق را دید و نسبت به آن بصیرت یافت. اما فکر کرد اگر به مردمش بگوید تسلیم پروردگار عالمیان شده است و از عبادت خورشید دوری می‌کند؛ این مانند صاعقه‌ای خواهد بود و حتماً بر علیه او شورش می‌کنند. پس بر طبق عادتش؛ مجلس شورا را احضار کرد و دید با قدرت تمام آماده جنگ با سلیمان و لشکرش هستند. پس به آنها گفت: «وقتی پادشاهان وارد سرزمینی می‌شوند؛ آن را خراب کرده و فساد به پا می‌کنند و اهالی با عزت آن را به ذلت می‌کشند؛ انسان نباید به قدرت خود مغرور شود، ممکن است قدرت دشمن را نداند و شاید توسط دشمن شکست داده شود. فرض کنیم ریسک کرده و با ملک سلیمان درگیر نبرد سنگینی شویم؛ ممکن است شکستمان دهد و بزرگان کشور سباء را ذلیل کند و قربانیان آن من و شما اعضای مجلس شورای پادشاهی خواهیم بود». چون آنها گفتند: «فرمان با توست؛ ما منتظر امر تو هستیم» . پس ادامه داد: «فرض کنیم ما به جنگ رفتیم و بر ملک سلیمان پیروز شدیم؛ ولی در این جنگ سپاهیان و ارواح زیادی که به ما وفادارند را از دست می‌دهیم. فکر ‌کنم هدیه‌ای بسیار گران‌بها برای آنها بفرستیم، قافله‌ای حامل هزاران کیلو شمش‌های طلا که برپشت قافله‌ها سوار شده است و منتظر بمانیم تا فرستادگان ما برگردند. به این شرط که همین الآن توافق کنیم که اگر این هدیه بسیار گران‌بها را قبول نکرد؛ می‌فهمیم او واقعاً نبی پروردگار عالمیان است و اگر قبول کرد می‌فهمیم یکی از پادشاهان طماع است که به دنبال ملک و مال می‌گردد. در این صورت با او دوست می‌شویم و بر ضد دشمنانمان مانند یدی واحده عمل می‌کنیم و با او هم پیمان می‌گردیم. دادن این مال، به نفع من و شماست، چون اگر جنگ با سلیمان درگیرد؛ خسارت و کشته خواهیم داد وممکن است در مقایسه با این هدیه گران‌بها؛ بیشتر خسارت ببینیم. اما شرط مهم ما این است که اگر او این هدیه را نپذیرد؛ می‌فهمیم به حق نبی است و با کوهی از طلا هم نمی‌توانیم او را به فتنه بیندازیم».
    بعد از این که بر سر این موضوع با مردمش به توافق رسید؛ قافله‌ا
    ی از شتران بسیار مهیا کردند که حامل شمش‌های طلا بود که اگر جمع می‌شد به هزار کیلو می‌رسید! قافله‌ی هدایا به‌سوی سلیمان حرکت کرد تا این که رییس قافله و سربازان محافظ آن به حضور سلیمان رسیدند. رییس قافله، سلیمان را مورد خطاب قرار داد و از هدیه‌ی بزرگ ملکه سبا باخبرش کرد. سلیمان پاسخی داد که جز ملکه سبا کسی از مردمش انتظار شنیدن آن را نداشت. نبی الله سلیمان گفت:

    {فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾} صدق الله العظيم [النمل]
    تا اینکه قافله با هدایا برگشت و ملکه سبا به آنها گفت که آن پرنده چه کاری کرده و اینکه او قبل از فرستادن هدیه؛ ایمان آورده است. اما برای آن که قلبش مطمئن شود، آن شرط را بین خودم و شما کردم که اگر هدایای گران‌بها را نپذیرد؛ برایمان روشن می‌شود مانند دیگر پادشاهان در طلب مال و قدرت نیست؛ بلکه نبی خداوند رحمن است. سپس همگی آنها ایمان آوردند و در برابر خداوند و پروردگار عالمیان تسلیم شدند و پرنده‌ای که عامل هدایت آنها و روگرداندنشان از عبادت خورشید شده بود، شاهد ایمان آوردن آنها بود. سپس ملکه تصمیم گرفت به دیدن نبی الله سلیمان رفته و با او بیعت کند. هدهد پرنده به سوی سرزمین شام رفت تا این خبر خوش را به نبی الله سلیمان بدهد که ملکه سبا و قومش به پروردگار عالمیان ایمان آورده و به سوی او در حرکتند. برای همین نبی الله سلیمان جلسه فوری تشکیل داد و گفت:
    {قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾} صدق الله العظيم.
    چون هدهد پرنده علیه الصلاة و السلام به نبی الله سلیمان علیه الصلاة و السلام خبر داده بود که ملکه سبا و تمام مردمش تسلیم شده و اسلام آورده‌اند و هم چنین هدهد خبر داده بود که ملکه قبل از فرستادن هدایا تسلیم [خداوند] شده است.
    ای جماعت یمنی‌های امروز!‍ آیا تعقل نمی‌کنید؟ چرا از خلیفه‌ خدا و عبدش امام مهدی ناصر محمد یمانی که از نزد خدا آمده و شما را به سوی حق دعوت می‌کند؛ رومی‌گردانید؟ به دعوت به حکمیت براساس کتاب خداوند پاسخ دهید؛ ای جماعت أحزاب! این قرآن عظیم است اگر به آن ایمان دارید... اگر یک کلمه از من شنیدید که در کتاب خدا قرآن عظیم پیدا نشد؛ از من نپذیرید. وحی جدیدی که در کار نیست؛ بلکه ما با بیان حق قرآن مجید برای‌تان حجت می‌آوریم تا شما را به راه خداوند عزیز و حمید هدایت کنیم. از خدا بترسید و پیرو من شوید؛ شما و همسایگانتان و تمام مردم جهان.. که اگر چنین نکنید من مهدی منتظر تمام احزاب مختلف را به چالش می‌کشم تا بدانند قضیه یمن راه حل دیگری ندارد؛ مگر این که امام مهدی ناصر محمد یمانی در دعوای میان شما حکمیت کند و هیچ کس به خاطر قضاوت او در سینه‌اش احساس ناراحتی نکند و همه تسلیم حکم او شوید.... خدایا شاهد باش که ابلاغ کردم...
    ای جماعت انصار پیشگام برگزیده در «عصر گفتگو قبل از ظهور» ! این بیان مرا تبلیغ کنید، شاید پند و تذکری باشد و شاید مسلمانان این امت در میان عالمیان؛ شاکر شوند، چرا که خداوند از روی فضل بسیار بزرگ خود، مقدر کرد تا امام مهدی در این دوران برانگیخته شود و تمام امت‌های این دوران شکرگزار خدا شوند و اگر روگردانند؛ به آنها بشارت عذابی بسیار سنگین را می‌دهم. خداوند در یک شب خلیفه خود را بر تمام امت‌ها سیطره خواهد داد تا هرکس که قرار است هلاک شود بعد از دیدن بینه هلاک شود و هرکس زنده می‌ماند با دیدن بینه زنده بماند و حکم با خداوند اسرع الحاسبین است...
    زعیم علی عبدالله صالح! مگر این تو نبودی که سال ۲۰۱۱ قرآن را روی دست گرفتی و احزاب را به حکمیت بر اساس کتاب خدا قرآن عظیم دعوت کردی؟ چرا امروز آنها را به حکمیت بر اساس کتاب خدا قرآن عظیم دعوت نمی‌کنی؟ روزگار مردم یمن به نهایت خرابی رسیده است از خراب‌کاری احزاب در داخل یمن و نابودی کشور توسط کشورهای همسایه! چقدر انسان‌ها کشته شدند؛ چقدر کودکان یتیم شده‌اند؛ چقدر زنان بیوه شده‌اند. چقدر از چشم‌های زنان و کودکان اشک ریخته است! آیا از خدا نمی‌ترسید؟ از خدا بترسید و اطاعت کنید؛ شاید مورد رحمت قرار گیرید.
    عالی جناب ملک سلمان و محمدبن‌سلمان و آل نهیان وآل مکتوم و دیگرانی که با آنها هستند! از خداوند رحمن بترسید و به دعوت به حکمیت بر اساس قرآن پاسخ دهید.
    ای کسانی که از سال ۲۰۱۱[بر اساس حساب شما] انقلابات عربی خراب را به راه انداخته‌اید! آیا وضع کشورها ازقبل بهتر شده، یا بدتر و بدتر از بد شده است و بدتر هم خواهد شد مگر در برابر حق تسلیم شوید و در غیر این صورت خداوند واحد قهار؛ در یک شب مهدی منتظر ناصر محمد یمانی را بر همگان چیره خواهد کرد. بدانید نمی‌توانید خداوندی که خلیفه خود را برگزیده و مهدی منتظر ناصر محمد یمانی را از میان مردم انتخاب کرده، عاجز کنید؛ یا فکر می‌کنید شما به جای خدا خلیفه‌ی او را برمی‌گزینید؟ متذکر فرموده خداوند تعالی در آیات محکم ذکر شوید. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ ۗ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۶۸﴾ وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿۶۹﴾ وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَىٰ وَالْآخِرَةِ ۖ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۷۰﴾} صدق الله العظيم [القصص]
    ای جماعت احزابی که تلاش می‌کنید امام ناصر محمد یمانی را بخرید! شما فهمیده‌اید با کوهی بزرگ از طلا هم نمی‌توانید امام مهدی ناصر محمد یمانی را به فتنه بیندازید. من هرگز به هیچ یک از احزاب شما نپیوسته و ملحق نمی‌شوم و به هیچ وجه و هرگز در ریختن خون مسلمانان مشارکت نمی‌کنم. بلکه امام مهدی ناصر محمد یمانی خلیفه خدا در زمین است تا در سراسر عالم صلح برپا کند وعدالت میان مسلمانان و کافران برقرار نماید. در قبول دین اکراه و اجباری در کار نیست، ولی باید برای پایان دادن ظلم انسان به برادر انسانش؛ در برابر احکام خدا تسلیم باشید. اما درمورد ایمان به خداوند رحمن؛ هرکس می‌خواهد ایمان بیاورد و هرکس می‌خواهد کافر شود. کار ما این است که حق آمده ازنزد پروردگارتان را به شما ابلاغ کنیم و حساب شما با خداوند است. خداوند بهشت را برای شکرگزاران و آتش را برای کافران قرار داده است. از خداوندی بترسید که در پیشگاه او جمع خواهید شد، ای امت‌های جن و انس و از هر جنسی!... و فرموده خداوند تعالی را به یاد داشته باشید:
    {وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۚ قُلْ إِنَّ اللَّـهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۳۷﴾ وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾ وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ ۗ مَن يَشَإِ اللَّـهُ يُضْلِلْـهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۳۹﴾ قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّـهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّـهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۴۰﴾ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ ﴿۴۱﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ ﴿۴۲﴾ فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَـٰكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۴۳﴾ فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ﴿۴۴﴾ } صدق الله العظيم [الأنعام].
    و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {
    حم ﴿۱﴾ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۲﴾ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ ۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ﴿۳﴾ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ﴿۴﴾ أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا ۚ إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿۵﴾ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۶﴾ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ ﴿۷﴾ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿۸﴾ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ ﴿۹﴾ فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿۱۰﴾ يَغْشَى النَّاسَ ۖ هَـٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۱﴾ رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿۱۲﴾ أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ ﴿۱۳﴾ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ﴿۱۴﴾ إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا ۚ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿۱۵﴾ يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنتَقِمُونَ ﴿۱۶﴾ } صدق الله العظيم [الدخان].
    [موعد نزول ] عذاب خدا از بالای سر و زیرپایتان نزدیک شده است؛ چه کسی جز خداوند ارحم الراحمین قادر به بازگرداندن و رفع کردن آن است؟ آیا از مکر خداوند واحد قهار خود را در امان می‌دانید؟ ای مردمانی که نسبت به دعوت برای پیروی از ذکر [قرآن عظیم] کافرید! کتابی که رساله خداوند برای تمام بشریت است. شاید یکی از کافران بخواهد بگوید: «ناصر محمد! کشورهای مسلمان با این که به قرآن عظیم ایمان دارند به دعوت برای حکمیت براساس قرآن پاسخ نمی‌دهند؛ پس چرا کسانی که به قرآن کافرند را ملامت می‌کنی؟» امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ به همه‌ی پرسشگران می‌گوید: ای مردم! از ذکر [قرآن] تنها خط آن باقی است و از اسلام تنها نامش؛ پس بین شما و دولت‌های مسلمان و رهبران آن که از حکمیت بر اساس قرآن عظیم سرباز می‌زنند؛ فرقی وجود ندارد. آنها هم مثل شما هستند؛ قومی مجرم...مگرکسی که توبه کرده و با انابه به درگاه پروردگارش رو کند و دعوت به حکمیت براساس کتاب را استجابت نماید که او از خردمندان است و از بهترین موجودات. و اما بدترین موجودات کسانی هستند که از دعوت به حکمیت براساس کتاب خدا قرآن عظیم رومی‌گردانند. ای جماعت مسلمانان و کافران که از اعتصام به حبل الهی قرآن عظیم [عروة الوثقای بدون گسست] روگردانید! از عذاب شدید خدا به کجا می‌گریزید؟ اما کسانی که به چیزی جز قرآن تمسک جویند؛ مانند کسانی هستند که به تاری از لانه عنکبوت آویخته باشند و خانه عنکبوت سست‌ترین خانه‌هاست اگر که بدانند...
    ای عالَم! آن چه که امام مهدی ناصر محمد یمانی می‌نویسد، تنها رئوس برخی از مطالب و دانش علمی اوست
    . من شما را فریب نمی دهم [و در شما توهم ایجاد نمی‌کنم] که [گمان کنید] به اذن خدا از شما داناترم؛ بلکه با برهان علمی ملجم از قرآن عظیم محفوظ از تحریف، شما را به چالش می‌کشم؛ کتابی که ذکر شما و پدران گذشته شما در آن است و خبر شما و کسانی که قبل از شما بودند و بعد از شما خواهند بود در آن آمده است. برای همین ما حوادثی را برایتان تشریح می‌کنیم که هنوز رخ نداده‌اند و این به خاطر آگاهی ما از سنت الهی درمورد کسانی است که در هر زمان و مکانی از دعوت حق پروردگارشان روگردانده‌اند. در سنت خدا تبدیلی نیست و این سنت‌ها درمورد اقوام پیشین جاری شده است.
    وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
    عبد الله وخليفته المنتظَر المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني
    ======== اقتباس =========

    اقتباس المشاركة 240697 من موضوع قِصَة هُدَى مَلِكَة سَبَأ وقَومَها وإسلامَهم مَع نَبي الله سُلَيمان بِسَبَب حِكمَة طائر الهُدهُد ..

    - 2 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    25 - محرم - 1438 هـ
    26 - 10 - 2016 مـ
    08:00 صباحاً
    (بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى)

    [ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان]
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=240686

    ــــــــــــــــــــ



    عاجل من الإمام المهديّ إلى كافة إخوته في الدم من حواء وآدم في العالم وإلى كافة الأمم ما يَدِبّ أو يطير بجناحيه من الأمم
    ..


    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة الأنبياء والمرسلين في الأمم من الإنس والجنّ ومن كل جنسٍ؛ كُلٌّ قد علم صلاته وتسبيحه ممن آمن بالله ورسله، صلوات ربي على كافة المؤمنين من جنوده في ملكوته أجمعين ما يدبُّ منهم أو يطير، فاستجيبوا للدّاعي إلى عبادة الله وحده لا شريك له باتِّباع رضوان الله الذي خلقكم بالحقّ لتعبدوه وحده لا شريك له، وما خلقكم الله عبثاً، واعلموا أنكم إليه تُحشرون. تصديقاً لقول الله تعالى في محكم القرآن العظيم عن فتوى الخالق إلى خلقه أجمعين في قول الله تعالى:
    {وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ (29) وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ وُقِفُوا عَلَىٰ رَبِّهِمْ ۚ قَالَ أَلَيْسَ هَٰذَا بالحقّ ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَرَبِّنَا ۚ قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ (30) قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَىٰ ظُهُورِهِمْ ۚ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ (31) وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ۖ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (32) قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ ۖ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (33) وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ (34) وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَىٰ ۚ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ (35) إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ ۘ وَالْمَوْتَىٰ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (36) وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۚ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (37) وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (38) وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ ۗ مَن يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (39) قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (40) بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ (41) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ (42) فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (43) فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ (44)فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا ۚ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (45) قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَٰهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِهِ ۗ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ (46) قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ (47) وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ ۖ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (48) وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (49) قُل لَّا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ ۚ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ ۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ (50) وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ ۙ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (51)} صدق الله العظيم [الأنعام].

    فلا تبْلَسوا من رحمة الله مهما كانت ذنوبكم واعلموا أنّ الله يغفر الذنوب جميعاً، إنهُ هو الغفور الرحيم. واستجيبوا لدعوة الله الرحمن في محكم القرآن إلى الرحمة والغُفران لذنوب عبيده المذنبين في الملكوت أجمعين تنفيذاً لأمر الله إليكم في محكم القرآن العظيم في قول الله تعالى:
    {قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (53) وَأَنِيبُوا إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ (54) وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (55) أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ (56)أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ (57) أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (58) بَلَىٰ قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ (59) وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ ۚ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ (60) وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (61) اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ (62) لَّهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (63) قُلْ أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ أَيُّهَا الْجَاهِلُونَ (64) وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (65) بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ (66) وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ (67)} صدق الله العظيم [الزمر].

    أيا عباد الله في الملكوت، تاالله إنّ الهدى هدى الله كونه يحول بينكم وبين قلوبكم. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {ذَٰلِكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ (18) إِن تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ ۖ وَإِن تَنتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَإِن تَعُودُوا نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ (19) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ (20) وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ (21) ۞ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ (22) وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأَسْمَعَهُمْ ۖ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوا وَّهُم مُّعْرِضُونَ (23) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (24) وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَّا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (25)} صدق الله العظيم [الأنفال].

    وربّما يودّ أحد العبيد في ملكوت الربّ أن يقول: "ما دام الله بيده الهدى وحده لا شريك له كونه يحول بين العبيد وقلوبهم أجمعين أليس ذلك ظُلماً لمن لم يهدِ الله قلوبهم لداعي الخلائق إلى الخالق لتحقيق الهدف من خلقهم ليعبدوا الله وحده لا شريك له؟". فمن ثمّ يردّ عليهم المهديّ المنتظَر من محكم الذّكر وأقول قال الله تعالى:
    {مَّنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ۗ وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ (46)} صدق الله العظيم [فصلت].

    فمنكم الإنابة إلى ربكم طالبين من ربّكم الذي يحول بين المرء وقلبه أن يهدي قلوبكم إلى صراط العزيز الحميد، فمنكم الإنابة ومن الله الهدى. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ ۖ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ ۚ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ ۚ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ (13) وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۚ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ (14) فَلِذَٰلِكَ فَادْعُ ۖ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ ۖ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ ۖ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ ۖ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ ۖ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ ۖ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ ۖ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا ۖ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ (15)} صدق الله العظيم [الشورى].

    فتذكروا قول الله تعالى:
    {وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ (13)} صدق الله العظيم، فمن تاب وأناب إلى الربّ هادي القلب جعل الله في قلبه نوراً فإذا هو مبصرٌ الحقّ من ربّه، ومن لم يجعل الله لهُ نوراً فما له من نورٍ، فلا ولن يبصر دعوة الحقّ من ربه الحقّ كونه كالأعمى كمثل من يقف ليلاً تحت سماءٍ ذات سحابٍ أسود في ظُلماتٍ في بحرٍ لُجيٍّ في ظلماتٍ ثلاث ظُلمة الليل وظُلمة السحاب وظلمة البحر، فهل ترونه يكاد أن يبصر كفّ يده شيئاً لو جعلها أمام وجهه؟ تصديقاً لقول الله تعالى: {وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ ۗ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (39) أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا ۗ وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ (40) أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ (41) وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (42)} صدق الله العظيم [النور].

    فاتّقوا الله يا عباد الله، ألا والله الذي لا إله غيره لا ولن تبصروا نور البيان الحقّ للقرآن حتى تستخدموا عقولكم كما يستخدم الطير الذي هداه الله عقله. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ (11) وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ (12) قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (13) قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَّهُ دِينِي (14) فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ ۗ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ (15) لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَمِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ۚ ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ ۚ يَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ (16) وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ (17) الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (18)} صدق الله العظيم [الزمر].

    واعلموا أنّ الله هدى ملكة سبأ العُظمى اليمانيّة بحكمة عقلِ طيرٍ؛ ذلكم طائر الهدهد الحكيم رسول نبيّ الله سليمان عليه الصلاة والسلام إلى مملكة سبأ اليمانيّة، واعلموا أنّ الله هدى الشعب اليماني السبأيّ ذي القوة والبأس الشديد بحكمة استخدام عقل امرأةٍ؛ ملكة سبأ الحكيمة، فهدت قومها أجمعين بالعقل والحكمة فجعلتهم يُسلمون أجمعين برسالةٍ فقط، ولذلك لم يسافروا إلى نبيّ الله سليمان إلا وقد آمنوا أجمعون وكفروا بعبادتهم للشمس وأسلموا لله ربّ العالمين، حتى إذا عاد طائر الهدهد بالخبر أنّ اليمانيّين وملكتهم أسلموا جميعاً لله ربّ العالمين وحده لا شريك له. ولذلك أراد نبيّ الله سليمان عليه الصلاة والسلام أن يختبر حقيقة ما رجع به من الخبر طائرُ الهدهد أنهم وملكتهم أسلموا جميعاً لله ربّ العالمين، ولذلك أراد نبيّ الله سليمان أن يختبر إسلامهم لربهم ولذلك بعد أن جاءه طائر الهدهد بالخبر فمن ثم نادى نبيّ الله سليمان إلى اجتماع مجلس الشورى من الإنس والجنّ والطير. وقال الله تعالى:
    {وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا ۖ وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ (15) وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ (16) وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ (17) حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (18) فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ (19) وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ (20) لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ (21) فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ (22)إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ (23) وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ (24) أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (25) اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ (26) ۞ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ (27) اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ (28) قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ (29) إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ (30) أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (31) قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ (32) قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ (33) قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ (34) وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35)فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ (36) ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ (37) قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (38) قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (39) قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (40) قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41) فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (42)} صدق الله العظيم [النمل].

    ألا وإنّ البُرهان المبين في محكم القرآن العظيم أنّ الشعب اليمانيّ السّبأيّ حقاً أنّهم أسلموا لله ربّ العالمين أجمعون من قبل أن يروا نبيّ الله سليمان وجنوده فتجدون البُرهان المبين في قول الله تعالى:
    {قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (38)} صدق الله العظيم.

    فذلك بُرهانٌ مبينٌ أنهم حقاً أسلموا لله ربّ العالمين من قبل أن يروا سليمان وجنوده كون طائر الهدهد ردّ على نبيّ الله سليمان الخبر بأنّ ملكة اليمن والشعب اليماني قد أسلموا جميعاً لله ربّ العالمين، ولذلك قال نبيّ الله سليمان:
    {قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (38)} صدق الله العظيم. بسبب حكمة طائر الهدهد الذي أجبر ملكة سبأ اليمانيّة أن تستخدم عقلها فهداها الله بنورٍ من عنده وهو نور البصيرة من بعد استخدام العقل فأبصرت أنّ الذي خلق السماوات والأرض والشمس والقمر والبشر هو الأحقّ بالعبادة وأبصرت أنّها ظلمت نفسها وقومها بعبادة الشمس من دون الله، ولذلك أَقرَّ واعترف نبيّ الله سليمان بعلمها بالحقّ حين رمشت بعينها لنبيّ الله سليمان أن لا يفتن قومها من بعد إيمانهم بالله ربّ العالمين بسبب إحضار عرشها العظيم المصنوع من أغلى الحُليّ والمرصّع بالألماس الذي تركته وراءها في اليمن في مملكة اليمن بالقصر الملكي بديوان مجلس الشورى، ومن حول القصر الملكي حرسٌ شديدٌ. فهنا الفتنة إذ خشِيتْ على قومها الفتنة أن يقولوا: "كيف تمّ إحضار العرش إلى سليمان وهم تركوه وراءهم! فكيف سبقهم عرش ملكتهم إلى سليمان؟". ثم يقولوا لملكتهم التي أقنعتهم بالإسلام من قبل لاتّباع نبيّ الله سليمان ثم خشيت عليهم من الفتنة كون على أبواب القصر وأسواره حرساً شديداً، ولذلك خشيت عليهم ملكتهم العليمة أن يُفتنوا بسبب إحضار العرش وهم متأكدون أنّهم تركوه وراءهم خلف أبواب القصر الملكي، فمن ثم يقولون: "إن هذا لساحرٌ عليمٌ يُخيّل إلينا أنّ هذا عرش ملكتنا ونحن تركناه وراء الأبواب وعلى الأبواب حرسٌ شديدٌ، فكيف يسبقنا العرش إلى سليمان ونحن تركناه وراءنا!".

    ولكن ملكة اليمن أنقذت الوفد الذين معها من الفتنة في النهاية كما هدتهم في البداية حين آمنوا وأسلموا لله ربّ العالمين أجمعون بسبب حكمتها ودهائها من قبل أن يروا نبيّ الله سليمان وجنوده وملكه العظيم، فحين رأت عرشها قد تمّ إحضاره إلى نبيّ الله سليمان برغم أنها تركته وراءها فحين رأت عرشها سبقها ما زادها ذلك إلا إيماناً وتثبيتاً وعلماً وعلمت علم اليقين أنهُ هو عرشها الذي تجلس عليه بالديوان الملكي في مملكة سبأ اليمن العظمى لا شكّ ولا ريب، ولكنها لا تريد فتنة قومها فتقول أنهُ هو ولذلك رمشت بعينها للسائل أن لا يفتن قومها فوضعت يدها على العرش وقالت: "كأنهُ هو"، فهنا أقرّ السائل بعلمها من ربها، واتّقوا الله ويُعلّمكم الله، ولذلك أقرّ السائل معترفاً بعلمها في نفسه فقال: "وأوتينا العلم من قبلها وكنا مسلمين". وقال الله تعالى:
    {قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41) فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (42)} صدق الله العظيم [النمل].

    فهنا تجدون الدهاء بين الطرفين وعلمهم في علم الهدى، فكذلك نبيّ الله حريصٌ على عدم فتنتهم؛ ملكة سبأ وقومها، وأن لا تلمس عرشها بيديها فتقول: "إنّ هذا لسحرٌ مبينٌ!" لو لم يأمر بإزالة فصوص الألماس منه إذ خشي أن لا تجرؤ أن تلمسه بيديها فتظنّهُ سحراً مبيناً هي وقومها، كون جميع الذين كفروا بآيات المعجزات من ربّهم ما كانت حجّتهم الباطلة إلا أن يقولوا عن الحقّ من ربّهم على الواقع الحقيقي إن هذا إلا سحر مبين ثم لا يهتدون كونهم لم يتأكدوا بالملمس على الواقع الحقيقي، وأولئك قومٌ لا يهتدون كونهم لم يميّزوا بين السحر والمعجزة يلمسونها بأيديهم حتى يتبيّن لهم حقائق آيات ربهم على الواقع الحقيقي، كونهم يظنونها سحراً مبيناً، كون سحر التخييل تستطيعون أن تكشفوا حقيقته بلمسه بأيديكم لتعلموا أحقٌّ هو على الواقع الحقيقي أم مجرد سحر التخييل في أعينكم. ولذلك قال الله تعالى:
    {وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ (7)} صدق الله العظيم [الأنعام]. ولذلك أمر نبيّ الله سليمان بتنكير عرشها قليلاً بإزالة شيءٍ من فصوصه الأماميّة ذات الرونق واللمعانٍ والجمالٍ. وتلك حكمة من نبيّ الله سليمان حتى تتجرّأ فتقترب من عرشها فتلمسه بيديها.

    فمن ثم جلست عليه بعد إذ رمشت للسائل بعينها اليسرى كي يفهم أنّها لا تريد فتنة قومها بالإقرار أنّه هو حتى لا يقولوا: "بل نحن قومٌ مسحورون" فينقلبوا على أعقابهم خاسرين من بعد إيمانهم، كون الذين لا يهتدون من الذين كفروا بآيات ربّهم ما كان ردهم على آيات المعجزات الحقّ من ربهم إلا أن قالوا: "إن هذا إلا سحرٌ مبينٌ". وأولئك قومٌ لا يهتدون وهم الذين لا يتفكّرون بعقولهم. ولذلك قال نبيّ الله سليمان:
    {قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41)} صدق الله العظيم. ولكنها من المهتدين، ولذلك لم تُنكر أنهُ هو فرمشت بعينها للسائل أنهُ هو، فمن ثم استدارت نحو قومها وجلست على عرشها متبسمةً ضاحكةً مستبشرةً وقالت: "كأنّهُ هو!". برغم أنها علمت علم اليقين أنه هو ولكنها لا تريد فتنة قومها حتى إذا عادوا إلى اليمن ثم لا يجدوا العرش في القصر الملكي بديوان مجلس الشورى فمن ثم يعلموا علم اليقين أنّه هو من بعد رجوعهم من رحلة البيعة العامة، فيعلموا أن ذلك من آيات الله عجباً فيزدادوا إيماناً وتثبيتاً. وأنقذت شعبها بالإيمان بالرحمن واتّباع نبيّ الله سليمان صلّى الله عليه وعليها وعلى الذين آمنوا معها أجمعين وأسلّم تسليماً من اليمانيين الذين كانوا يستخدمون العقل فيهديهم الله برسالةٍ.

    ولربّما يودّ أحد الأنصار السابقين الأخيار في عصر الحوار من قبل الظهور أن يقول: "آه آه يا إمامي لكم تُخبئ علينا من العلم والحكمة، ألا تفصّل لنا كيف استطاع طائر الهدهد أن يجبر ملكة سبأ على أن تتفكر بعقلها؟". فمن ثمّ نردّ على السائلين بالحقّ الإمامَ المهديّ ناصر محمد اليماني ونقول: كان معبد ملكة سبأ عديد الفتحات المستديرات شرقيّةٍ وأخرى غربيّةٍ، وجاء رسول نبيّ الله سليمان طائر الهدهد وحضر إلى المعبد في ميقات الظلّ قُبيل شروق الشمس قبل أن تحضر ملكة سبأ إلى معبدها للسجود للشمس المشرقة أمام فتحات المعبد، وكان سبب حضور الهدهد في ميقات الظلّ باكراً عليه الصلاة والسلام حتى لا ترى الملكة الرسالة أنّه جاء حاملها معه فتظنّ أنّ مثل طائر الهدهد كمثل الحمام الزاجل الذي يحمل الرسالات، ولكنّ طائر الهدهد المؤمن أراد أن يُجبر الملكة أن تستخدم عقلها كونها لن تفهم منطِقه لو ينطق لها فينصحها أن لا تسجد للشمس ولا القمر؛ بل وتعبد الله الذي خلقهم. فانظروا الى قول الهدهد واحتقاره لكافة الكفار الذين لا يعبدون الله الواحد القهار، فتدّبروا انتقاد طائر الهدهد في محكم القرآن العظيم. قال:
    {إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ (23) وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ (24) أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (25) اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ (26) ۞ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ (27) اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ (28)} صدق الله العظيم [النمل].

    ولذلك حضر طائر الهدهد الغاضب باكراً في ميقات الظلّ حين أزيز العصافير قبل أن تحضر الملكة إلى المعبد للسجود للشمس من بعد شروقها فوجدت الهدهد في انتظارها واقفاً في النافذة الدائريّة التي تشرق الشمس من مقابلها تماماً في ذلك اليوم وحطّ الرسالة من منقاره فجعلها في رجليه فكمش عليها بأصابع رجليه كون فتحات المعبد مرتفعة فهي لا تشاهد الرسالة تحت رجليه، وأرادت السجود للشمس قُصاد الفتحة التي أشرقت الشمس بمقابلها تماماً في ذلك اليوم ولكنها وجدت طائر الهدهد واقفاً بتلك الفتحة، وأرادت أن تنشّ بيدها على طائر الهدهد ليطير فرسخ رسوخ الجبال ولم يخف منها فيطير، فأدهشها أمر هذا الطائر الذي لم يخف منها، فمن ثم تركت النافذة التي يقف بينها وبين الشمس المشرقة فأرادت أن تسجد من أمام الفتحة التي بجانب فتحة الهدهد، فإذا هو يغيّر موقعه فيلتوي للفتحة الأخرى فيقف بين الملكة والشمس، ثم أدهشها كذلك أمر هذا الطائر، فمن ثم حاولت أن تسجد من الفتحة التي تليها برغم أنها بشكلٍ مائلٍ قليلاً ولكنها تستطيع رؤية الشمس، ولكن طائر الهدهد كان يحول بينها وبين السجود للشمس! ثم أرادت أن تسجد من الفتحة التي تليها ثم فإذا بالهدهد يطير فيلتوي في كافة الفتحات الشرقيّة فيحول بينها وبين السجود للشمس. فمن ثمّ أدهشها الأمر كثيراً من حركات هذا الطائر فلماذا يمنعها من السجود للشمس؟ فمن ثم مكثت تتفكّر بعقلها فقالت في نفسها: "إنّ هذا الطائر لا ينبغي له أن يفعل هذه الحركات فيحول بيني وبين السجود للشمس إلا وهو يرى أنّني وقومي على ضلالٍ مبينٍ". ورأت أنّها وقومها اتّبعوا أسلافهم الاتّباع الأعمى دون أن يستخدموا العقل والمنطق أنّ الذي خلقهم خلق الشمس والقمر، فعلمت أنه هو الأحقّ بالعبادة سبحانه عمّا يشركون وتعالى علواً كبيراً.

    حتى إذا شاهد طائر الهدهد الدموع تسيل على خدّها من الخشوع لربّها بالوحدانيّة فمن ثم ألقى إليها بالرسالة من نبيّ الله سليمان، فبرغم اختصارها بكلماتٍ قليلةٍ ولكنها قد أصبحت من الموقنين كونها أبصرت الحقّ بنور من ربها بسبب استخدام العقل والإنابة إلى ربها ليهدي قلبها، ولكنها فكرت أنها لو تخبر قومها بأنّها أسلمت لله ربّ العالمين فاجتنبت عبادة الشمس فحتماً سوف يكون ذلك على قومها كالصاعقة فينقلبون عليها ثائرين، فمن ثم طبّقت مجلس الشورى كعادتها فوجدتهم مستعدين لقتال الملك سليمان وجنوده بكلّ قوةٍ وبأسٍ شديدٍ. فقالت لهم: "إنّ الملوك إذا دخلوا قريةً أفسدوها وجعلوا أعزّة أهلها أذلةً، فلا يغتر الإنسان بقوته وهو يجهل قوة عدوّه فربما يهزمه عدوّه، فلنفرض أننا خضنا حرباً شرسةً مع الملك سليمان فلربما يهزمنا فمن ثم يكون الأعزّاء في مملكة سبأ أذلةً، فالضحية أنا وأنتم يا معشر مجلس الشورى الملكيّ". وبما أنهم قالوا :"فالأمر إليك فانظري ماذا تأمرين"، فمن ثم أردفت قائلةً: "فلنفترض أننا خضنا حرباً فانتصرنا على الملك سليمان لو غزانا فلا بدّ من تضحياتٍ بمالٍ كثير وأرواح جنودٍ مخلصين لنا في القتال، فأرى أن أفتديهم بهديةٍ مغرية جداً؛ قافلةً محمّلةً بسبائك الذهب أطناناً موزعةً على ظهور القافلة، فناظرةٌ بما يرجع المرسلون. بشرط أن نتفق من الآن إذا لم يقبل هذه الهدية المغريّة جداً فقد علمنا أنه حقاً نبيٌّ من ربّ العالمين وإن قبلها فقد علمنا أنّه ملكٌ من ملوك الأرض الطمّاعين في الملك والمال فنتخذه صديقاً لنا فنكون نحن وهو يداً واحدةً على خصمنا وحلفاً بيننا وبينه، فالمال يفديني ويفديكم فلا بدّ من الخسارة والتضحيات لو خضنا حرباً مع الملك سليمان فربما نخسر أضعاف هذه الهدية المغرية، والمهم هذا شرطٌ بيننا نتفق عليه من الآن أنّه إذا لم يقبل الهدية فقد علمنا أنّه حقاً نبيّ ولن نستطيع فتنته بجبلٍ من ذهبٍ.

    حتى إذا اتّفقت مع قومها على ذلك فمن ثم جهزت قافلةً كثيرة الجِمال تحمل سبائك الذهب أطناناً لو اجتمعت! فانطلقوا بهديتهم نحو سليمان حتى إذا وصل قائد القافلة مع حشدٍ من فرسانه لحراسة القافلة حتى وصولها فخاطب نبيّ الله سليمان فأخبره بالهدية العظمى من ملكة سبأ فوجدوا رداً لم يكونوا يحتسبه قومها إلا الملكة. وقال نبيّ الله سليمان:
    {فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ (36)} صدق الله العظيم [النمل].

    حتى إذا رجعوا بالهدية أخبرتهم بما فعل ذلك الطائر وأنها قد آمنت من قبل إرسال الهدية وإنما تريد أن يطمئن قلبها وسبق الشرط بيني وبينكم أنه إذا لم يقبل الهدية المغرية فقد تبيّن لنا أنه ليس من ملوك الدنيا طالبين المال والسلطان؛ بل نبيّ من الرحمن. ثم آمنوا كلهم أجمعون وأسلموا جميعا لله ربّ العالمين حتى إذا شاهدهم طائر الهدهد أعرضوا عن عبادتهم للشمس وأسلموا لله ربّ العالمين ومن ثم أيضاً قررت الملكة زيارة نبيّ الله سليمان وتقديم البيعة فانطلق طائر الهدهد إلى أرض الشام ليخبر نبيّ الله سليمان بالخبر السّار أنّ ملكة سبأ وقومها قادمون مسلمون لله ربّ العالمين. ولذلك أعلن نبيّ الله سليمان اجتماعاً طارئاً وقال:
    {قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (38)} صدق الله العظيم. كون طائر الهدهد عليه الصلاة والسلام قد أخبر نبيّ الله عليه الصلاة والسلام أنّ ملكة سبأ وقومها قد أسلموا جميعاً وأخبره الهدهد أنّ الملكة قد أسلمت من قبل أن تبعث إليه بالهدية.

    أفلا تعقلون يا معشر اليمانيّون اليوم؟ فلماذا تعرضون عن داعي الحقّ من ربكم خليفة الله وعبده الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني؟ فاستجيبوا لدعوة الاحتكام إلى الكتاب يا معشر الأحزاب ذلكم القرآن العظيم إن كنتم به مؤمنون، ولا تقبلوا مني كلمةً واحدةً لم تجدوها في كتاب الله القرآن العظيم، فلا وحيٌّ جديدٌ؛ بل نقيم الحجّة عليكم بالبيان الحقّ للقرآن المجيد لنهديكم به إلى صراط العزيز الحميد، فاتقوا الله وأطيعوني وجيرانكم وكافة الناس أجمعين، ما لم فإنّي الإمام المهديّ أعلن التحدي لكافة الأحزاب المختلفون أن لن يجدوا حلاً لقضية اليمن وغيرها حتى يحكّموا الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجاً مما قضيت ويسلّموا تسليماً... اللهم قد بلغت اللهم فاشهد.

    فكذلك بلّغوا بياني هذا يا معشر الأنصار السابقين الأخيار في عصر الحوار من قبل الظهور لعلّه يحدث لهم ذكراً فيكونوا من الشاكرين مسلمو هذه الأمّة في العالمين، كون الله بعث الإمام المهديّ في قدر عصرهم ذلك فضلٌ من الله عليهم عظيم، فليكونوا من الشاكرين جميع أمم هذا العصر، وإن أبوا فأبشّرهم بعذابٍ نُكرٍ ليلة يُظهر الله خليفته على كافة الأمم بعد إذ يَهلك من هَلكَ عن بيّنةٍ ويحيى من حيَّ عن بيّنةٍ، والحكم لله وهو أسرع الحاسبين.

    ويا أيها الزعيم علي عبد الله صالح، ألم ترفع القرآن العظيم عام 2011 بيمينك داعياً الأحزاب إلى الاحتكام إلى كتاب الله القرآن العظيم؟ فلماذا لا تدعوهم اليوم إلى الاحتكام إلى كتاب الله القرآن العظيم وقد صار الشعب اليماني إلى ما صار إليه من الخراب؟ من خراب الأحزاب بداخل اليمن ودمارٍ من قِبَلِ دول الجوار! فكم هلكت أنفسٌ وكم تيتّم من أطفالٍ وكم ترمّلت من نساءٍ وكم أبكيتم أعين كثيرٍ من النساء والأطفال! أفلا تتقون؟ فاتقوا الله وأطيعوني لعلكم تُرحمون.

    و يا صاحب السمو الملكي سلمان ومحمد بن سلمان وآل نهيان وآل مكتوم ومن معهم، اتّقوا الله الرحمن واستجيبوا لدعوة الاحتكام إلى القرآن.

    ويا معشر أصحاب ثورات الخراب العربي منذ عام 2011 حسب تاريخكم، فهل رأيتم أن وضع البلاد تحسّن من أسوأ إلى أحسن أم من أسوأ إلى أسوأ إلى أسوأ، ثم إلى الأسوأ حتى تسلّموا للحقّ تسليماً أو يظهر الله الواحد القهار المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني في ليلةٍ. واعلموا أنكم لا تعجزون الله الواحد القهار الذي اصطفى خليفته واختار المهديّ المنتظَر ناصر محمد من بين البشر أم تزعمون أنكم من يختار خليفة الله من دونه؟ فتذكروا قول الله الواحد القهار في محكم الذكر. قال الله تعالى:
    {وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ ۗ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ (68) وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ (69) وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَىٰ وَالْآخِرَةِ ۖ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (70)} صدق الله العظيم [القصص].

    ويا معشر الأحزاب الذين يحاولون أن يشروا الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني، لقد علمتم أنكم لا تستطيعون أن تفتنوا الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني بجبلٍ شامخٍ من ذهبٍ فلا ولن أنضمّ إلى أحزابكم ولا ولن أشارك في سفك دماء المسلمين؛ بل الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني خليفة الله في الأرض لتحقيق السلام في العالم كافةً ولإقامة العدل بين المسلمين والكافرين فلا إكراه في الدين، ولكن كونوا مسلمين لحدود الله التي ترفع ظلم الإنسان عن أخيه الإنسان، وأما الإيمان بالرحمن فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر، فعلينا بلاغكم بالحقّ من ربّكم وعلى الله حسابكم، وجعل الجنة لمن شكر والنار لمن كفر، فاتقوا الله الذي إليه تحشرون يا معشر الأمم من الإنس والجنّ ومن كلّ جنسٍ وتذكروا قول الله تعالى:
    {وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۚ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (37) وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (38) وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ ۗ مَن يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (39) قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (40) بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِن شَاءَ وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ (41) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ (42) فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (43) فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ (44)} صدق الله العظيم [الأنعام].

    وقال الله تعالى:
    {حم (1) وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ (2) إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ ۚ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ (3) فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ (4) أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا ۚ إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (5) رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (6) رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ (7) لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (8) بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ (9) فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ (10) يَغْشَى النَّاسَ ۖ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (11) رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (12) أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ (13) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ (14) إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا ۚ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ (15) يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنتَقِمُونَ (16)} صدق الله العظيم [الدخان].

    واقترب عذاب الله من فوقكم ومن تحت أرجلكم، فمن يصرفه عنكم غير الله أرحم الراحمين؟ فهل تأمنوا مكر الله الواحد القهار يا معشر البشر الكفار بدعوة الاتباع إلى الذكر القرآنَ العظيم رسالةَ الله إلى الناس كافة؟ وربّما يودّ أحد الكافرين بالقرآن العظيم أن يقول: "يا ناصر محمد، إنه لم يستجب لدعوة الاحتكام إلى القرآن دول المسلمين بالقرآن برغم أنهم به مؤمنون كما يزعمون، فلمَ تلومن علينا نحن الكافرون بالقرآن؟". فمن ثمّ يردّ على كافة السائلين الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وأقول: يا معشر البشر لم يبقَ من الذكر إلا رسمه، والإسلام إلا اسمه، فلا فرق إذاً بينكم وبين المعرضين عن دعوة الاحتكام إلى القرآن العظيم من دول المسلمين وقاداتهم، مثلهم مثلكم؛ قومٌ مجرمون إلا من تاب إلى ربه وأناب واستجاب لدعوة الاحتكام إلى الكتاب وكان من أولي الألباب وأولئك هم خير الدواب وأمّا شر الدواب هم المعرضون عن دعوة الاحتكام إلى كتاب الله القرآن العظيم. فأين تذهبون من بأس الله يا معشر المسلمين والكافرين المعرضين عن دعوة الاعتصام بحبل الله القرآن العظيم ذلكم العروة الوثقى لا انفصام لها؟ وأما من اعتصم بما دون ذلك فمثلهم كمثل الذين اعتصموا بخيطٍ من بيوت العنكبوت، وإن أوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون.

    ويا عالَم، إنّ الإمام المهديّ ناصر محمد لا يكتب لكم إلا كلامَ رؤوسِ أقلامٍ من سلطان العلم، ولا نوهمكم بأنّي أعلمكم بإذن الله؛ بل أتحداكم بسلطان العلم الملجم ولكن من محكم القرآن العظيم المحفوظ من التحريف والتزييف ذكركم وذكر آبائكم الأولين فيه خبركم وخبر من كان قبلكم ونبأ ما بعدكم، ولذلك نفصّل لكم الأحداث تفصيلاً من قبل الحدث كوني أعلم عن سنة الله على المعرضين عن دعوة الحقّ من ربهم في كلّ زمانٍ ومكانٍ، ولن تجدوا لسنة الله تبديلاً، وقد مضت سنن الأولين، وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..

    عبد الله وخليفته المنتظَر المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني.
    ________________


    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  3. افتراضي ارایه دانش بیشتر در پاسخ به یکی از انصار پیشگام برگزیده عزیزم جناب «عوض احمد یعقوب» مکرم و محترم

    -3-
    بسم الله الرحمن الرحيم

    ======== اقتباس =========

    اقتباس المشاركة 259055 من موضوع ارایه دانش بیشتر در پاسخ به یکی از انصار پیشگام برگزیده عزیزم جناب عوض احمد یعقوب مکرم و محترم

    [ لمتابعة رابط المشاركــــــــة الأصليّة للبيان ]
    الإمام ناصر محمد اليماني
    03 – رمضان - 1438 هـ
    29 – 05 – 2017 مـ

    ۸-خرداد-۱۳۹۶ه.ش.
    09:33 صبح
    ــــــــــــــــــ

    ارایه دانش بیشتر در پاسخ به یکی از انصار پیشگام برگزیده عزیزم جناب «عوض احمد یعقوب» مکرم و محترم

    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة الأنبياء والمرسلين من أوّلهم إلى خاتمهم محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وجميع المؤمنين في كلّ زمانٍ ومكانٍ إلى يوم الدين، أمّا بعد..
    خداوند تعالى می‌فرماید:
    {فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّـهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۳۷﴾ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿۳۹﴾ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَـٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿۴۰﴾ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَـٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ آنها كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿۴۳﴾ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ ۖ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ ۗ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾} صدق الله العظيم [النمل].

    سلام و رحمت و برکات خداوند بر انصار مکرم ومحترم «عوض احمد یعقوب» عزیزم و سلام خداوند بر تمام انصار پیشگام برگزیده در دوران گفتگو قبل از ظهور که به یقین رسیده‌اند و اسلم تسلیما...
    عزیزمن احمد یعقوب! چه کسی به تو گفته است بعد از این که هدهد دید ملکه در معبدی که به او اختصاص داشت، دیگر در برابر خورشید سجده نمی‌کند، به تحت نظر داشتن قوم ملکه [سبا] ادامه نداد تا از واکنش آنها نسبت به ملکه‌شان باخبر شود؟ هدهد با پایبندی و التزام به فرمان سلیمان؛ ملکه سبا و قومش را زیر نظر گرفت تا موقع بازگشت به سوی سلیمان؛ اخبار کاملی را در مورد او و مردمش در اختیار سلیمان قرار دهد و این اجرای فرمان نبی الله سلیمان بود:
    {اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    چون مکلف بود درمورد واکنش ملکه و مردمش گزارش کافی بدهد؛ یعنی نامه را به سوی او بیندازد و از آنها رو بگرداند و در موقع مناسب بازگردد و مراقبت کند تا دریابد چه واکنشی نشان می‌دهند و مراقب ملکه هم باشد. برای همین نبی الله سلیمان به او گفت:
    {اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    پس هدهد پرنده برگشت و سپس به کنار پنجره‌ای رفت که مجلس شورا در آن تشکیل شده بود تا بشنود ملکه به مردمش چه می‌گوید و از جواب آنها نیز باخبر گردد؛ جوابشان این بود که:
    {نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿٣٣﴾} [النمل].
    هدهد شنید ملکه چه جوابی به مردمش داد و تصمیم گرفته تا برای سلیمان هدیه بفرستد؛ نهایتا ملکه گفت:
    {وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ﴿۳۵﴾} [النمل]،
    سپس هدهد دریافت کار ملکه حکمت بالغه‌ای دارد و خوشحال شد [و این، بشارت خیر بود]، هدهد یقین داشت سلیمان هدایای وسوسه‌انگیز آنان را نخواهد پذیرفت و از قراری که ملکه با قومش گذاشته بود هم خبر داشت. ملکه با مردمش قرار گذاشته بود که اگر سلیمان این هدایای بزرگ و وسوسه‌انگیز را که شامل چندین تن طلا بود قبول کند؛ نشانه این است که سلیمان فقط از پادشاهانی است که به حیات دنیا راضی هستند و نبی نیست؛ چرا که اموال و هدایای وسوسه‌انگیز نبیّ خدا را گرفتار فتنه نمی‌کند.اما ملکه با مردمش شرط کرد که اگر سلیمان هدایا را نپذیرفت؛ برایشان روشن خواهد شد که او به حق نبی پروردگار عالمیان است و به مردمش گفت: «پس به توافق رسیدیم؛ همگی صبر می‌کنیم ببینیم فرستادگان چه جوابی خواهند آورد؛ آیا کاروانِ بزرگ، بدون طلا بازمی‌گردد [چون سلیمان هدیه را قبول کرده] و یا قافله با بارش، دست نخورده برمی‌گردد و مال دنیا او را از دعوت حق بازنداشته و باعث فتنه‌اش نخواهد شد.»
    هدهد تصمیم گرفت منتظر بازگشت فرستادگانی شود که هدایا را برده بودند، تا موقع بازگشت به نزد نبی الله سلیمان؛ گزارش کامل ملکه و مردمش را به صورت عام به او بدهد و این که آیا آنها بعد از این که هدایا دست نخورده بازگردانده شد؛ آماده جنگ می‌شوند و یا هدایت شده و تسلیم می‌گردند؟ تا این که فرستادگان با هدایایی که بسیار جذاب و اغواکننده بودند، بازگشتند و نبی الله سلیمان علیه الصلاة و السلام آن را نپذیرفت؛ چون وقتی فرموده خداوند تعالی را دنبال می‌کنیم، می‌بینیم زمانی که فرمانده آن قافله بزرگ هدایای به نزد او آمد؛ گفت:
    {فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    بعد از بازگردانده شدن هدایا، تمام قوم او [قوم ملکه سبا] تسلیم خدا شدند و هدهد پرنده که صلوات و سلام پروردگارم بر او باد؛ با بشارت به سوی نبی الله سلیمان علیه الصلاة و السلام بازگشت و به نبی الله سلیمان گفت: «او و مردمش همگی تسلیم شدند». اما نبی الله سلیمان تصمیم گرفت حقیقت اسلام آوردن او را امتحان کند، چون خبر تسلیم آنها با وحی الهی به او نرسیده بود؛ بلکه تنها خبری بود که هدهد درظاهر شاهد آن بود و این خداوند است که از قلب ملکه و مردمش آگاه است. برای همین نبی الله سلیمان برای کشف حقیقت اسلام آوردن ملکه و مردمش، امتحانی ترتیب داد و بعد از این که آنها زمین سبا را ترک کردند؛ عرش او را نزد خود آورد؛ آن هم درحالی‌که آنها به‌سوی نبی الله سلیمان در حرکت بوده و پشت سرشان قصر پادشاهی و کشور را به محافظان سپرده بودند. عرش ملکه قبل از او به نزد سلیمان آورده شد. سلیمان فرمان داد آن را مختصری تغییر دهند تا گمان نکنند، عرش تنها یک سحر است و ملکه بترسد که مبادا با چشم‌بندی سحرشان کرده باشند و جرأت نکند به عرشش نزدیک شده و روی آن بنشیند. برای همین فرمان داد عرش ملکه را مختصری تغییر دهند تا ملکه جرأت کند روی آن بنشیند. این که نبی الله سلیمان فرمان داد عرش را مختصری تغییر دهند، حکمت بالغه‌ای داشت تا ملکه جرات کند قدم جلو گذاشته و به سوی عرش برود؛ پس به آن دست کشید و جای خالی جواهر اصلی عرش را دید که برداشته شده بود و دانست این تخت خود اوست. با پلک چشمش به نبی الله سلیمان اشاره کرد که اقرار می‌کند این عرش خودش است ولی نمی‌خواست مردمش دچار فتنه شوند و گمان کنند سحر است و برای همین گفت:
    {كَأَنَّهُ هُوَ}

    با این که ملکه بدون شک و تردید می‌دانست عرش خودش است، ولی نمی‌خواست مردمش گرفتار فتنه شوند و فکر کنند با چشم بندی سحر شده‌اند. او می‌خواست وقتی به کشورشان بازمی‌گشتند، ببینند عرش داخل مجلس شورا در قصر شاهی نیست؛ با این که درهای آن قفل شده و به شدت از آن نگهبانی می‌شد و با وجود تمام اینها؛ عرش از آن جا خارج و به نزد نبی الله سلیمان برده شده بود و به این ترتیب بدانند این معجزه خداوند برای تصدیق نبوت سلیمان است و بر ایمانشان افزوده شود.
    شاید کسی بخواهد سؤال کند: «از کجا می‌دانی ملکه با چشمش به سلیمان اشاره کرد که این خودش [همان عرش من] است؟» در جواب پرسشگران می‌گوییم: این را از جواب نبی الله سلیمان که در این فرموده خداوند تعالی آمده است؛ استنباط می‌کنیم:
    {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    بنگرید نبی الله سلیمان چگونه به علم ملکه سبا اعتراف و اقرار می‌کند؛ خداوند تعالی می‌فرماید:
    {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    سؤالی که مطرح می‌شود این است که آیا سلیمان به خاطر این که ملکه سبا گفت: «گویا خود آن است» به علم او اقرار کرد؟ خیر بلکه ملکه بعد از گشتن دور عرش و دست کشیدن به آن و دیدن جای خالی جواهراتی که کنده شده بودند تا عرش را در نظرش تغییر دهند [تا مبادا او و مردمش گمان کنند سحر در کار است] اشاره چشمی به سلیمان کرد. ملکه بعد از آن که اطراف تخت دوری زد و در برابر عرش ایستاد به نبی الله سلیمان نظری انداخت و با چشمش به او اشاره کرد و با لبخند گفت:
    {كَأَنَّهُ هُوَ}

    هدف از اشاره چشمی که به نبی الله سلیمان کرد این بود تا به او بفهماند می‌داند این عرش بی شک‌وتردید عرش خودش است و دریافته است که با معجزه‌ای از جانب خداوند و برای تصدیق نبوت سلیمان به آن جا آورده شده است. این جا بود که نبی الله سلیمان اقرار کرد ملکه سبا عالم است و گفت: این علم قبل از او به ما عنایت شده بود و ما
    مسلمان بودیم. خداوند تعالی می‌فرماید:

    {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    ممکن است کس دیگری سؤال کند: «ناصر محمد! از کجا می‌دانی سلیمان می‌ترسید ملکه و قومش بگویند این سحری آشکار است؟» امام مهدی در پاسخ پرسشگران می‌گوید: از خلال سخن نبی الله سلیمان این امررا استنباط می‌کنیم:
    {قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    یعنی با برداشتن جواهری که درخشان و زیباست، تختش را در نظرش تغییر دهید تا یقین نداشته باشند، حتماً خود آن عرش است و سلیمان ساحر است و سحر کرده تا ملکه و قومش از گمراهان شوند؛ از کسانی که در تمامی امت‌ها بودند و هدایت نشدند و وقتی انبیا با معجزاتی از سوی پروردگار برای تصدیق نبوتشان آمدند؛ به آنها گفتند این معجزات تنها سحر آشکار است. برای همین عرشش را کمی تغییر دادند تا ملکه جرأت کند آن را لمس کند و به آن دست بکشد
    و مکان خالی جواهراتی که برداشته شده‌اند را ببیند و سپس یقین کند که این عرش خود اوست؛ چون آن را با دستش لمس کرده و دیده بود که واقعی و حقیقی است و سحر تخیلی و چشم بندی نیست [وعرش واقعا در آن جا وجود دارد]. ملکه به جای خالی جواهراتی که برداشته شده بودند دست کشید و دریافت این عرش خودش است و با معجزه پروردگار عالمیان به آن جا آورده شده؛ چون او عرش را پشت سرش در قصر شاهی خود که درهایش قفل و به شدت تحت محافظت بود؛ ترک کرده بود. پس به ایمانش افزوده شد، ایمانی که با حکمت و حیله هدهد حین انداختن مکتوب گران‌بها، که ماجرایش را قبلا توضیح داده بودیم؛ به آن دست یافته بود. لذا نشانه و آیت احضار عرش؛ ایمان و یقینش به پروردگار و نبوت سلیمان را بیشتر کرد. خداوند تعالی می‌فرماید:

    { قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ آنها كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿۴۳﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    یعنی او قبل از این که آن نوشته گران‌بها به سویش انداخته شود از کافران بود و به جای خداوند؛ خورشید را می‌پرستید و بعد ازآن که سلیمان هدیه آنها را برگرداند؛ ملکه و قومش درحالی‌که اسلام آورده بودند به سوی سلیمان رفتند و هدهد؛ این پرنده حکیم، خبر آن را آورد؛ چون مکلف شده بود ببیند چه تصمیمی می‌گیرند و خبر یقینی و قطعی را برای نبی الله سلیمان علیه الصلاة و السلام بیاورد.
    بعد نوبت امتحان بعدی رسید که راهرو قصر بود که از الماس شیشه‌ای و بسیار درخشان ساخته شده بود:
    {قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ ۖ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ ۗ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    و اما مقصود خداوند از این فرموده چیست:
    فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا}
    یعنی فکر کرد آب آن قدر عمیق است که لباس ملوکانه‌‌‌ی بلندش را که تا پایین ساق پایش می‌رسید، خیس می‌کند؛ برای همین مجبور شد کمی پایین لباس ملوکانه‌اش را بالا بکشد. پس ساق پایش معلوم شد و همان طور که می‌دانید «الجة» آب عمیق است و این را از فرموده خداوند تعالی استنباط می‌کنیم:
    {أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ} [النور:۴۰]،
    یعنی دریایی که آبش عمیق است. پس می‌فهمیم مقصود خداوند از این فرموده چیست:

    {فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا}
    یعنی فکر کرد عمق آن آب در حدی است که به ساقش می‌رسد و لذا برای این که لباس ملوکانه‌اش که با مروارید و مرجان تزیین شده بود، خیس نشود؛ آن را بالا برد و ساقش معلوم شد. تا این لحظه او در برابر قوم نبی الله سلیمان؛ اسلامش را علنی نکرده بود. تا این که به او گفته شد این راهرو هموار کاخ، از بلور براق است و آن طور که او تصور کرده و لباسش را از ساق پایش بالا برده؛ برکه آب نیست. پس دامن لباسش را به زیر پایش برگرداند و سپس گام برداشت تا به تصویر خورشید رسید که روی سطح راهرو براق منعکس بود و روی آن ایستاد و گفت:
    {قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    عزیز من در راه خدا، ای پرسشگر و انصاری مکرم و محترم، جناب عوض یعقوب! آیا جوابت را به حق با تفصیل دادیم؛ یا باز هم در شک هستی؟ برای ما روشن کن نسبت به کدام بخش از جوابی که از آیات محکم کتاب برایت آوردیم و خردمندان آن را درک می‌کنند؛ هنوز تردید داری؟
    اما حجت تو در مورد این که ملکه سبا تنها بعد از این که به حضور سلیمان رسید؛ اسلام آورد و این که می‌گویی: مگر خداوند تعالی نفرموده است:
    {وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ آنها كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿۴۳﴾} صدق الله العظيم [النمل].
    می‌گوییم: بله، یعنی او قبل از این که آن نوشته پرارزش به دستش برسد؛ از کافرانی بود که به جای خدا خورشید را عبادت می‌کردند و او اولین کسی بود که قبل از مردمش [که خورشید را به جای خدا عبادت می‌کردند] از عبادت خورشید دست برداشت؛ و به جز ملکه که پنهانی از این کار دست برداشته بود؛ مردمش هم چنان خورشید را به جای خدا عبادت می‌کردند تا این که فرستادگان با هدایای بزرگشان بازگشتند. ولی بعد از این که نبی الله سلیمان هدایای جذاب آنان را رد کرد؛ همه مردم مسلمان شده و دانستند او نبی پروردگار عالمیان است و از کسانی نیست که به زندگی دنیوی و زینت‌های آن راضی بوده و به آن بسندهمی‌کنند.
    و رمضان کریم برما و شما و تمام مسلمانان مبارک باشد و ما منتظر شب نیمه ماه هشتم [یعنی همین ماه مبارک رمضان] سال ۱۴۳۸هجری هستیم که زودتر از موعد از راه خواهد رسید؛ تا بشریت بداند خورشید به ماه رسیده و ادراک رخ داده و آنها غافلانه از آن رو می‌گردانند و هم چنین بدانند که آغاز شرعی ماه رمضان و بر اساس رؤیت اهله، به حق جمعه بود و عالم و جاهل این را درک می‌کنند؛ اما مستکبرین با وجود این که حق با برهان علمی برای‌شان روشن شد؛ به خاطرغرور به گناه کشیده می‌شوند و حکم با خداوند است که میان ما به حق داوری خواهد کرد که او خیرالفاصلین است.
    وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
    أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 258970 من موضوع مزيدٌ من العلم إلى السائل من الأنصار السابقين الأخيار حبيبي في الله عوض أحمد يعقوب المكرم والمحترم..


    [ لمتابعة رابط المشاركــــــــة الأصليّة للبيان ]

    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=258961

    الإمام ناصر محمد اليماني
    03 – رمضان - 1438 هـ
    29 – 05 – 2017 مـ
    09:33 صباحاً
    ( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
    ___________________


    مزيدٌ من العلم إلى السائل من الأنصار السابقين الأخيار حبيبي في الله عوض أحمد يعقوب المكرم والمحترم
    ..


    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة الأنبياء والمرسلين من أوّلهم إلى خاتمهم محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وجميع المؤمنين في كلّ زمانٍ ومكانٍ إلى يوم الدين، أمّا بعد..

    قال الله تعالى:
    {فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ (36) ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ (37) قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (38) قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (39) قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (40) قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41) فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (42) وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ (43) قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ ۖ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ ۗ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (44)} صدق الله العظيم [النمل].

    سلام الله عليكم ورحمته وبركاته حبيبي في الله عوض أحمد يعقوب الأنصاري المكرم والمحترم، وسلام الله على كافة الأنصار الموقنين السابقين الأخيار في عصر الحوار من قبل الظهور، وأسلّم تسليماً..

    ويا حبيبي في الله أحمد يعقوب، ومن قال لك أنّ الهدهد لم يستمر بالمتابعة للاستطلاع على ردّ قوم الملكة على ملكتهم بعد أن شاهدها الهدهد أنها لم تعد تسجد للشمس في معبدها الخاص؛ بل التزم الهدهد بأمر سليمان بمتابعة ملكة سبأ وقومها وذلك حتى يرجع لسليمان بالخبر الشامل عنها وعن قومها تنفيذاً لأمر نبيّ الله سليمان:
    {اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ (28)} صدق الله العظيم [النمل].

    كونه مكلفٌ ليرجع له بالخبر الوافي عن ردّ الملكة وقومها، أي يلقي إليها الكتاب فيتولّى عنهم ويعود إليهم في الوقت المناسب لمراقبة بماذا يرجعون وبمراقبة الملكة، ولذلك قال له نبيّ الله سليمان:
    {اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ (28)} صدق الله العظيم. فتولى طائر الهدهد، ثم حضر طائر الهدهد إلى شباك مجلس الشورى كي يسمع ما سوف تقوله لقومها، وسمع ردّهم عليها وهو قولهم: {نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ﴿٣٣﴾} [النمل]. وكذلك سمع الهدهد ردّ الملكة على قومها وقررت أن ترسل لسليمان بهديةٍ، فمن ثم قالت: {وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35)} [النمل]، فمن ثم علم الهدهد أن لها حكمةً بالغةً من ذلك فاستبشر خيراً كون الهدهد يعلم علم اليقين أنّ سليمان لن يقبل هديتهم المغرية، وعلم باتفاقها مع قومها اتفاقاً مسبقاً بأنّه إذا قَبِلَ سليمان هذه الهدية الكبرى المغرية أطناناً من الذهب فهو مجردُ ملِكٍ من الذين رضوا بالحياة الدنيا وليس نبيّاً لا يفتنه عرض المال المغري. ولكنها اشترطت على قومها أنّ سليمان إذا لم يقبل الهدية فقد تبيّن لهم أنه نبيٌّ حقاً من ربّ العالمين، فقال قومها: "إذاً اتفقنا، فننتظر جميعاً بما يرجع المرسلون، فهل يرجعون بالقافلة الكبرى من غير حمولة الذهب كونه تقبّلها سليمان، أم ترجع القافلة محملةً كما هي ولم يفتنه المال عن دعوته الحقّ؟".

    ثم قرر الهدهد الانتظار حتى عودة رسل الهدية لكي يرجع بالتقرير العام لنبيّ الله سليمان عن الملكة وقومها بشكل عام؛ وهل تجهزوا للحرب أم اهتدوا وأسلموا من بعد رجوع الهدية كما هي؟ فحتى إذا عادوا بالهدية ذات الإغراء الكبير ولم يقبلها نبيّ الله سليمان عليه الصلاة والسلام كونه عندما وصل قائد قافلة الهدية الكبرى؛ فلنتابع قول الله تعالى:
    {فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ (36)} صدق الله العظيم [النمل].

    فمن ثمّ أسلم لله جميعُ قومها بعد رجوع الهدية، فمن ثم انطلق طائر الهدهد صلوات ربي وسلامه عليه بالبشرى إلى نبيّ الله سليمان عليه الصلاة والسلام فقال لنبيّ الله سليمان: "لقد أسلمت هي وقومها جميعاً". ولكن نبيّ الله سليمان قرر إجراء الاختبار لحقيقة إسلامها كون الخبر لم يأتِ بوحيٍّ سماويٍّ عن إسلامهم؛ بل مجرد خبرٍ ظاهريٍّ كما شاهده الهدهد والله هو الأعلم بما في قلب الملكة وقومها. ولذلك قام نبيّ الله سليمان بإجراء الاختبار لحقيقة إسلامها وقومها فتمّ إحضار العرش بعد مغادرتها هي وقومها أرض سبأ وكانوا في الطريق إلى نبيّ الله سليمان وتركوا وراءهم من الحراس على المملكة وقصورها الملكيّة، وتمّ إحضار العرش قبل وصولهم إليه، وأمر بتنكيره قليلاً حتى لا يظنّون أنه مجردُ سحرٍ وذلك حتى لا تخاف الملكة أنه سَحرَ أعينهم وثم لا تتجرأ على الاقتراب من العرش والجلوس عليه ولذلك أمر بتنكير عرشها قليلاً حتى تتجرأ الملكة فتجلس عليه، وذلك وبسبب الحكمة البالغة من نبيّ الله سليمان بتنكير عرشها قليلاً فدفعها لتتجرأ للتقدم إلى كرسي العرش، وفحصته بيديها فشاهدت فصوصه التي أُزيلت ورأت أماكنها فعلمت أنه هو، ورمشت بعينها لنبيّ الله سليمان كإشارة إليه أنها مقرّة أنه هو ولكنها لا تريد فتنة قومها فيظنونه سحراً ولذلك قالت:
    {كَأَنَّهُ هُوَ} ، برغم أنها علمت أنه هو لا شك ولا ريب كونها لا تريد فتنة قومها فيظنونه سَحَرَ أعينهم، فهي تريد حين يعودون إلى مملكتهم فلا يجدون العرش داخل القصر الملكي بمجلس الشورى برغم أنه مغلقُ الأبواب وعليه حرسٌ شديدٌ ورغم ذلك تمّ إخراجه إلى نبيّ الله سليمان فيعلمون أنّ هذه معجزة من الله لتصديق نبوّة سليمان فيزدادون إيماناً.

    وربما يودّ أحد السائلين أن يقول: "وما يدريك أنّ الملكة رمشت بعينها لسليمان أنه هو؟". فمن ثم نردّ على السائلين ونقول: نستنبط ذلك من جواب نبيّ الله سليمان في قول الله تعالى:
    {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (42)} صدق الله العظيم [النمل].

    فانظروا للإقرار والاعتراف من نبيّ الله سليمان بعلم ملكة سبأ في قول الله تعالى:
    {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (42)} صدق الله العظيم. والسؤال الذي يطرح نفسه: فهل الإقرار بالعلم بسبب قولها كأنه هو؟ بل لكونها رمشت له بعينها بعد أن دارت عليه وفحصته بيديها ورأت أماكن الفصوص التي أزيلت منه للتنكير حتى لا تظنّه سحراً هي وقومها، فحتى إذا أكملت دورتها عليه فكانت قائمةً أمام العرش ثم نظرت إلى نبيّ الله سليمان فرمشت له بعينها وهي مبتسمةٌ فقالت: {كَأَنَّهُ هُوَ} . والهدف من غمزة عينها لنبيّ الله سليمان لكي يفهم أنها تقصد أنه هو لا شكّ ولا ريب وأنها علمت أنّ إحضاره كان بمعجزةٍ من الله لتصديق نبوّته، وهنا جاء الإقرار والاعتراف من نبيّ الله سليمان بعلم ملكة سبأ فقال: وأوتينا العلم من قبلها وكنا مسلمين. وقال الله تعالى: {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ} صدق الله العظيم.

    وربّما يودّ سائلٌ آخر أن يقول: "يا ناصر محمد، وما يدريك أنّ سليمان خشي أن تقول الملكة وقومها أنّ هذا سحرٌ مبينٌ؟". فمن ثمّ يردّ الإمام المهديّ على السائلين ونقول: نستنبط ذلك من خلال قول نبيّ الله سليمان:
    {قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41)} صدق الله العظيم، أي نكّروا لها عرشها بإزالة شيءٍ من فصوصه ذات الرونق والجمال حتى لا يوقنوا أنّه هو وأنّ سليمان ساحرٌ سَحَرَ فتكون هي وقومها من القوم الضالين ومن القوم الذين لا يهتدون في الأمم كلما جاءتهم أنبياؤهم بمعجزةٍ من الله لتصديق نبوّتهم قالوا إنْ هذا إلا سحرٌ مبينٌ. ولذلك تمّ تنكير العرش قليلاً حتى تتجرأ الملكة على ملامسة العرش وفحص ملمسه وترى أماكن الفصوص التي أزيلت منه ثم تتيقن أنه هو كونها لمسته بيديها فوجدته حقيقةً واقعيةً وليس مجرد سحر تخييل؛ بل وفحصت حفر الفصوص التي أزيلت من عرشها، وحين علمت أنه هو وأنّ ذلك معجزةٌ من ربّ العالمين إحضار العرش كونها تركته وراءها بالقصر الملكي مغلقةٌ عليه الأبواب وحرسٌ شديدٌ فمن ثم زادها ذلك إيماناً إلى إيمانها من قبل حين ألقى إليها الهدهد الكتاب الكريم بحكمةٍ وحيلةٍ من الهدهد الكريم كما فصّلنا ذلك من قبل تفصيلاً فزادتها آيةُ إحضار العرش إيماناً ويقيناً بربها وبنبوّة سليمان. وقال الله تعالى: {قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41) فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (42) وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ (43)}
    صدق الله العظيم [النمل]، أي أنها كانت من قبل أن يُلقى إليها الكتاب الكريم كانت من قومٍ كافرين يعبدون الشمس من دون الله، وما جاءتْ سليمانَ هي وجميعُ قومها إلا مسلمين من بعد إرجاع هديتهم إليهم، وجاءه بالخبر الهدهد الطائر الحكيم كونه كان مكلَفاً بالمراقبة لقرارهم وردّ الخبر اليقين لنبيّ الله سليمان عليه الصلاة والسلام.

    فمن ثم جاء الاختبار الثاني وهو صرح الألماس الزجاجي شديد اللمعان:
    {قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ ۖ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ ۗ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (44)} صدق الله العظيم [النمل]. وما يقصد الله تعالى: {فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا} ؟ أي حسبته ماءً عميقاً بعض الشيء قد يبلل ثوبها الملكيّ المسبل إلى أسفل ساقيها، ولذلك اضطرت لرفع اسبال ثوبها الملكيّ قليلاً فكشفت عن ساقيها، وكما تعلمون أنّ اللُّجة هو الماء العميق ونستنبط ذلك من قول الله تعالى: {أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ} [النور:40]، أي بحرٍ عميقٍ ماؤهُ. ونعلم المقصود من قول الله تعالى: {فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا} أي حسبته ماءً عميقاً بعض الشيء فتوقعت عمقه إلى ساقيها ولذلك كشفت عن ساقيها حتى لا يتبلل ثوبها الملكيّ المطرز باللؤلؤ والمرجان، وكانت إلى هذه اللحظة لم تعلن إسلامها علناً لقوم نبيّ الله سليمان حتى إذا قيل لها أنه صرحٌ ممردٌ من قواريرَ لمّاعةٍ وليست لجّة ماءٍ كما حسبتِه حتى كشفت عن ساقيها فمن ثم أعادت ثوبها إلى اسباله إلى أسفل قدميها، فمن ثم تقدمت حتى وقفت بقدميها على صورة الشمس المنعكسة في الصرح اللماع فقالت: {قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (44)} صدق الله العظيم [النمل].

    فهل فصّلنا لك الإجابة بالحقّ حبيبي في الله السائل عوض يعقوب الأنصاري المكرم والمحترم أم لا تزال في ريبةٍ من الإجابة فبيّن لنا موضع الريبة في الجواب الذي آتيناك به من محكم الكتاب يدركه أولي الألباب؟

    وأما حجّتك أنها لم تسلم بعد إلا من بعد الحضور إلى نبيّ الله سليمان وتقول ألم يقل الله تعالى:
    {وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ (43)} صدق الله العظيم [النمل]. فمن ثم نقول لك: أي نعم كانت من قبل أن يُلقى إليها الكتاب الكريم كانت من قومٍ كافرين يعبدون الشمس من دون الله، وهي أوّل من اعتزل عبادة الشمس من قبل قومها الذين كانوا يعبدون الشمس من دون الله ومكثوا يعبدون الشمس من دون الله - إلا هي سراً - حتى رجع الرسل بهديتهم الكبرى، ولكنهم أسلموا جميعاً من بعد رفض نبيّ الله سليمان الهدية المغرية فعلموا أنّه نبيٌّ من ربّ العالمين وليس من الذين رضوا بالحياة الدنيا وزينتها.

    ورمضانٌ كريمٌ ومباركٌ علينا وعليكم وعلى جميع المسلمين، وننتظر ليلة النصف المبكرة للشهر الثامن من السنة الهجريّة لعامكم هذا 1438 ذلكم شهر رمضان المبارك ليعلم البشر أنّ الشمس أدركت القمر وهم في غفلةٍ معرضون، وكذلك ليعلموا أنّ غرّة الصيام الشرعيّة وبحسب رؤية الأهلّة كانت حقاً الجمعة ويدرك ذلك العالِم والجاهل ولكن المُستكبرين تأخذهم العزّة بالإثم من بعد ما تبيّن لهم الحقّ بسلطان العلم، والحكم لله يفصل بيننا بالحقّ وهو خير الفاصلين. وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..

    أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
    _____________



    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  4. افتراضي پیگیری موضوع ادامه دارد، داستان‌های جذاب و دوست‌داشتنی بیشتر برای شما و اندرزی برای اهل ذکر...

    -4-
    الإمام المهديّ ناصر محمد اليمانيّ
    18 - رمضان - 1444 هـ
    09 - 04 - 2023 مـ
    ۲۰-فروردین-۱۴۰۲ه.ش.
    12:35 بعد از ظهر
    (بحسب التقويم الرسمي لأم القرى)
    [لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان]
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=412543

    _________


    پیگیری موضوع ادامه دارد، داستان‌های جذاب و دوست‌داشتنی بیشتر برای شما و اندرزی برای اهل ذکر...

    سلام خدا و رحمت و برکات او بر شما باد، تنها توضیحی مختصر برای روشن شدن مطلب در پاسخ به یک پرسشگر...
    همانا که باد، به فرمان نبیّ الله سلیمان [به آرامی] به‌ جایی که او بخواهد می‌وزد، یعنی هر جا که نبیّ الله سلیمان اراده کند بوزد، از فرمان او اطاعت می‌کند [حیث اصاب] و این جواب مختصر سؤال است.
    و اما اسلام ملکه‌ی سبا: «همانا که این خداوند است که شایسته و سزاوار عبادت است» . چون او با عقیده‌ و باور پدرانش و قومش، قانع نشده‌بود و نمی‌دانست آیا آنها بر حق هستند یا عقایدشان غلط و باطل است و علمی نداشت تا از آن پیروی کند، فقط اینکه عقل او [ملکه‌ی سبا] به وی می‌گفت: آن‌که ملکوت آسمان‌ها و زمین و خورشید و ماه را آفریده‌است، مستحق و سزاوار عبادت است. ولی هنوز به یقین قطعی نرسیده‌بود. خداوند از آنچه که در نفس او می‌گذشت آگاه بود. پس اراده فرمود تا او را از کسانی قرار دهد که هدایت شده و به یقین می‌رسند. پس به وزیر نبیّ الله سلیمان در امور پرندگان، هدهد پرنده، وحی نمود تا به سبا برود و پادشاهی بزرگ سبا را کشف کرده و ببیند ملکه و قومش چه چیزی را عبادت می‌کنند. سفر هدهد برای رسیدن به پادشاهی سبا چند روزی طول کشید و برای اکتشاف، دوری زد و دید آن زن از همه‌چیز برخوردار است، از قوای نظامی و اسب‌های مجهز و انبوهی از شمش‌های طلا و قصرهای فاخر و ارتشی آموزش‌دیده و مجرب در فنون رزمی. هدهد شاهدِ آموزش‌های نظامی آنها و چگونگی پرش از روی موانع با اسب و تمرینات رسته‌های آموزش دیده‌ی سربازانی بود که به خوبی با فنون جنگی آشنا بودند و دریافت که قدرت زیادی دارند و علاوه بر قدرتشان، چنان‌که خود را توصیف کردند، مردانی توانا و جنگاورانی سرسخت هستند.
    سپس رفت تا ببیند قوم آن زن چه چیزی را عبادت می‌کنند و دریافت آنان به‌جای خداوند، خورشید را می‌پرستند. سپس وارد قصر شاهی شد تا ببیند ملکه در محرابش چه چیزی را عبادت می‌کند، محراب ملکه دایره‌وار بود و پنجره‌های گرد و بلندی داشت و مشاهده کرد او به‌جای خداوند، خورشید را می‌پرستد. اینجا بود که هدهد به شدت خشمگین شد و عقل او و قومش را تحقیر کرد. خطاب به ملکه صداهایی را در می‌آورد ولی ملکه معنای آن را نمی‌فهمید. هر بار که می‌خواست از محرابش به خورشید بنگرد تا گردنش را به حالت سجود فقط به جلو خم کند، یعنی با نیت عبادت خورشید در برابر آن سجده کند، هدهد عصبانی و خشمگین از آنچه که [ملکه] به‌جای خداوند عبادت می‌کرد،در
    پنجره گردی که کمی بالاتر از اندازه قد ملکه بود، قرار می‌گرفت تا جلوی صورت ملکه را بگیرد و مانع آن شود که در برابر خورشید سجده کند و پشت سر هم صدا درمی‌آورد. هر بار که ملکه به سمت پنجره دیگری می‌رفت [ولو اینکه پنجره مایل بود و دید کمی نسبت به خورشید داشت] تا در برابر خورشید سجده کند، [هدهد] فوری به سمت همان پنجره رفته و صداهایی درمی‌آورد. پس ملکه خواست او را با تکان دادن دستش بترساند ولی نترسید و اهمیتی نداد و هیچ از جایش تکان نخورد. سپس به سمت پنجره دیگر رفت و باز هدهد همان حرکات را انجام داد و همان صداها را درآورد. پس ملکه دانست که این پرنده خشمگین است و او و قومش را در گمراهی آشکار می‌بیند. خواست از رفتارهای هدهد مطمئن شود پس از معبدش خارج شد و هدهد پرواز کرد و در بالای معبد فرود آمد و در سکوت به او نگاه کرد و ملکه نیز در سکوت به او نگریست. سپس برگشت تا در برابر خورشید سجده کند و ببیند آیا هدهد به پنجره برمی‌گردد تا مانع او شود؟ به محض اینکه وارد معبد شد، هدهد برگشت و بین او و خورشید قرار گرفت و پشت سرهم صداهایی درمی‌آورد. ملکه نمی‌توانست معنای آن صداها و منظور او را بفهمد اما دریافت این پرنده از آنچه که او به‌ناحق می‌پرستد، به شدت عصبانی و خشمگین است. اما به هیچ‌وجه نمی‌فهمید پرنده چه می‌گوید و از خلال حرکاتش دریافت. پس قبل از اینکه در برابر خورشید سجده کند، از معبد خارج شد و به سمت قصرش رفت. پس هدهد نیز خارج شد و به دلیل اینکه ملکه در برابر خورشید سجده نکرده بود [درحالی‌که با بال‌های صاف در آسمان پرواز می‌کرد] پروردگارش را تسبیح می‌گفت تا شاید ملکه متوجه قصدش شود. سپس به ملکه نزدیک شد تا رضایت و سعادت خود را نسبت به او ابراز کند و در نزدیکی و جلوی صورتش پرواز کرد و گردنش را به نشانه تحیت و سلام حرکت داد. حرکات این پرنده ملکه را به دهشت انداخت و آرزو می‌کرد کاش زبان او را می‌دانست تا بفهمد چه می‌خواهد.

    سپس هدهد به سمت سرزمین‌های شام و به‌سوی نبیّ الله سلیمان حرکت کرد تا گزارشی جامع و کامل در مورد پادشاهی بزرگ سبا به او بدهد. پس در مجلس مشورتی سلیمان حاضر شد و نبیّ الله سلیمان به او گفت: «بدون اجازه‌ی من غیبت کردی، کجا بودی؟» و هدهد پاسخ داد:
    {فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿٢٢﴾‏} صدق الله العظیم [سورة النمل].
    نبیّ الله سلیمان گفت: «بگو چه داری» و هدهد گفت:
    {إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ‎﴿٢٣﴾‏ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ‎﴿٢٤﴾‏ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ‎﴿٢٥﴾‏ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ‎﴿٢٦﴾‏} صدق الله العظیم [سورة النمل].
    نبیّ الله سلیمان گفت:
    { قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ‎﴿٢٧﴾‏ اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ‎﴿٢٨﴾} صدق الله العظيم [سورة النمل].
    سپس درحالی‌که نامه‌ی نبیّ الله سلیمان را به همراه داشت، مجدد سفر کرد و زمانی که ملکه برای پرستش خورشید به معبدش ‌رفت او را تحت نظر گرفت و شروع به حرکاتی کرد که در سفر اول انجام داده‌بود. پس جلوی صورتش قرار گرفت تا مانع شود خورشید را عبادت کند و همان کاری را با ملکه کرد که در سفر اولش کرده‌بود. هر بار که ملکه می‌خواست در برابر خورشید سجده کند، در پنجره‌ای که کمی بالاتر از قد ملکه بود، قرار می‌گرفت تا بین او و خورشید حائل شود و برای همین ملکه ندید که این بار نامه‌ای به همراه دارد، بلکه اصرار داشت مانع از عبادت خورشید توسط ملکه شود.
    اینجا بود که ملکه را مجبور کرد با استفاده از عقلش، به تفکر ادامه دهد، همان‌طور که نبیّ الله ابراهیم، بعد از درهم‌شکستن بت‌ها، مردمش را وادار کرد از عقلشان استفاده کنند. از موضوع خارج نشویم، ملکه روی صندلی خود در معبد نشست و به حرکات پرنده فکر کرد و نزد خود گفت: «والله از نظر این پرنده، من و قوم من به دلیل پرستش خورشید در گمراهی آشکاریم». و آرزو می‌کرد کاش زبان پرنده را می‌دانست تا بفهمد از او می‌خواهد چه چیزی را عبادت کند. چون در نفس خود رنج می‌کشید و می‌دید قاعدتاً خداوند و پروردگار عالمیان، سزاوارترین معبود برای عبادت توسط بندگان است. هدهد دید او سرش را پایین انداخته و در سکوت فکر می‌کند، همان‌طور که قوم نبیّ الله ابراهیم، خاموش سرشان را به زیر انداخته بودند. پس از فرصت استفاده کرد و نامه‌ی نبیّ الله سلیمان را برایش انداخت. پس به سرعت شروع به خواندن نامه کرد و دید اولین کلماتی که نوشته شده‌اند این است: «بسم الله الرحمن الرحیم. این [پیامی] از نبیّ الله سلیمان است که در برابر من برتری‌جویی نکنید و درحالی‌که تسلیم پروردگار عالمیان هستید، به نزد من بیایید و خداوندی را عبادت کنید که شریکی ندارد و با پرستش خورشید به‌جای خدا، به خود ظلم نکنید». و بلافاصله، به‌خاطر حقی که شناخته بود، چشمانش پر از اشک شد چون قبل از اینکه نامه‌ی نبیّ الله سلیمان به دستش برسد، عقلش [به این حقیقت] اقرار داشت. همانا که خداوند می‌خواست قلبش از آنچه که عقل بالغ [و هدایت‌شده‌اش] به آن رسیده بود، مطمئن سازد. پس گفت:
    «شهادت می‌دهم خدایی جز خداوند یکتا وجود ندارد و همراه سلیمان در برابر خداوند و پروردگار عالمیان، تسلیم هستم».
    او قبل از اینکه نبیّ الله سلیمان را ببیند، یقین آورد و دانست که خداوند، پروردگار اوست. پس خداوند، در تصدیق وعده‌ی خود در آیات محکم کتابش، نور بصیرت را در وجودش روشن ساخت [تا حق و باطل را از هم تشخیص دهد] :
    {وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ‎﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [سورة العنكبوت].
    اما مشکل بزرگی باقی بود، چگونه مردمش را هدایت کند و از شرّشان در امان بماند؟ پس تسلیم شدنش در برابر پروردگار عالمیان را پنهان کرد و اشراف و بزرگان قومش در مجلس شورا را احضار نمود چون با خِرَدی که داشت، از روش انبیا «وشاورهم في الأمر» استفاده کرده و در امور با آنان مشورت می‌نمود:
    {قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ‎﴿٢٩﴾‏ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ‎﴿٣٠﴾‏ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣١﴾‏ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ ‎﴿٣٢﴾‏ قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ‎﴿٣٣﴾‏ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ ‎﴿٣٤﴾‏ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ‎﴿٣٥﴾‏} صدق الله العظیم [سورة النمل].
    گفتند: «هدیه چیست؟». به آنان خبر داد تصمیم گرفته‌است نبیّ الله را با چندین تن شمش طلا امتحان کند و گفت: «اگر از پادشاهان [معمولی] زمین باشد، آن را قبول خواهد کرد و ما با او رابطه دوستی برقرار کرده و هم‌پیمان می‌شویم تا به‌جای جنگ و خونریزی، بر قدرتمان بیفزاییم و هم ما از شرّ او در امان باشیم و هم او از شرّ ما در امان باشد. اما اگر نبیّ برگزیده‌ی پروردگار عالمیان باشد، به هیچ‌وجه با کوهی از طلا هم قادر نخواهیم بود، مبداء دعوت او را بخریم». اشراف قومش در مجلس شورا گفتند: «چنین باشد» و ملکه گفت: «پس از الآن توافق می‌کنیم اگر هدیه را به ما برگرداند، همراه سلیمان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان خواهیم شد، آیا نمی‌بینید این هدیه چقدر وسوسه‌انگیز و فریبنده است؟». گفتند: «حتماً قبول خواهد کرد و از شرّ او در امان می‌مانیم و با او هم‌پیمان می‌شویم. با تصمیم و نظر تو موافق هستیم». ملکه پافشاری و اصرار کرد که اگر هدیه را نپذیرفت، تسلیم پروردگار عالمیان می‌شویم و گفتند: « بلکه قبول خواهد کرد». پس ملکه گفت: «پس از الآن توافق کردیم». گفتند: «چنین باشد. ما همراه تو منتظر بازگشت فرستادگان [و نتیجه کار] می‌شویم».
    فرستادگان با هدایای تاریخی، با قافله‌ای از شترها با بار شمش‌های طلا به‌سوی نبیّ الله سلیمان حرکت کردند. تا اینکه قافله‌سالار هدیه طلا را به پیشگاه نبیّ الله برد و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {فلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ‎﴿٣٦﴾‏ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾} صدق الله العظيم [سورة النمل].
    چون بر طرف کردن ظلم انسان از سر برادر انسانش امری اجباری است ولی در دین اجبار و اکراه نیست. پس آنها را با هدایایشان به ملکه‌شان بازگرداند. پس ملکه به توافق قبلی با قومش عمل کرد که در صورت بازگردانده شدن هدایایشان همراه سلیمان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان گردند.
    ملکه با گذاشتن این شرط، در برابر آنها حجت اقامه کرد، پس آنان با ملکه، با سلیمان همراهی کرده و تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان گردیدند. هدهد پرنده از شنیدن تسلیم آنها در برابر خداوند و پروردگار عالمیان بسیار شادمان و مسرور شد و حرکت کرد تا به نبیّ الله سلیمان بشارت بدهد. چندین روز پرواز کرد و به سختی فرصتی برای استراحت به خود می‌داد مگر مدت کوتاهی برای خوردن میوه‌ها. پس به نبیّ الله سلیمان رسید و به او خبر داد آنها همراه ملکه‌شان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان شده‌اند. پس نبیّ الله سلیمان مجلس شورای خود را که متشکل از جن و انس بود، تشکیل داد:
    {قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣٨﴾‏ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ‎﴿٣٩﴾‏ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ‎﴿٤٠﴾‏ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ‎﴿٤١﴾} صدق الله العظیم[سورة النمل].*
    و خواست ایمان او را بیازماید: آیا [ملکه] معجزه‌ی آوردن تخت پادشاهی‌اش را باور می‌کند؛ تختی که آن را در قصرِ تحتِ حفاظت مجلس شورا با درب‌های غفل پشت سر نهاده بود؟ یا به فتنه افتاده و سلیمان را متهم می‌کند که ساحر است و دیدن عرش، سحر تخیلی است [و واقعیت ندارد] و از کسانی است که هدایت نمی‌شوند و قادر به تشخیص سحر از معجزه نیستند. و برای اینکه جرأت کند به عرش خود نزدیک شده و با دستش آن را لمس کند، سلیمان امتحانش را آسان‌تر کرد و گفت: «عرشش را برایش ناشناس کنید تا ببینیم هدایت شده و تصدیق می‌کند که با معجزه‌ی پروردگار عالمیان به اینجا آورده ‌شده‌است و از یقین‌کنندگان خواهد شد؟». خداوند تعالی می‌فرماید:
    {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ‎﴿٤٢﴾‏} صدق الله العظیم [سورة: النمل].
    و سؤالی که مطرح می‌شود این است: چه نیازی بود سلیمان به دانش او اقرار کند و چنین جواب بزرگی بدهد چون ملکه تنها سخنی که گفت این بود: «انگار خودش است». و جواب سؤال[همان‌طور که در بیانی قدیمی تشریح کردیم]** این است که او با گوشه چشم به نبیّ الله سلیمان اشاره کرد و فهماند که می‌داند این تخت پادشاهی خودش است. وقتی به تخت نزدیک شد آن را دید و مشاهده نمود که نگین الماسی که نامش بر آن نقش بسته بود، از تخت برداشته شده‌است و جای‌ حکاکی را که محل قرار گرفتن الماس بود، دید [در حقیقت نگین حاوی نامش برداشته شده‌بود]. پس دریافت این تخت پادشاهی خودش است که با معجزه‌ی الهی به آنجا آورده شده تا برهان بیشتری باشد برای آنچه که به‌سوی آن دعوت شده‌بود. پس دور تخت پادشاهی خود چرخید و به محل نگین‌ها دست زد تا مطمئن شود محل نگین‌هایی است که نامش بر آن حک شده‌بود، پس پشت به هیأتی که قومش بودند ایستاد و رویش به سمت سلیمان بود و درحالی‌که با چشمش به سلیمان اشاره می‌کرد، گفت: «انگار خودش است». در حقیقت خواست با چشمک زدن به نبیّ الله سلیمان به او بفهماند می‌داند این تخت اوست و نمی‌خواهد [صریح] اقرار کند چون می‌ترسد قومش به فتنه افتاده و گمان کنند سلیمان ساحر است و عرش واقعی آنجا نیست و آنچه می‌بینند، تخیلی است. پس نبیّ الله دریافت مقصود چشمک زدنش حین گفتن «انگار خودش است» چیست و مقصود ملکه را فهمید. پس نزد خود برای آن زن، در مورد «دانش شناخت خداوند حق» شهادت داد و برای همین نبیّ الله سلیمان با اقرار به علم [و شناخت] آن زن نسبت به خداوند، نزد خود چنین شهادتی داد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ‎﴿٤٢﴾‏} صدق الله العظيم [سورة النمل].
    و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ‎﴿١٩﴾‏} صدق الله العظيم [سورة الرعد].
    می‌خواستیم تنها جوابی کوتاه برای روشن شدن موضوع بیاوریم ولی تبدیل به یک بیان مفصل شد و بازگشت امور به‌سوی خداوند است.
    فعلاً این بیان را بگذارید همین‌جا باشد و به پیگیری نظرات ادامه می‌دهیم موضوع ادامه داشته باشد... این گفت‌وگویی مختصر و دوستانه با انصار پیشگام برگزیده‌ی عزیزم و پژوهشگران خردمند است.
    و بدانید من داستان‌های قرآنی را از پیش خودم برایتان روایت نمی‌کنم، بلکه برداشت علمی همراه با برهان از قرآن عظیم است، بیان حق قرآن عظیم، نشانه‌ی احاطه وفزونی علمی [است که از جانب خداوند به من عطا گردیده] و برهان خلافت بر ملکوت جهان است.
    و می‌گویم: «خدایا، آنها در برابر من برتری‌جویی کرده و خلیفه‌ی منتخب تو را نپذیرفتند، پاک و منزهی تو. در حکم تو هیچ احدی شریک نیست. خداوندا با نشانه‌های کووید شدید از نزدت، گردن روگردانان را خاضع گردان. خدایا جنگ کیهانی و کرونایی خود را تشدید فرما. خداوندا بندگانت را که با شناخت حق، پیرو آن می‌شوند هدایت نما؛ مگر نه اینکه خداوند، از [حال] شاکران آگاه‌تر است؟»
    وسَلامٌ على المُرسَلين؛ والحَمدُ لله رَبّ العالَمين..
    خليفة الله على مَلَكوت العالَمين؛ الإمام المهديّ ناصِر مُحَمَّد اليمانيّ.
    --------------------
    *بیان آیات سوره نمل:{ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ‎﴿٣٩﴾ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ...} اینکه چه کسی تخت ملکه سبا را نزد نبی الله سلیمان آورد:
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=182791
    ** بیان مورد اشاره در مورد ملکه سبا:
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=240779
    ======== اقتباس =========

    اقتباس المشاركة 413363 من موضوع قِصَة هُدَى مَلِكَة سَبَأ وقَومَها وإسلامَهم مَع نَبي الله سُلَيمان بِسَبَب حِكمَة طائر الهُدهُد ..

    - 4 -
    الإمام المهديّ ناصر محمد اليمانيّ
    18 - رمضان - 1444 هـ
    09 - 04 - 2023 مـ
    12:35 مساءً
    (بحسب التقويم الرسمي لأم القرى)

    [لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان]
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=412543

    _________



    تَسْجيلُ مُتابَعَةٍ لِنَزيدَكم بالقصَصِ المُمتِعَةِ وذِكرى للذَّاكِرين ..


    سَلامُ الله عَليكم ورحمته وبركاته، مُجَرَّدُ تَعليقٍ مُختَصَر لسائلٍ..

    إنَّما تَجري الريح بأمْر نبيّ الله سُليمان حيثُ أصاب، أي حيث يُريد نبيّ الله سُليمان أن يُصَوِّبُها فَتُطيع أمره، ولَم يكُن يُحيط بِمملكة (سَبأ اليمانيّة) عِلمًا حتى تجري بأمرِه حيثُ أصاب، فهذا مُختَصَر الجواب.

    وأمَّا إسلام مَلِكة سَبأ: (أن الله هو الذي يَستَحِقّ العبادة). وذلك كونها لم تقتَنِع بِما وجدَت عليه أباها وقومها ولا تعلَم هل هم على الحَقّ أم على الباطِل وليس لديها عِلم تَتَّبعه إلَّا أنَّ عقلها يقول لها أنّ الذي خَلَق مَلكوت السَّماوات والأرض والشمس والقَمر هو الذي يَستحِق العِبادة، ولكنها ليست مِن المُوقنين بَعْد، فعَلِم الله بِما في نَفسها فأراد الله أن تكون مِن المُوقنين فيَهديها، فأوحى الله إلى وزير نبيّ الله سليمان على الطيور (طائر الهُدهد) ليذهَب إلى سَبأ لاستكشاف مملكة سَبأ العُظمى ويَنظُر إلى المَلِكة وقومها ماذا يَعبُدون، فسافر الهُدهد بِضعةَ أيَّام حتّى وصَل إلى مملكة سَبأ، فقام بِدورة استكشافيّة فوجدها أوتيَت مِن كُلِّ شَيءٍ مِن عَتادِ القُوَّة العسكريّة والخَيل المُسوَّمة ورُكام سبائِك الذَّهب الوفير والكثير والقُصور الفاخِرة وجيش مُدَرَّب على فنون القِتال، فنَظَر إليهم الهُدهد في المبارزات التدريبيّة وكيف يَنطَلِقون للقفز بالخيول على الموانِع والتدرُّب لدفعات الجنود المُدَرَّبة على الفُنون القِتاليّة فوجدهم أُولي قُوَّة، وإضافة إلى قوّتهم فهُم كما وَصفوا أنفسهم أُولو عِزَّة وأولو بأسٍ شَديدٍ، ثُمَّ راقَب ما يَعبد قومها فوجدهم يَعبدون الشمس مِن دون الله، ثم دخل القَصر المَلَكيّ ليُراقِب ماذا تَعبُد المَلِكة في مِحرابها المُستَدير ذي الشبابيك المُستَديرة والرَّفيعة، فوجدها تَعبُد الشَّمس مِن دون الله، فهنا غَضب الهُدهد غَضَبًا شديدًا واحتَقَر عُقول قومها وعقلها، وكان يُصدِر إلى المَلِكة أصواتًا لم تفهمها؛ فكُلَّما أرادت أن تنظر إلى الشمس مِن محرابها لِتَخِرّ بعنقها بالسجود فقَط إلى الأمام؛ بالسجود للشمس بِنية العبوديَّة للشمس، ولَكِن الهُدهد الغاضِب مِمَّا تَعبُد مِن دون الله كان يَقِف في الشُّباك المُستَدير الذي يوازي قامتها وأرفع قليلًا فَيُقيم أمام وجهها ليمنعها مِن السُّجود للشمس، فيُصدِر أصواتًا تترى، فَكُلَّما انتقلت إلى شباكٍ ولو مائل عن الشمس قليلًا لتسجُد للشمس فَمِن ثمّ ينتقل فورًا إلى نفس الشُّباك فيُصدِر أصواتًا، فأرادت أن تُخيفه بيدها فلم يَخف ولم يَكتَرِث ولم يتزحزح ثم عمدت إلى شباكٍ آخَر فعمل نفس الحركات وأصدر أصواتًا، ثُمَّ عَلِمَت أن هذا الطّائر غاضِبٌ ويراها وقومها في ضلالٍ مُبينٍ، وأرادت أن تتأكَّد مِن تَصرُّفات الهُدهد فخرجت مِن معبدها فَطار الهُدهد وحَطَّ فوق المعبَد ونَظَر إليها بِصَمتٍ ونظرت إليه بِصَمتٍ، فَمِن ثمّ عادت لتسجُد للشمس لتنظُر هل يعود إلى الشُّباك لمنعها؟ فمُجرَّد ما دخلت المعبَد عاود للوقوف بينها وبين الشَّمس ويُصدِر صوتًا وراء صوتٍ لم تفهمه ولكِنها فَهِمَت فَعَلِمَت أنَّ هذا الطائر معصَّب وغاضِبٌ مِمَّا تَعبُد بغير الحَقّ، ولَكِنَّها لَم تفهم لغته شيئًا وإنَّما مِن خلال حركاته، ثم خرجت مِن المعبَد قبل أن تسجد للشمس فاتّجهت نحو قصرها فخرَج وكان يُحَلِّق في السماء صافًّا أجنحته يُصلي لله ربه أنها لَم تَسجُد للشمس لعَلَّها تفهَم مَقصده، فَمِن ثم اقترب منها لِيُعَبِّر لها عَن رِضاه وسعادته فحَلَّق على مَقرِبَةٍ أمام وجهها فَيُحَرِّك عنقه لإلقاء التحيّة، فأدهشتها حركات هذا الطائر! وتمنَّت لو أنها تفهم لغته لِتعلَم ما يُريد، فمِنّ ثمَّ انطلق مُتَّجِهًا نحو بِلاد الشَّام إلى نبيّ الله سُليمان ليُعَلِّمه بالتقرير الشامِل والكامِل عن مملكة سبأ العُظمى، فحَضر إلى مَجلِس سُليمان الاستشاريّ فقال له نبي الله سليمان: أين كُنت غائِبًا دون إذنٍ مِنّي؟ فَرَد الهُدهد: {فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿٢٢﴾‏} [سورة النمل].

    فقال له نبي الله سُليمان هات ما لديك، فقال الهُدهد: {إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ‎﴿٢٣﴾‏ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ‎﴿٢٤﴾‏ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ‎﴿٢٥﴾‏ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ‎﴿٢٦﴾‏} [سورة النمل].

    فقال نبيّ الله سُليمان: { قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ‎﴿٢٧﴾‏ اذْهَب بِّكِتَابِي هَٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ ‎﴿٢٨﴾} صدق الله العظيم [سورة النمل].


    ثم عاود الرِّحلة مُجَدَّدًا بِكتاب نبيّ الله سُليمان، فراقَب المَلِكَة حين تذهب إلى معبدها لتعبُد الشمس فَمِن ثمَّ باشرها بنفس الحركات في الرِّحلة الأولى، فيقف أمام وجهها ليمنعها مِن عبادتها للشمس؛ نفس ما فعل معها في رحلته الأُولَى، فكُلَّما أرادت أن تسجُد للشمس حال بينها وبين الشمس في الشُّباك المُرتَفِع عَن قامتها قَليلًا ولذلك لم تَكُن تَرَ أنه أحضر معه هذه المَرَّة كِتابًا بَل أصَرّ على منعها لعبادتها للشمس، فهنا أجبرها على الاستمرار بالتَّفَكُر باستخدام العقل كما أجبر نبيّ الله إبراهيم قومه على استخدام العقل بعد أن حَطَّم أصنامهم. وحتى لا نخرج عن الموضوع، فَجلست على كُرسي في المَعبَد لتتفكَّر في حركات الطائر فقالت في نفسها: "تالله إنَّ هذا الطّائر لَيراني وقومي على ضلالٍ مُبينٍ بعبادة الشَّمس"، فتمنَّت لو أنها تفطن لغته لتعلم ما يُريد أن تعبُد، كونها أليمة في نفسها وترى أنَّ المفروض أنَّ الله رَب العالَمين هو الأحق بِعبادة العبيد، وحتى إذا شاهدها الهُدهد أطرقَت في التفكير كما أطرَق قوم نبي الله إبراهيم، ثم استغَلَّ الفُرصة فألقى إليها رسالة نبيّ الله سُليمان، فسرعان ما باشرت قراءتها فوجدت أول كلمة مَكتوبة:
    "بِسم الله الرَّحمَن الرَّحيم إنَّه مِن نبي الله سليمان أن لا تعلوا علَيَّ وأتوني مُسلمين لله رَبّ العالمين واعبدوا الله وحده لا شريك له فلا تظلموا أنفسكم بعِبادة الشَّمس مِن دون الله". فَمِن ثمّ مُباشَرَةً فاضت عيناها مِمَّا عَرِفت مِن الحَقّ الذي أقرّه عقلها مِن قبل أن يأتيها كتاب نبيّ الله سليمان، وإنما أراد الله أن يطمئن قلبها بِما أشار عليها عقلها الرَّشيد فقالت: "أشهُد أنَّ لا إله إلَّا الله وحده لا شَريك وأسلمت مع سُليمان لله رَب العالَمين" مِن قَبْل أن ترى نبي الله سُليمان، فأصبحت مِن الموقنين وعرفت الله رَبّها ونَوَّر الله بصيرتها تصديقًا لوعد الله في مُحكَم كتابه: {وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ‎﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [سورة العنكبوت].

    ولَكِن بقيت لديها مُشكلة كُبرى وهي: كيف تهدي قومها وتُكفَى شَرّهم؟ فكتمَت إسلامها لِرَبّ العالَمين، فدعت أعِزَّة قومها العُظماء (المجلس الاستشاري) كونها تستخدم منهَج الأنبياء (وشاورهم في الأمر) مِن رَجاحة عقلها: {قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ ‎﴿٢٩﴾‏ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ‎﴿٣٠﴾‏ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣١﴾‏ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّىٰ تَشْهَدُونِ ‎﴿٣٢﴾‏ قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ ‎﴿٣٣﴾‏ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ ‎﴿٣٤﴾‏ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ ‎﴿٣٥﴾‏} [سورة النمل].

    فقالوا وما هي الهديّة؟ فأخبرتهم أنَّها قَرَّرت أن تختبر نبيّ الله بأطنان سبائك الذَّهب فقالت: "فإن كان مِن مُلوك الأرض فسوف يقبلها ونَتَّخِذه صَديقًا وحَليفًا لَنا فنزداد قُوَّةً إلى قُوَّتنا ونكتفي شَرّه ونَكفيه شَرَّنا بَدَلًا عَن القِتال وسَفْك الدِّماء، وأمَّا إن كان نبيًّا مُصطفىَ مِن رَبّ العالَمين فلن نشتري مبدأ دعوته بِجَبَلٍ مِن ذهب". فقالوا أعِزَّة قومها في المجلس الاستشاريّ: "وهو كذلك". فقالت: "بَل نَتَّفِق مِن الآن لئن رُدت إلينا هديتنا فأسلمنا مع سليمان لله رَبّ العالَمين، ألا ترونها هَدية مُغريّة؟!". فقالوا: "حتمًا سيقبلها فنكتفي شَرّه ونكفيه شَرّنا ونتَّخِذه حَليفًا لنا؛ وافقناكِ الرَّأي". فأصرَّت المَلِكة أنَّه إذا لم يقبلها أن نُسلِم لرَبّ العالمين فقالوا: "بل سوف يقبلها". فقالت: "بَل نتفِق مِن الآن". فقالوا: "وهو كَذلِك، فنحن ناظِرين معك بِمَ يَرجِع المُرسَلون". فانطلَق الرُّسل إلى نبيّ الله سُليمان بالهديّة التاريخيّة بِقافِلة مِن الجِمال مُحَمَّلة بالسَّبائك الذهبيَّة، فلمَّا جاء قائد قافلة الهديّة الذهبيّة فوصلوا إلى نبيّ الله؛ وقال الله تعالى: {فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ‎﴿٣٦﴾‏ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾} صدق الله العظيم [سورة النمل].

    كَون رفع ظُلم الإنسان عَن أخيه الإنسان أمرًا جبريًّا، وأمَّا الدِّين فلا إكراه في الدِّين. ثُمَّ عادوا بهَديتهم إلى مَلِكتهم ثم تَمَّ تنفيذ ما اتَّفقت بِه مع قومها في حالة أن رُدت هديتهم لهم: أن يُسلِموا مع سليمان لله رَبّ العالَمين. فأقامت ملكتهم الحُجَّة عليهم بهذا الشرط فأسلموا مع المَلِكة مَع سُليمان لله رَبّ العالَمين، فسُرَّ طائر الهُدهد كثيرًا حين سمعهم أسلَموا لله رَبّ العالَمين، فانطلَق بالبُشرى لنبيّ الله سُليمان لِعِدَّة أيَّامٍ وهو يطير، ولا يكاد أن يأخُذ قِسطًا مِن الراحة إلَّا قليلًا ليأكل له مِن الثَّمرات، فَوصَل إلى نبيّ الله سُليمان فأخبره أنهم أسلَموا مع مَلِكتهم لله رَبّ العالمين، فَمِن ثمَّ عَقَد نبيّ الله سُليمان مجلسه الاستشاريّ مِن الجِنّ والإنس: {قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣٨﴾‏ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ‎﴿٣٩﴾‏ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ ۖ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ‎﴿٤٠﴾‏ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ‎﴿٤١﴾} [سورة النمل].

    وأراد أن يختبر إيمانها: هل سوف تُصَدِّق بمعجزةِ إحضار عرشها الذي تركته مُحَصَّنًا في قَصْر مَجلِس الشورى مُغلقة عليه الأبواب؟ أم أنَّها سوف تُفتَتَن فَتَتَّهِم سُليمان أنَّه ساحِرٌ يُخَيِّلُ إليها عرشها فتكون مِن الذين لا يهتدون مِن الذين لا يُفَرِّقون بين السِّحر والمُعجِزة؟ وحتى تتجرأ فتقترِب مِن عرشها لتُلامسه بأيديها ولذلك خَفَّف سُليمان عليها الفِتنة فقال: "نَكِّروا لها عَرشها لننظُر أتَهتَدي فَتُصَدِّق أنَّه تَمّ إحضاره بِمُعجِزَةٍ مِن رَبِّ العالَمين فتكون مِن الموقنين". وقال الله تعالى: {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ‎﴿٤٢﴾‏} [سورة: النمل].

    والسُّؤال الذي يطرح نفسه: فما الدَّاعي لهذا الجواب الكبير والإقرار مِن سليمان بِعلمها فهي فقط قالت: "كأنَّه هو"؟ والجواب كَما سَبق شرحه في بيانٍ قَديمٍ أنَّها غمزَت لنبيّ الله سُليمان ليفهَم أنَّه هو، فقد شاهدت العَرْش حين اقتربت مِنه؛ فشاهدت أنَّه تَمَّت إزالة فُصوص الألماس المَنقوش به اسمها على العَرْش وشاهدت أمكِنةً في الفُصوص المنحوتة على العَرْش (إنَّما أُزيلَت فُصوص اسمها)، فعَرِفَت أنه هو عرشها تَم إحضاره بمعجزةٍ مِن الله مزيدًا من البرهان لِما يدعو إليه، فاستدارت على العَرش فَتَلمَّست مواقع الفُصوص لتتأكَّد بالملمَس أنَّها أماكِن فُصوص اسمها ثم جعلت ظهرها باتجاه وَفْد قومها، ووجهها جِهة سُليمان، فرَمشت بعينها فقالت: "كأنه هو". وإنَّما غمزت لنبيّ الله سُليمان أن يفهم أنَّه هو ويفهَم أنها لا تريد أن تُقِرّ أنّه هو خَشية أن يُفتتَن قومها فيظنوا سُليمان ساحِرًا يُخَيِّل إليهم عَرشها، فَعلِم نَبيّ الله ما تقصده مِن غمزة عَينها مع قولها: "كأنه هو"، فعلِم ما تقصد ثم شَهد في نفسه لها بعِلم معرفة الله الحَقّ ولذلك قال نبي الله سليمان في نفسه مُقِرًّا بِعلمها؛ وقال الله تعالى:
    {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ‎﴿٤٢﴾‏} صدق الله العظيم [سورة النمل].

    وقال الله تعالى:{أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ‎﴿١٩﴾‏} صدق الله العظيم [سورة الرعد]

    وكُنَّا نُريده مُجرَّد تعليقٍ ولكنّه أصبح بيانًا؛ مَزيدٌ مِن التّفصيلِ وإلى الله تُرجَع الأمور.

    فدَعوا البيان هذا ها هُنا إلى حين وتسجيل مُتابعةٍ.. دَردشة مع أحِبّتي في الله الأنصار السّابقين الأخيار والباحثين مِن أُولي الألباب.

    واعلَموا أنّي لا أقُصُّ عليكم قصَصَ القرآن مِن عندِ نفسي؛ بل أستنبِط عِلمي مِن القرآن العظيم بالبُرهانِ؛ بَسطة بُرهان الخلافة على مَلَكوتِ العالَمين بالبيانِ الحقِّ للقرآن العظيم.

    وأقول:
    «اللهم إنَّهم تعالَوا عَلَيَّ ورفضوا اختياركَ لخليفتِك سُبحانك فلا تُشرِكُ في حُكمِكَ أحدًا؛ اللهمّ فأخضِع أعناق المُعرِضين بآيات جُنود كوفيد الشَّديد مِن لدُنكَ، اللهمّ وارفع مِعيار حَربِكَ الكونيّة والكورونيّة، اللهم واهدِ مِن عبادِك الذين لو علِموا الحَقّ لاتَّبَعوه، أليسَ الله أعلم بالشّاكرين».

    وسَلامٌ على المُرسَلين؛ والحَمدُ لله رَبّ العالَمين..
    خليفة الله على مَلَكوت العالَمين؛ الإمام المهديّ ناصِر مُحَمَّد اليمانيّ.
    ________________
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..



  5. افتراضي وتویِ تصمیم بایدن و اعلان قارعه‌ی جهانیِ اُومیکرون XXL

    - 5 -
    الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني
    28 - رمضان - 1444 هـ
    19 - 04 - 2023 مـ
    ۳۰ – فروردین – ۱۴۰۲ ه.ش.
    12:42 بعد از ظهر
    (بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى)

    [لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان]
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=413630
    ____________


    وتویِ تصمیم بایدن و اعلان قارعه‌ی جهانیِ اُومیکرون XXL

    بسم الله الرحمن الرحیم و صلوات و سلام خدا بر تمام انبیای الهی و خلفای برگزیده و تمام کسانی که تا فرا رسیدن «یوم الدین» با نیکی از آنان پیروی می‌کنند و اما بعد...
    روزهای پایانیِ ماه مبارک رمضان بر تمام مسلمانان، کسانی که تسلیم پروردگار عالمیان هستند، مبارک باد.
    خداوند تعالی می‌فرماید:
    {فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ‎﴿٣٦﴾‏ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣٨﴾‏‏‏} صدق الله العظیم [سورة النمل].
    این دو آیه، پیاپی و به دنبال هم هستند، چه چیزی باعث شد سیاقِ سخن سلیمان در دو آیه‌ پیاپی که فاصله زمانی میان آنها چند روزی بیش نیست، تغییر کند؟! به‌حق داستان را برایتان کامل خواهیم کرد تا روشن شود بعد از اینکه قافله‌سالار آن قافله‌ بزرگ هدایا با پاسخ نبیّ الله سلیمان [به کشورش] بازگشت، چه اتفاقی رخ داد، پاسخ سلیمان این بود:
    {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏} صدق الله العظیم [سورة النمل].
    زمانی که فرستاده، با پاسخ نبیّ الله سلیمان به‌سوی مردمش بازگشت، قوم قدرتمند و مقتدر ملکه از پاسخ سلیمان بسیار خشمگین شدند و آن را نشانه‌ تحقیر شدید و اهانت به خود دانستند، چراکه کشور و پادشاهی بزرگی داشتند و از ملت‌های ضعیف و ناتوان نبودند.
    حقیقت این بود که آنها برایش هدیه فرستاده‌بودند و حتی اگر هدیه‌ی آنان را رد می‌کرد توقع داشتند با زبان خوش با ایشان سخن گفته و با حکمت و موعظه حسنه از آنان دعوت کند چون هنوز با دعوت او آشنایی نداشته و چیزی از آن نمی‌دانستند. از منظر ایشان [پاسخ] سلیمان به شدت تحریک‌آمیز بود و از جواب او بسیار خشمگین شدند چون فرستادگان آنها اقدام به تهدید و شاخ و شانه کشیدن نکرده‌بودند تا چنین پاسخی شدید و تهدید‌آمیز، همراه با تحقیر و اهانت شدید به فرستاده‌ای بدهد که حامل هدایای آنان برای او بود:
    {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏} صدق الله العظیم [سورة النمل]،
    قوم ملکه به شدت عصبانی شدند و گفتند: «هیهات، هیهات محال است که تن به ذلت دهیم، بلکه با تمام قدرت و توان بالایی که داریم، با سلیمان می‌جنگیم».
    ولی ملکه‌ی حکیم و بردبار گفت: «من خواهان عمل به توافقمان هستم. قرار بود در صورت برگردانده شدن هدایا، همراه سلیمان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان گردیم. اسلام آوردن ما برای سلیمان نیست که پاسخش باعث فتنه ما گردد، بلکه ما، همراه سلیمان، تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان می‌شویم و این، برای خداوندی است که آفریننده‌ی ما و خالق خورشید و ماه ‌است و او، برای عبادت سزاوارترین است. من پیش از این تسلیم خداوند یکتایی شده‌ام که شریکی ندارد و دلیل اسلام آوردن من، نبیّ الله سلیمان نبود. بلکه این پرنده قبل از اینکه حامل نامه‌ی نبیّ الله سلیمان باشد، به سراغ من آمد و مانع از این می‌شد که خورشید را عبادت کنم و در پنجره معبد، میان من و خورشید قرار می‌گرفت و هر بار می‌خواستم او را بترسانم، از جایش تکان نمی‌خورد. پس پنجره‌ی دیگری را امتحان کردم تا در برابر خورشید سجده کنم، باز هم بین من و خورشید قرار گرفت و صداهایی از خودش درمی‌آورد تا شاید بفهمم من و قومم با عبادت خورشید به‌جای خداوند و پروردگار عالمیان، آشکارا گمراه هستیم و قبل از اینکه با نامه‌ی سلیمان به سراغم بیاید، او را رسولی از نزد پروردگار عالمیان به حساب آوردم.
    به این پرنده متقیّ بنگرید. او در پنجره‌ی مجلس شورا در انتظار این است که چه پاسخی خواهید داد! و من، هدهد پرنده و شما را گواه می‌گیرم که شهادت می‌دهم خدایی جز خداوند یکتا نیست و همراه سلیمان، تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان هستم». اشراف و بزرگان قوم، اعضای مجلس شورا تعجب کردند و دیدند هدهد پرنده با شنیدن اینکه ملکه در برابر همه اعلان کرد که تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان است، از پنجره حرکت کرد و وقتی ملکه دید هدهد به سمت او می‌آید، کف دستش را دراز کرد و هدهد روی کف دست ملکه فرود‌ آمد و به نشانه تحیت و سلام سر خود را در برابر او پایین آورد تا ملکه و قومش دریابند چقدر از اینکه ملکه در برابر قومش اسلام خود را علنی کرده‌است، او را تحسین کرده و از این کار بسیار شادمان است. مردمش از حرکات این پرنده زیبا به شدت شگفت‌زده و شیفته آن شدند! ملکه گفت: «تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان شوید. خواهید دید همان‌ رفتاری را که با من کرد، با شما خواهد کرد تا شادمانی وسرورش را به شما نشان دهد».
    زمانی که به دلیل حرکات هدهد، خشمشان از پاسخ سلیمان، فرونشست، پس برخاستند تا به توافق خود با ملکه [در صورت برگردانده‌شدن هدایا]عمل کنند و گفتند: «ای ملکه‌ی ما، از ما می‌خواهی چه بگوییم؟» ملکه فرمود، بگویید: «شهادت می‌دهیم لا اله الا الله وحده لا شریک له و همراه سلیمان تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان هستیم و دین خود را تنها از خوف خداوند و برای او خالص گردانیده و از احدی جز خداوند، هراسی نداریم». قوم گفتند: «شهادت می‌دهیم لا اله الا الله وحده لا شریک له و همراه سلیمان در برابر خداوند و پروردگار جهانیان تسلیم هستیم و جز خداوند، از احدی هراس نداریم». اینجا بود که هدهد به پرواز درآمد و درحالی‌که بالای سر آنها در هوا معلق بود، بال‌های خود را گشوده و خداوند را ستایش می‌کرد، در داخل مجلس شورا، در فضای بالای سرشان دور می‌زد. سپس در برابر تک‌تک آنان فرود آمده و سرش را در برابر آنها پایین ‌آورد تا به ایشان بفهماند به آنان سلام کرده و شادمانی و سرور عظیم خود را از تسلیم شدنشان در برابر خداوند و پروردگار عالمیان، به ایشان ابلاغ می‌نماید. آنها هدهد پرنده را گرفته و می‌بوسیدند و او هم گونه خود را بر گونه هر یک از آنها می‌گذاشت تا به خاطر تسلیم شدن در برابر پروردگار جهانیان محبت عظیم خود را به آنان ابراز نماید، گویی می‌خواهد به خاطر پاسخ نبیّ الله سلیمان، از آنان عذرخواهی کند!
    بلکه انگار که زبان حالش این بود: «بمقصر من هستم [و به‌ دل نگیرید]». پس خشمشان را زائل کرد و با خلوص قلبی، شهادتشان را تکرار کردند و با ورود ایمان به قلب‌هایشان، احساس خشوع کردند وشادمانی هدهد با دیدن خاشع شدن قلب‌هایشان در برابر خداوند یکتا، بیشتر شد و شروع کرد با بال‌های گسترده و صاف در داخل مجلس شورا [در فضای بالایی مجلس] پرواز کرده و با صداهای خوش، آواز سرمی‌داد تا شادی و سرور فراوان خود را به آنان نشان دهد چون قبلاً به خاطر اینکه به‌جای خداوند، خورشید را عبادت می‌‌کردند ایشان را تحقیر کرده بود. سخنانی را که هدهد قبلاً گفته‌بود، فراموش نکنید:
    {وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ‎﴿٢٤﴾‏ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ‎﴿٢٥﴾‏ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ‎﴿٢٦﴾} صدق الله العظیم [سورة النمل].
    بع
    د از اینکه هدهد نماز شکر خود به درگاه خداوند را در آسمان مجلس شورا بر فراز سر آنها تمام کرد، در برابر ملکه فرود آمد تا با او وداع کند، پس سر خود را در برابر ملکه فرود‌ آورد و ملکه دریافت که هدهد قصد دارد برود و بشارت اسلام آوردن او تمام مردمش را به نبیّ الله سلیمان بدهد. پس او را گرفت و بوسید و به سینه خود چسبأند [در آغوش گرفت] و به او گفت: «خیر پیش، به سلامت، به نبیّ الله سلیمان خبر بده که ما درحالی‌که تسلیم پروردگار عالمیان هستیم، به نزد او خواهیم رفت». چون می‌دانست هدهد زبانش را می‌فهمد ولی خودش متوجه زبان پرنده نمی‌شد و از حرکاتش متوجه مقصود و شادمانی‌اش می‌گردید.
    پس پرواز کرد و مجلس شورا را ترک نمود و به سمت نبیّ الله سلیمان حرکت کرد. سفر خود را به صورت شبانه‌روزی ادامه می‌داد تا قبل از آنکه نبی‌ الله سلیمان برای جنگ با ملکه سبأ و مردمش حرکت کند، به او برسد. پس به سرزمین‌های شام رسید و دید سپاهیان سلیمان بسیج شده و در حالت آماده‌باش کامل برای حمله به ملکه سبأٔ و مردمش هستند. نبیّ الله سلیمان در مجلس شورا بود. پس در برابر نبیّ الله سلیمان فرود آمد و گفت: «صبرکن و آرام باش نبیّ خدا و عجله مکن. ملکه سبأ‌ و تمام مردمش اسلام آوردند و گفتند: «همراه سلیمان، تسلیم خداوند و پروردگار عالمیان هستیم». سلیمان از آنچه که شنید به شدت حیرت‌زده شد! چطور به راحتی دست از عبادتی برداشتند که پدرانشان بر آن بودند و همراه سلیمان، تسلیم پروردگار عالمیان شدند؟!
    نبیّ الله سلیمان فرمان لغو حمله به پادشاهی سبأ را داد و بعد از اینکه هدهد رسید و ماجرا را به او خبر داد، سخن سلیمان تغییر کرد. دلیل تغییر لحن و سخن سلیمان در این دو آیه متوالی که بسیار با هم تفاوت دارند این بود. سخن نبی الله سلیمان در آیه اول با آیه بعدی که به دنبال آن است، بسیار متفاوت و دو سخن کاملاً مختلف است. برایتان روشن کردیم دلیل تغییر سخن سلیمان، هدهد و عتاب او به نبی الله سلیمان بود. در این دو آیه‌ی پیاپی تدبر کنید تا شاید از زبان نبیّ الله سلیمان، متوجه موضوع گردید. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣٨﴾‏} صدق الله العظیم [سورة النمل]،
    پس می‌بینید که هدهد باعث شد تصمیم سلیمان صد و هشتاد درجه تغییر کند چون از زمانِ بردن نامه نبی الله سلیمان ، اصلاً برنگشته بود چون از جانب نبیّ الله سلیمان مأمور شده‌بود منتظر شود تا از جواب آنها و تصمیمشان مطلع گردد. چون نبی الله سلیمان با توجه به توصیفاتی که هدهد از پادشاهی ملکه سبأ آورده‌بود دریافت که همه گونه امکاناتی در اختیار دارند. هدهد ارتش او را مجهز و آموزش‌دیده و دارای قدرت تسلیحاتی نظامی بالا با اسب‌های مجهز و فیل‌های جنگی آموزش‌دیده توصیف کرده‌بود. نبیّ الله سليمان، بيم آن داشت مبادا در واکنش به پیامی که برایشان فرستاده‌بود، غافلگيرانه به او حمله كنند و برای همین نبیّ الله سلیمان به هدهد پرنده دستور داد که آنجا بماند و مراقب باشد، چه تصمیم و پاسخی خواهند داد. به هدهد دستور داد اگر دید برای حمله به پادشاهی شام آماده می‌شوند، باز گردد تا برای مواجهه با آنان آماده شوند.
    من نمی‌بینم که هدهد پرنده برگشته باشد تا به سلیمان خبر دهد آنها قافله‌ای بزرگ از هدایا برایش فرستاده‌اند چون این موضوع را خطری امنیتی برای نبی الله سلیمان نمی‌دانست. برای همین برنگشت تا به نبی الله سلیمان خبر دهد قافله‌ی هدایا در راه است. بلکه می‌بینم در پادشاهی سبأ باقی ماند و فقط زمانی به‌سوی نبیّ الله سلیمان برگشت که حامل بشارت اسلام آوردن ملکه‌ی سبأ و تمام مردمش بود. این، دلیل تغییر لحن او از آمادگی جنگی برای حمله به پادشاهی سبأ و سبأیی، به انتظار برای رسیدن ملکه سبأ و قومش و پذیرایی از آنان به عنوان مهمانان گرامی مسلمان بود. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣٨﴾‏‏‏} صدق الله العظیم [سورة النمل].
    پس نبیّ الله سلیمان برای ملکه، کاخ را از الماس فرش کرد طوری که چون آینه صاف و هموار و بسیار زیبا و بهتر از آنچه بود که خدا به آنان داده‌بود، ملکه از این حرکت نبیّ الله سلیمان و از زیبایی فرش صاف کاخ بلورین [مفروش ازالماس] به شدت حیران و شگفت‌ زده کرد. و از آنجا که مانند آینه بود، از شدت انعکاس نور خورشید در آن، ملکه گمان کرد آب است که عکس خورشید در آن افتاده‌است. [کار سلیمان از آن جهت بود که] هدهد با توصیف بزرگیِ عرش ملکه، سلیمان را تحریک کرده‌بود [و مقصودش این بود که عرش ملکه از عرش سلیمان بزرگتر است]. تا اینکه عرش [ملکه] به محضر سلیمان‌ آورده‌شد و دید تخت او چیزی جز طلای خالص نیست که با الماس تزئین گردیده‌است و تختی بسیار زیبا و درخشان است، مانند زیبایی گاو سامری که بنی اسرائیل را مبهوت کرده‌بود و از جنس زینت‌های آنان بود که آفریده خداوند بودند.
    بنی اسرائیل چیزی از الماس نمی‌دانستند و خداوند خبری در مورد آن به آنها نداده بود و سامری از آن باخبر شد، همان‌طور که قارون دانش استخراج طلا و الماس را دانست و سامری هم آن را فراگرفت و این عامل فتنه و امتحان‌ آنان بود. پس سامری در غیاب نبیّ الله موسی و کسانی که به عنوان شاهد برای دیدن خداوند رفته‌بودند، گوساله‌ای برایشان ساخت. او گوساله‌ای برایشان ساخت که اصلاً به زبیایی آن چیزی ندیده‌بودند. پس سامری گفت: «این الهه‌ی شما و موسی است». برای اینکه دریابیم گوساله را از چه ساخت و از چه زیور آلاتی در ساختن آن استفاده شده‌بود [در آیات قرآن تدبر می‌کنیم] از آنجا که طلا و نقره در برابر سرما منقبض و کوچک می‌شوند مگر شیشه که اگر داغ شده و سپس در معرض سرما قرار گیرد، خرد شده و به قطعات کوچک تبدیل می‌شود، پس [نتیجه می‌گیریم که] برای همین نبیّ الله موسی فرمود:
    {وَانظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا ۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا ‎﴿٩٧﴾‏ إِنَّمَا إِلَٰهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ‎﴿٩٨﴾} صدق الله العظيم [سورة طه].
    به داستان نبیّ الله سلیمان علیه الصلاة و السلام بازمی‌گردیم و به حکمت آوردن تخت پادشاهی ملکه سبأ نگاهی می‌اندازیم، مقصودش این بود که آیا ملکه هدایت شده و ایمانش بیشتر می‌شود؟ یا به فتنه افتاده و گمان می‌کند سحر است و عرش تخیلی و غیر واقعی است و به این ترتیب سلیمان می‌فهمد او از کسانی است که هدایت نمی‌شوند و معجزات خارق العاده‌ای را تکذیب می‌کنند که نشانه‌ی قدرت الهی هستند و خداوند با آنها در عالم واقعیات و به صورت حقیقی به انبیا یاری می‌رساند تا نشانه درستی دعوت و تصدیقشان باشد. ولی وقتی ملکه گفت: «انگار همان است» و در همان زمان با بستن پلک چشم به او اشاره کرد، نبیّ الله سلیمان دریافت ملکه به حق از کسانی است که به‌سوی پروردگارشان هدایت شده‌اند و دریافت ملکه می‌داند این تخت پادشاهی اوست و با قدرت خارق العاده الهی به آنجا منتقل شده‌است ولی نمی‌خواهد قومش را به فتنه بیندازد که به گذشته خود بازگردند و بگویند: «همانا که این سحری آشکار است». از این رو گفتن اینکه «خود آن است» را با تعویق انداخت تا [به کشورشان] بازگردند و تخت پادشاهی ملکه را در مجلس شورا نیابند، با وجود اینکه مجلس، ساختمانی محکم داشت که درهایش قفل شده و نگهبانان در اطراف درها پاسبانی می‌دادند. وقتی موقع بازگشت، تخت را پیدا نمی‌کردند، درمی‌یافتند که تختی که نزد نبیّ الله سلیمان دیدند، تخت پادشاهی ملکه خودشان است.
    اما ملکه دریافت که همان تخت است و گفت: «انگار همان است» درحالی‌که چشمک می‌زد تا به نبیّ الله سلیمان بفهماند «خود آن است». لذا نبیّ الله سلیمان دریافت ملکه سبأ از کسانی است که خداوند به آنان دانش عطا فرموده و از هدایت‌شدگان است. لذا شما دیدید بعد از سخن ملکه همراه با اشاره چشم که «خودش است» سلیمان در نفس خود متوجه موضوع شد [و حکمتش به ثمر نشست] و نزد خود چه اقراری کرد. برای همین نبیّ الله سلیمان پیش خود اعتراف کرد که خداوند علم شناخت عظمت و قدرت الهی را به آن زن عطا نموده‌است. و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ‎﴿٤٢﴾‏} صدق الله العظیم [سورة النمل]
    از آنجا متوجه شد که [ملکه] حین سخن گفتن با چشم به او اشاره کرد تا نبیَ الله سلیمان دریابد [می‌داند تخت] خود اوست ولی نمی‌خواهد مردمش را به فتنه بیندازد، تا بعد از بازگشت، موضوع برایشان روشن گردد. برای همین سلیمان در مورد ملکه شهادت داد که خداوند او را هدایت و علم شناخت پروردگارش را به آن زن عطا نموده‌است و با وجود اینکه هنوز نبیّ الله سلیمان، چیزی به او یاد نداده‌بود، ملکه یقین آورده‌است. بلکه دانست خداوند، قبل از آمدن ملکه به نزد سلیمان، دانش و بصیرت به آن زن داده‌بود و برای همین نبیّ الله سلیمان گفت: «همانا که خداوند قبل از آن زن، این علم را به ما عطا کرده و ما پیش از ملکه، مسلمان بودیم».
    خلاصه کلام این است که حکمت این پرنده‌ی مؤمن و حکیم، نقش بسیار زیادی در اسلام آوردن ملکه و مردمش داشت. این پرنده بود که ملکه را به سمت شناخت خداوند هدایت کرد و او بود که خشم قوم ملکه را به خاطر پاسخی که نبی الله سلیمان به فرستاده‌ی حامل هدایا داده‌بود، فرونشاند.
    {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏} صدق الله العظیم [سورة النمل].
    صلوات و سلام خداوند بر آن هدهد که به خداوند و پروردگار عالمیان ایمان داشت و دین و نمازش را برای خداوند و پروردگار عالمیان خالص کرده‌بود. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ ۚ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَٰنُ ۚ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ ‎﴿١٩﴾} صدق الله العظیم[سورة الملك]،
    و تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ‎﴿٤١﴾‏} صدق الله العظيم [سورة النور].
    ای جماعت مسلمانان، با بیانی که در تاریخ ۲۶ رمضان سال ۱۴۴۱ هجری [۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹] با عنوان: « ويروس كرونا و بیان جداکننده حقّ از باطل، بیانی که بیهوده و شوخی نیست!» نوشتیم، خود را از [شرّ] سپاه «کووید شدید» در امان نگاه دارید.
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=332430
    همچنین این بیان حاوی شفای کسانی است که گرفتار عذاب کووید شده‌اند، پس با [دعایی که در این بیان است] خدا را با انابه و از صمیم قلب، خالصانه بخوانید، با خدا صادق باشید تا تصدیقتان کند. مسخره نکنید که خداوند با آنچه که مسخره‌اش می‌کردید گرفتارتان می‌کند و بدانید مکر و روش «کووید شدید» به تابستان تغییر کرده‌است تا کسانی را که از آن به عنوان «انفلونزای فصلی زمستانه» یاد می‌کنند درهم کوبد و برای همین در فصل تابستان، عالم را درخواهد نوردید.
    رئیس جمهور آمریکا، جو بایدن! ای کسی که پایان حالت اضطراری کرونا را اعلان کردی، اما قبلاً در یک بیان برایت فتوا داده‌بودم خداوند مکر و توان بیشتر و بیشتری به اُومیکرون خواهد داد تا اُمیکرون را قارعه‌ای جهانی اعلان کنید و امام مهدی ناصر محمد یمانی از دروغ‌گویان نیست.
    خداوند با آن گردن همه‌ی شما و چین و هندوهای هند را با خواری خاضع خواهد کرد، هر چقدر کبر و بزرگی بورزند، والله، تالله خداوند مستکبران متکبر را ذلیل خواهد کرد. جو بایدن از خدا تقوا کن و از شاکران باش. والسلام. والله، تالله، بالله العظیم، برای استقبال از خلیفه‌ی خدا بر ملکوت عالمیان، امام مهدی ناصر محمد یمانی، فرش قرمز پهن خواهید کرد.
    ایام بین ماست، خواهم دید و خواهید دید که ناصر محمد یمانی راست می‌گوید یا دروغ‌گوست و حکم با خداوندی است که بهترین داور و جداکننده‌ی حق و باطل است. شما توان مقابله با جنگ سپاه کرونایی خداوند را ندارید. توان مقابله با جنگ کیهانی خداوند را، توان شما در برابر قدرت خداوند چیست؟ سبحان الله العظیم! تا از بیانات موجود در لینک زیر با خبر نشوید، به هیچ‌وجه درنمی‌یابید من خلیفه‌ خدا مهدی از نزد خدا از اموری آگاه هستم که شما از آن بی‌خبرید
    مجموعه بیانات درباره ویروس کرونا و راز پنهان آن
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=332427
    به اذن خداوند فرمان وتوی تصمیم کاخ سفید را صادر کرده و اعلان می‌کنیم که کووید اُومیکرون XXL به امر خدا، قارعه‌ای جهانی است و همانا که سپاهیان خداوند غالب هستند « ألا وإنَّ جُند الله لَهُم الغالِبون.»
    ولی می‌گویم: «خدایا، تمام عرب‌ها و غیر عرب‌هایی را که اگر از حق آگاه گردند، از آن پیروی می‌کنند، به تو امان و پناه می‌دهم. بین من و تمام عالمیان عرب و غیر عربی که از رضوان نفس الرحمن بیزار هستند، حکم فرما که تو سریع‌ترین حسابرسی»
    وسلامٌ على المُرسَلين والحَمدُ لله رَبّ العالَمين..
    خليفةُ الله على مَلَكوت العالَمين؛ الإمامُ المهديّ ناصِر مُحَمَّد اليمانيّ.
    ======== اقتباس =========

    اقتباس المشاركة 413766 من موضوع قِصَة هُدَى مَلِكَة سَبَأ وقَومَها وإسلامَهم مَع نَبي الله سُلَيمان بِسَبَب حِكمَة طائر الهُدهُد ..

    - 5 -
    الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني
    28 - رمضان - 1444 هـ
    19 - 04 - 2023 مـ
    12:42 مساءً
    (بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى)

    [لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان]
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=413630
    ____________


    قَرارُ الفيتو لِقرارِ بايدن وإعلانُ أوميكرون (XXL) قارِعَةٌ عالميَّةٌ ..


    بِسم الله الرَّحمَن الرَّحيِم، وصلوات الله وسلامه على كافَّة أنبياء الله وخلفائه المُصطَفين ومَن تَبِعَهم بإحسانٍ إلى يوم الدِّين، ثُمَّ أمَّا بَعد..

    خواتِمُ مُباركةٌ لشهر رمضان الكَريم على جميع المُسلِمين لِرَبِّ العالَمين.

    قال الله تعالى:
    {فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ‎﴿٣٦﴾‏ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣٨﴾‏‏} [سورة النمل]. فتلك آيتان مُتَتَاليتان، فما الذي غَيَّر مَنطِق سُليمان في آيتين مُتتاليتين برغم أنَّ بينهم فارِقًا زَمنيًّا بِضعة أيام؟! ولسوف نُكمِل لَكُم القِصة بالحَقِّ بَعد عودة قائد قافِلة الهَديَّة العُظمى إلى قومه بِرَدّ نبي الله سُليمان: {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏} [سورة النمل].

    فَلمَّا عاد الرَّسول إلى قَومه بِرَدّ نَبيّ الله سُليمان؛ فَهُنا غَضب قَوم المَلِكة أولو القُوَّةِ وأولو البَأسِ الشَّديد مِن رَدِّ سُليمان فاعتبروه إهانةً في حَقِّهم وإذلالًا كَبيرًا وهُم مَملكة عَظيمة وليسوا ضُعَفاء، وإنَّما أرسَلوا إليه بِهديّةٍ؛ فحتى لو رَدَّها فكانوا مُتوَقِّعين مِنه القَول الحَسَن (أن يدعوهم بالحِكمة والمَوعظة الحَسنة) كونهم لا يزالون يَجهلون دعوته، ولَكِن المَلِك سُليمان بالنسبة لهم استفَزّهم استِفزازًا شَديدًا وغَضِبوا مِن رَدِّه غَضبًا شَديدًا كونهم لَم يُرسِلوا إليه بتَهديدٍ وتَحَدٍّ ووعِيدٍ حتى يكون رَدّه بغضبٍ شَديد بِقولٍ غَليظٍ ومُهينٍ لِعِزَّتهم بقوله لرسول الهَديَّة: {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏} [سورة النمل]، فَغضِبوا قومُ المَلِكة غَضَبًا شَديدًا فقالوا: "هيهات هيهات مِنَّا الذّلة؛ بل سوف نُقاتِل المَلِك سُليمان بِكُلِّ ما أوتينا مِن قُوَّةٍ وبأسٍ شَديدٍ".

    ولَكِنّ المَلِكة الحَكيمة الحَليمة قالَت: "إنَّي مُطالبتكم بِتنفيذ ما اتَّفَقنا عليه في حال رُدَّت إلينا هَديّتُنا (أن نُسلِم مع سُليمان لله رَبّ العالَمين)، كون إسلامنا ليس لسليمان حتى يفتننا رَدّه؛ بل إسلامنا هو لله رَبّ العالَمين مع سُليمان مِن شان الله الذي خلقنا وخَلَق الشمس والقَمَر (هو الأَولَى بعبادتنا)، فقد أسلَمت لله وحده لا شَريك له، ولم يَكُن سَبَب إسلامي نَبيَّ الله سُليمان؛ بل ذلك الطَّائِر الذي جاء إلَيّ مِن قَبْل أن يَحمِل رسالة نبيّ الله سُليمان فمنعني مِن عبادتي للشمس وكان يَقِف بيني وبين الشمس في نافِذة المَعبَد، فَكُلَّما حاولت أن أُخيفه فلم يتزحزح، ثم جَرَّبتُ شُبَّاكًا آخَر لأسجد للشمس فكذلك وقَف بيني وبين الشمس، ويُصدِر أصواتًا لكي أفهم أنّي وقومي على ضَلالٍ مُبيْنٍ لعبادتنا للشمس مِن دون الله رَبّ العالَمين، فاعتبرته رسولًا مِن رَبّ العالَمين مِن قَبل أن يأتيني حاملًا رسالة سُليمان.. فانظُروا إلى الطَّائر التَّقيّ؛ إنّه واقفٌ في شُبَّاك مَجلِس الشورى ينظر ماذا تَرجِعون! وإنّي أُشهِد طائر الهُدهُد وأُشهدكم أنّي أشهد أنّ لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأسلمتُ مَع سُليمان لله رَبّ العالَمين".

    فتفاجَأوا أعِزَّةُ القوم - أعضاء مجلس الشورى - أنَّ طائر الهُدهد حين سمعها أعلنت إسلامها لله رَبّ العالَمين أمام الملَإ؛ ثُم انطلَق الهُدهد مِن الشُّباك فشاهدته المَلِكة مُنطَلِقًا نحوها فمدَّتْ راحَتها فَحَطَّ على راحَة يَد المَلِكة فَطَأطَأ برأسه لِيُلقي التَّحية للمَلِكة ليُعَبِّر لها ولقومها بشديد إعجابه بإعلان إسلامها بالعَلَن بين يَدي قومها! فنال قومها الإعجاب الشَّديد مِن حركات هذا الطائر الجميل! فقالت المَلِكة: "أسلِموا لله رَبّ العالَمين وسوف ترون ما سيفعل ليُعَبِّر لَكُم عن سعادته كما فعل مَعي مِن قَبْل"، فلمَّا سَكت الغَضبُ مِن رَدّ سُليمان بسبب حركات الهُدهد؛ فَمِن ثمَّ وقفوا ليُعلِنوا الوفاء بِما اتَّفقوا مع ملكتهم في حال رُدَّت إليهم هديتُهم فقالوا: "يا مَليكتنا، ماذا تريدينا أن نقول؟" فقالت الملكة قولوا: "نشهد أنّ لا إله إلا الله وحده لا شَريك له وأسلمنا مع سُليمان لله رَبّ العالَمين مُخلصين له الدِّين خَوفًا مِن الله ولا نخشى أحدًا إلَّا الله"، فقالوا (القوم): "نشهد أنّ لا إله إلا الله وحده لا شَريك له وأسلمنا مع سُليمان لله رَبّ العالَمين ولا نخشى أحدًا إلَّا الله". فهُنا طار الهُدهد وهو يُحَلِّق فوق رؤوسهم فارِدًا أجنحته يُصَلِّي لربّه وهو يلف في سماء مَجلِس الشورى فوق رؤوسهم مِن الداخل، ثم حَطَّ بين يديّ كُلّ واحِد منهم فطَأطَأ برأسه ليُعَبِّر لهم عن إلقاء التحيّة ويُعَبِّر لهم عن عظيم سروره بإسلامهم لله رَبّ العالَمين، فكانوا يمسكون طائر الهُدهد فَيُقَبِّلونه وهو كذلك يحُطّ خَدّه على خَدّ كُلِّ واحِد منهم ليُعَبِّر لهم عن عظيم حبّه لهم بسبب إسلامهم لله ربّ العالَمين، وكأنَّه يُريد أن يعتذر لهم عن ردّ نبيّ الله سُليمان! بل كأن حاله يقول: "امسحوها في وجهي"، فامتَصَّ غضبهم فكَرَّروا الشهادة بإخلاصٍ مِن قلوبهم فشَعروا بالخشوع لَمَّا دخَل الإيمان إلى قلوبهم فزادتْ سعادة الهُدهُد حين شاهدهم خشعوا لله وحده فصار يلفّ - طائر الهُدهُد - في سماء مَجلِس الشورى داخل مَجلِس الشورى فارِدًا أجنحته و يتبلبل بأصواتٍ شَجيَّة لِيُعَبِّر لهم عن المزيد مِن سعادته، كونه كان مُحتَقِرهم مِن قبل بسبب عبادتهم للشمس مِن دون الله، فلا تنسوا قَول الهدهد مِن قَبْل:
    {وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ‎﴿٢٤﴾‏ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ ‎﴿٢٥﴾‏ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ ‎﴿٢٦﴾} [سورة النمل].

    وبَعد أن أنهى الهُدهد صلاته لله شُكرًا في سماء مَجلِس الشورى فوق رؤوسهم ثم حَطَّ بين يدَي المَلِكة ليوَدِّعها فطَأطَأ برأسه بين يديها فعلمت أنّه يُريد الرَّحيل ليُبَشِّر نبيّ الله سُليمان بإسلامها وقومها أجمعين، فأخذته فقبَّلته وضمَّته إلى صدرها فقالت: "رافقتك السَّلامة، فَنَبِّئ نَبيّ الله سُليمان أنَّنا آتِينه مُسلِمين لرَبِّ العالَمين"، كونها علمتْ أنّه يفهم لغتها ولكنها لا تفهَم لغته وإنَّما تُدرِك ما يقصده وسعادته من خلال حركاته، ثم طار وغادَر مَجلِس الشورى مُتَّجهًا لنبيّ الله سليمان؛ فكان يواصل السَّفر الليل والنهار ليلحق بنبيّ الله سليمان مِن قبل أن يخرُج لِغَزو مَلِكة سبأ وقومها، فوصَل بلاد الشام فوجد جيوش سُليمان في حالة استنفارٍ تامٍّ للنفير لغزو مَلِكة سبأ وقومها، وكان نبيّ الله سليمان في مجلس الشورى فحَطَّ بين يديّ نبيّ الله سليمان فقال: "مهلًا مهلًا يا نبيّ الله فلا تَكُن عَجولًا، فَقَد أسلمَتْ الملكةُ سبأ السَّبَئيّة وقومها أجمعين وقالوا أسلمنا مع سُليمان لله رَبّ العالمين". فَمِن ثم أخذت الدّهشة سُليمان مِمَّا سَمع! فكيف تَخَلّوا عن عبادتهم التي وجدوا عليها آباءهم بهذه السّهولة وأسلموا مع سُليمان لرَبِّ العالَمين؟! فأصدَر الأوامر - نبيّ الله سليمان - إلى الجيوش بأن يُلغوا الجاهزيّة لِغَزو المملكة السَّبَئيّة، وتغيَّر مَنطق نبيّ الله سليمان بعد وصول الهُدهُد وإخباره بالقِصة؛ فذلك هو سَبب تغيير مَنطِق سُليمان في الآيتين المتتاليتين المُختلِفَتين اختلافًا كثيرًا بين مَنطِق نبيّ الله سليمان في الآية الأولى والتي تليها مَنطِقٌ مُختَلِفٌ جِدًّا، فقد بينّا لَكُم سِرّ تغيير مَنطق سُليمان أنَّه الهُدهد وعتابه لنبيّ الله سُليمان، فَتَدبَّروا الآيتين المُتتاليتين لعلَّكم تفقهون الخَبَر على لسان نبيّ الله سُليمان، وقال الله تعالى: {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣٨﴾} [سورة النمل]، فتجدوا أنّ الهُدهد هو الذي غَيَّر قَرار سُليمان بزاوية مائة وثمانين دَرجة كونه لم يَعُد أصلًا مُنذ أن ذهب بكتاب نبيّ الله سُليمان كون نبيّ الله سُليمان كَلَّفه أن يَنظُر ماذا يَرجِعون؛ كون نبي الله سليمان مِمَّا وصَف له الهُدهد عَن مُلْك مَلِكة سبأ أنها أُوتيَت مِن كُلِّ شَيءٍ ووصَف جيوشها المُسَوَّمِين المُدَرَّبِين أولي القُوَّة في العتاد العَسكريّ والخيل المُسَوَّمة والفِيَلة المُدَرَّبَة المُقاتِلة؛ فخَشِى نبي الله سليمان أن يغزوه على حِين غِرَّة كَردَّة فِعلٍ منهم على الرِّسالة ولذلك أمَر نبيُّ الله سليمان طائرَ الهُدهد أن يبقَى هُناك يترقّب لينظر ماذا يَرجِعون، وأمَر الهُدهد أنَّه إذا شاهدهم تجهَّزوا لِغَزو مملكة الشام أن يأتيه بالخَبَر للاستعداد لمواجهتهم. فلَم أجد أن طائر الهدهد انطلَق ليُخبِر سُليمان أنّها أرسلتْ إليه بقافلةِ الهَديَّة العُظمى كون الهُدهد يرى أن ليس في ذلك خَطَرٌ أمنيٌّ على نبيّ الله سُليمان، ولذلك لم يذهب ليُخبِر نبيّ الله سليمان بقافلة الهديّة؛ بل أجده بقي في مملكة سبأ ولم يرجِع لنبيّ الله سليمان إلَّا بِبشارة إسلامها وقومها أجمعين، فذلك هو سبب تغيير نَبْرَة الجاهزيَّة القِتاليَّة لغزو مملكة سبأ السبئيّة إلى إنتظارها وقومها أن يحلّوا عليه ضيوفًا مُسلِمين مُكرمين، تصديقًا لقول الله تعالى: {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏ قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ‎﴿٣٨﴾‏‏} [سورة النمل].

    ثمّ فَرَش نبيّ الله سليمان للملكة بِساط صَرحٍ مُمَرَّدٍ مِن قوارير مِن زُجاج الألماس - أشَد جمالًا - خيرًا مِمَّا آتاهم الله، ولكن تلك الحرَكة من نبيّ الله سُليمان جعلتْ المَلِكة تنهَبِل مِن جمال بِساط الصَّرح المُمَرَّد من قوارير، ومِن شِدَّة انعكاس الشمس فيه حسبته ماءً يعكس الشمس كونه مستويًا كالمِرآة، وذلك كون الهُدهد استفَزّ نبيّ الله سُليمان بوصف عظمة عرشها (ويقصد أنّه أعظم من عرش سليمان)، حتى إذا تمّ إحضاره فوجده ليس إلَّا مِن الذَّهب الخالِص غير أنّه مُلَبَّسٌ بالألماس فكان ذو رونَق وجمال كمثل جَمال عِجل السامريّ الذي أذهل بني إسرائيل وهو من حُليِّهِم مِمَّا خَلَق الله، ولم يُحِط اللهُ بني إسرائيل بِحُليّ الألماس وأحاط بعلمه السّامريّ، كما أحاط قارون بعِلم استخراج الذَّهب والألماس أحاط بعلمه السامري فتنةً لهم، فصنَع لهم عِجلًا أثناء غياب نبيّ الله موسى وشهداء الرُّؤية، ولذلك صَنَع لهم السامريّ عِجلًا لَم يُشاهِدوا مثل جماله قَطّ، فقال السَّامريّ: "هذا إلهكم وإلَه موسى". وحتى نستنبط مِمَّا صنع العجل؛ بأي حِلية صنعها منها؟ فبما أنَّ الذهب والفضة ينكمشون بالبرودة إلَّا الزُّجاج إذا تم تسخينه ثم تعريضه للبرودة فينتسف إلى قَطَعٍ صَغيرة، ولذلك قال نبي الله موسى: {وَانظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا ۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا ‎﴿٩٧﴾‏ إِنَّمَا إِلَٰهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ‎﴿٩٨﴾} صدق الله العظيم [سورة طه].

    ونَعود لقصة نبيّ الله سليمان عليه الصلاة والسلام، وننظر لحكمته مِن إحضار العَرْش لينظُر: أتهتدي فيزيدها ذلك إيمانًا؟ أم تُفتتن فتظنه ساحِرًا يُخيِّل إليها عرشها فيعلم أنّها من الذين لا يهتدون فيُكَذِّبون بمعجزات قدرات الله الخارِقة الحقيقيّة على الواقع الحقيقيّ التي يُؤَيِّد الله بها الأنبياء تصديقًا لدعوتهم؟ ولكن نبيّ الله سُليمان عَلِم أنّها حقًّا مِن الذين اهتدوا إلى رَبِّهم حين قالت: "كأنّه هو" مع رمشةِ عينها، ليعلم أنّها علمت أنّه هو؛ تم إحضاره بقدرةٍ مِن الله خارقة، غيرَ أنّها لا تُريد أن تفتنَ قومها فينقلبوا على أعقابهم فيقولون: "إنْ هذا إلَّا سِحرٌ مُبينٌ" ولذلك أجَّلت إخبار قومها (أنّه هو) حتى يعودوا فلا يجدون عَرْش المَلِكة في مجلس الشورى رغم أنّ المجلس مشيدٌ ومغلقةٌ عليه الأبواب وحَرَس مِن حول الأبواب، فحين لا يجدونه عِند عودتهم فيعلمون أنّه هو بذاته الذي شاهدوه عِند نبيّ الله سُليمان، وأمَّا المَلِكة فعلمتْ أنّه هو وقالت: "كأنَّه هو" مع غَمزة العَيْن لكي توصل الفكرة إلى نبيّ الله سليمان (أنَّه هو)، ولذلك عَلِم نبيّ الله سُليمان أنَّ مَلِكة سبأ مِن الذين آتاهم الله العِلْم فَهُم مهتدون، ولذلك شاهدتم بُلوغ الحِكْمة في نَفْس نَبيّ الله سُليمان وإقراره بالقول في نفسه مِن بعد الإشارة مع الغَمزة (أنّه هو)، ولذلك وجدتم الإقرار في نَفْس نبيّ الله سُليمان بالاعتراف بأنّ الله آتاها عِلمًا بمعرفة عظمة الله وقدرته، وقال الله تعالى: {فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَٰكَذَا عَرْشُكِ ۖ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ‎﴿٤٢﴾‏} [سورة النمل]، وعَلِم بسبب أنّه رافق قولها رَمشة عينها ليعلَم نبيّ الله سليمان أنّه هو، وإنَّما لا تُريد أن تفتِن قومها حتى يعودوا فيتبيَّنوا، ولذلك جاءت الشهادة لها مِن سُليمان أنّ الله آتاه هُدى معرفة الله ربّها وأصبحتْ مِن المُوقنين رغم أنّ نبيّ الله سُليمان لم يُعَلِّمها بَعد شيئًا؛ بل عَلِم أنَّما الله عَلَّمها وبَصَّرها مِن قبل أن تأتيه ولذلك قال نبيّ الله سُليمان (أنّ الله آتاه العِلْم من قبلها وكُنّا مسلمين مِن قَبلِها).

    وخُلاصة القَول أنَّ الدور العظيم في إسلام مَلِكة سبأ وقومها هي حِكمة الطائر المُؤمن الحَكيم؛ هو الذي وجّهها لمعرفة الله، وهو الذي امتَصَّ غَضبَ قومها مِن رَدّ نبيّ الله سليمان الذي جاء به رسول الهديَّة
    {ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ‎﴿٣٧﴾‏} [سورة النمل].

    وصلوات الله وسلامه على ذلك الهُدهُد المؤمن بالله رَبِّ العالَمين ومُخلِصٍ دينه وصلاته لله رَبّ العالَمين تصديقًا لقول الله تعالى: {أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ ۚ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَٰنُ ۚ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ ‎﴿١٩﴾} [سورة الملك]، وتصديقًا لقول الله تعالى: {أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ‎﴿٤١﴾‏} صدق الله العظيم [سورة النور].

    ويا مَعشَر المُسلمين، حَصِّنوا أنفسكم مِن جنود كوفيد الشَّديد بالبيان الذي كتبناه بتاريخ: (ستة وعشرون رمضان لعام 1441) الذي بعنوان: (فيروس كورونا والبيان الفصل وما هو بالهزل ..)
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=329951

    وكَذَلِك شِفاءٌ لِمَن أصابه عذاب كوفيد، فادعوا الله بذلك الدعاء مُخلصِين بالإنابة مِن خالِص قلوبكم وأصدقوا الله يصدقكم، فلا تستهزئوا فيحيق الله بكم بما كنتم به تستهزئون، واعلَموا أنّ كوفيد الشديد قد غَيَّر مَكرَه صَيفًا لينسف الذين يسمونه (إنفلونزا موسميّة شتويّة)، ولذلك سيغزو العالَم صَيفًا.

    ويا أيُّها الرئيس الأمريكيّ جوزيف بايدن يا مَن أعلَن إنهاء حالة طوارئ كورونا، ولكنها سبقَت الفتوى لَك في بيانٍ سابِقٍ أنّ الله سوف يزيد أوميكرون قُوّة إلى قوَّته حتى تُعلنوا به قارعةً عالميّةً، وما كان الإمام المهديّ ناصر محمد اليمانيّ مِن الكاذبين، ولسوف يُخضِعُ الله به أعناقكم والصين وهندوس الهِند وهُم صاغِرون مَهما كان كبرهم فوالله وتالله ليُذِلّ به كِبرياء المُستَكبرين، فاتَّق الله يا جو بايدن وكُن مِن الشاكرين وسلام، فوالله وتالله وبالله العظيم لَتَفرِشون السِّجاد الأحمَر لاستقبال الإمام المهديّ ناصِر محمد اليمانيّ خليفة الله على مَلكوت العالَمين، والأيَّام بيننا وسوف أبصِر وتُبصِرون أَصَدَق ناصِر محمد اليمانيّ أم كان مِن اللاعبين؛ فالحُكْم لله خَير الفاصِلين، فلا قِبَل لكم بِحَرب جنود الله الكُورونية ولا قبل لكم بِحَرب الله الكونيَّة، فما عساها تكون قوَّتكم إلى قوَّة الله؟ سُبحان الله العَظيم! فلَن تُدرِكوا أنّي خليفة الله المهدي أعلم من الله ما لا تعلمون حتى تَطَّلِعوا على:
    (سلسلة فيروس كورونا وسره المكنون ..)
    https://mahdialumma.net/showthread.php?p=324226

    ونُصدِر أمْر الفيتو بإذن الله لِقرار البَيت الأبيض، ونُعلِن كوفيد أوميكرون (XXL) قارعةً عالميَّةً بأمْرِ الله؛ ألا وإنَّ جُند الله لَهُم الغالِبون.

    ولكني أقول:
    "اللّهم إنّي أجَرْتُ في وجهك جَميع الذين لو عَلِموا الحَقّ لاتَّبعوه مِن العَرَب والأعاجِم أجمعين، واحكُم بيني وبين الكارهين لرضوان نَفْس الرَّحمن في العالَمين مِن العَرَب والعَجَم وأنت أسرع الحاسِبين."

    وسلامٌ على المُرسَلين والحَمدُ لله رَبّ العالَمين..

    خليفةُ الله على مَلَكوت العالَمين؛ الإمامُ المهديّ ناصِر مُحَمَّد اليمانيّ.
    ____________
    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..





المواضيع المتشابهه
  1. قِصَة هُدَى مَلِكَة سَبَأ وقَومَها وإسلامَهم مَع نَبي الله سُلَيمان بِسَبَب حِكمَة طائر الهُدهُد ..
    بواسطة الإمام ناصر محمد اليماني في المنتدى ۞ موسوعة بيانات الإمام المهدي المنتظر ۞
    مشاركات: 4
    آخر مشاركة: 19-04-2023, 01:42 PM
  2. مشاركات: 177
    آخر مشاركة: 07-03-2023, 06:24 PM
  3. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 09-02-2023, 07:37 AM
  4. إعلانُ البُشرى مِن ربِّ العالمين ..
    بواسطة الإمام ناصر محمد اليماني في المنتدى مواضيع وعلامات لها علاقة بالمهدي المنتظر
    مشاركات: 72
    آخر مشاركة: 23-10-2021, 06:51 PM
  5. إعلانُ البُشرى مِن ربِّ العالمين ..
    بواسطة الإمام ناصر محمد اليماني في المنتدى ۞ موسوعة بيانات الإمام المهدي المنتظر ۞
    مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 23-08-2021, 04:22 PM
ضوابط المشاركة
  • لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
  • لا تستطيع الرد على المواضيع
  • لا تستطيع إرفاق ملفات
  • لا تستطيع تعديل مشاركاتك
  •