الإمام ناصر محمد اليماني
02 - 07 - 1434 هـ
11 - 05 - 2013 مـ
۲۱-اردیبهشت- ۱۳۹۲ ه.ش.
06:58 صــــباحاً
ـــــــــــــــــــــــــ
پاسخ امام مهدی به شیخ زوم محترم: مگر تو به نشانهها [اشراط] بزرگ ساعت از جمله برانگیخته شدن مهدی منتظر و دود آشکار [دخان المبین] ایمان نداری ؟
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة الأنبياء والمرسلين وآلهم الطيبين من أوّلهم إلى خاتمهم محمد رسول الله لا نفرق بين أحدٍ من رسل الله حنيفاً مسلماً وما أنا من المشركين، أما بعد..
جناب شیخ «زوم» و «صِبْغٍ لِّلْآكِلِينَ» تا جایی که من میدانم «زوم» از شیر درست میشود و به عنوان نان خورشی همراه غذای یمنی به نام «عصید» مصرف میشود. حال میبینم که ادعای شجاعت کرده و به ناصر محمد یمانی نسبت ترسو بودن میدهی؛ پس به حق در برابرت حجت میآوریم؛ آیا کسی شجاع است که با نام مستعار «زوم» بر سر میز گفتوگو حاضر میشود و تازه ادعای مهدویت هم ندارد؟ از چه میترسی؟ یا این ناصر محمد یمانی است که به حق شجاع بوده و جرأت میکند سخن حق بر زبان آورده و بگوید او مهدی منتظر است و سپس عکس واقعی چهره خود و نام واقعیاش و نام پدر و جدش و حسب و نسببش را بگذارد؟ ای مرد؛ به خدا قسم که از تو و امثال تو هراسی ندارم مگر این که شیر از گورخران فرار کند [اشاره به آیات کریمه سوره المدثر:كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ﴿٥٠﴾ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ ﴿٥١﴾] من در راه خداوند از ملامت احدی واهمه ندارم.
و اما در مورد گفتوگوی صوتی؛ دریک رؤیای حق به من امر شده است- و این امر به من اختصاص دارد- تا با قلم صامت و از راه نوشتن با شما گفتوگو کنم و این هم حکمت بالغهای دارد.آیا میدانی حکمت آن چیست؟ چون خدا میداند شما صبر نمیکنید تا ناصر محمد یمانی برهان علمی خود را بیان کرده و آن را به صورت کامل تشریح کند؛ بلکه سخن مرا قطع کرده ودراستنباط برهان روشن ازآیات محکم قرآن عظیم اختلال ایجاد کرده و آن را درهم میریزید . ولی وقتی گفتگو با قلم صامت و از راه نوشتن باشد؛ نمی توانید سخن من و سیر منطقی برهان علمی و تشریح بیان را قطع کنید چون سخن گفتن از راه نوشتن است و راهی جز این ندارید که از اول تا آخر بیان را خوانده و درمورد برهان علمی امام ناصر محمد یمانی تدبر کنید. سپس در برابرحجت او؛ با برهان علمی حجت بیاورید و اگر راست میگویید از حدود دین دفاع کنید. و اما به خدا قسم در اتاقهای گفتگوی " بالتوک" بدون هیچ فایدهای صدای مرا برده وضعیف میکنید و فرصت نمیدهید بیان را تشریح و تفصیل کنم.
هم چنین میخواهم موضوعی را به تو بگویم که تو آن را حجت خود دربرابر من خواهی دانست؛ درحالی که این امر حجت من است: من تنها قسمت کمی از قرآن را از حفظ میدانم و هیچ وقت جزو علمای مسلمین و خطبای منابر نبودهام. علوم دینی را هم نزد هیچ یک از مشایخ علمی نیاموختهام وآنها خود شاهدند؛ چه کسی هست که بگوید دلایلی که با آنها برای مردم حجت میآورم را او به من یاد داده باشد؟ بلکه من از عامه مسلمانان بودم نه از علما؛ تا اینکه جدم محمد رسول الله در رؤیای حقی به من فتوا داد که مهدی منتظر هستم و بر هرعالمی که با من از قرآن مجادله کند؛ غالب میشوم. در ابتدای کار من بسیار دهشت کرده بودم؛ چگونه چنین چیزی ممکن است؟! چه کسی قرآن را به من یاد خواهد داد! من تنها قسمت بسیار کمی از قرآن را از حفظ میدانم؛ چگونه با قرآن با مردم مجادله کنم من خودم قرآن را از حفظ ندانسته و درمورد آن آموزش ندیدهام؛ چطور می خواهم با آن را با مردم مجادله کنم! پس پیش خود گفتم این امری بسیار عجیب است! روزها گذشت و من فکرمیکردم چطور چنین چیزی ممکن است! سپس پروردگارم به من نشان داد تا از راه اینترنت جهانی مردم را برای گفتگو دعوت کنم؛و خودم را دیدم که با نوشتن از راه اینترنت به آنها پاسخ میدهم. وقتی دانستم گفتگو از راه اینترنت خواهد بود، بسیار خوشحال شدم. گفتم اگر خداوند رؤیای من را در عالم واقعیات محقق ساخت وبر هر عالمی که با قرآن با من مجادله میکند غلبه کردم؛ اینجا حق آشکار میشود و قلبم اطمینان پیدا میکند و اگر احدی از علمای امت؛ ولو تنها در یک مسئله از قرآن عظیم بر من غلبه کرد؛ من باید از ادعای مهدیوت بازگردم و همان طور که یمنی ها میگویند وجه ما شافك ما لامك [شتر دیدی ندیدی]
والحمد لله ربّ العالمين..عمر دعوت امام مهدی ناصر محمد یمانی به میانه نهمین سال رسیده و حتی یک عالم پیدا نشد که بتواند از آیات محکم قرن عظیم دربرابر ما حجت اقامه کند و عالمی نبود که از قرآن عظیم با من مجادله کند و من با برهان علمی آشکار بر او چیره نشوم.
جناب الشيخ زوم ؛ غرور و تعصب تو را به گناه نکشاند؛ به خدا قسم که امام ناصر محمد یمانی با بیان حق؛ عقل شیخ گرانقدر زوم را به چالش میکشد.عقل خود را حکم کن تا ببینی آیا ناصر محمد یمانی به حق سخن میگوید ویا مانند مدعیان قبلی مهدویت است و سپس برهان علمی ناصر محمد یمانی را با برهان علمی مهدیونی که مس شیطان در آنان سرگردان شده است مقایسه کن؛ کسانی که هر چند وقت ظاهر شده و ادعا میکنند مهدی منتظر هستند....آیا میدانی حکمت شیطانی این امر چیست؟ حکمتش این است که وقتی خداوند امام مهدی منتظر حق پروردگارتان را برانگیخت؛ مسلمانان بگویند او هم مثل کسانی است که قبل از او ادعای مهدویت میکردند و قبل از اینکه درمورد برهان علمی او تدبر کنند از دعوت او رو می گردانند تا جایی که خداوند قبل از برپایی قیامت؛ آنان را با عذاب روزعقیم ؛ " دخان مبین" عذاب نماید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ ﴿٥٥﴾} صدق الله العظيم [الحج].
ممکن است شیخ فاضل زوم بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید:" این عذاب روز عقیم که قبل از قیامت رخ میدهد چیست؟" امام مهدی در پاسخ میگوید: این نشانهای است که از آسمان فرود میآید و گردنهایشان از هراس آن دربرابر خلیفه پروردگارشان خاضع خواهد شد؛ خلیفهای که آنان را به سوی ایمان به خداوند و عبادت خداوند یکتا و بیشریک فرا میخواند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ ﴿٤﴾ } صدق الله العظيم [الشعراء]
شاید جناب شیخ زوم بخواهد بگوید:" ناصر محمد؛ این نشانهای که از آسمان میآید و باعث میشود مردم به حق آمده از نزد پروردگارشان ایمان آورده و از خلیفه خداوند در زمین امام مهدی پیروی کنند که آنان را به عبادت خداوند یکتا و بیشریک دعوت میکند؛ چیست؟"امام مهدی ناصر محمد درجواب میگوید: این نشانه یکی از شروط حتمی مربوط به اشراط-نشانههای- بزرگ ساعت است. این نشانه؛ دود آشکار " دخان المبین"است که از سیاره عذاب میاید؛ سیارهای که امام مهدی ناصر محمد چشم انتظار رسیدن ان است و خداوند با این نشانه در یک شب مرا بر تمام مردم غلبه خواهد داد در حالی که همگی خوار شدهاند و با مشاهده این نشانه؛ ایمان خواهند آورد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ ﴿٩﴾ فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿١٠﴾ يَغْشَى النَّاسَ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١﴾ رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿١٢﴾ أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ ﴿١٣﴾ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ﴿١٤﴾ إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿١٥﴾ يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنتَقِمُونَ ﴿١٦﴾} صدق الله العظيم [الدخان].
وشاید شیخ فاضل جناب زوم- که ای کاش اسم بهتری برای خود انتخاب می کرد - بگوید: "ناصر محمد؛ آیا در این آیه خاتم الأنبیا و مرسلین محمد صلی الله علیه و آأه و سلم مورد خطاب خداوند نیست:
{ فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿١٠﴾ يَغْشَى النَّاسَ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١﴾ رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿١٢﴾} صدق الله العظيم ؟".
امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ او میگوید: جناب زوم؛ مگر خداوند "علاَّم الغیوب" نیست؟ جناب زوم مگر خداوند نمیداند که خاتم الأنبياء والمرسلين محمد رسول الله قبل از فرود "دخان المبین" وفات خواهد کرد؟ آیا این فتوای عقل و منطق نیست؟ پس بیا تحلیل عقل ومنطق را به آیات محکم کتاب خداوند عرضه کنیم تا ببینیم آیا در این مورد؛ رسول خدا مورد خطاب است یا امام مهدی که خداوند برای تصدیق یکی از نشانهّهای بزرگ ساعت او را برمیانگیزد؟
تو میخواهی برانگیخته شدن امام مهدی منتظررا تکذیب کنی؛ با وجود اینکه برانگیخته شدن مهدی منتظر شرطی از اشراط بزرگ ساعت-قیامت- است. حادثه "دخان المبین"یعنی دود آشکاری که حامل سنگهای عذاب دردناکی است که از سیاره عذاب میآیند نیزدر زمان برانگیخته شدن او رخ میدهد و این هم شرطی از اشراط بزرگ ساعت است. یا مگر جناب "زوم" به اشراط بزرگ ساعت از جمله براگیخته شدن مهدی منتظر و دخان المبین ایمان ندارد؟ یا مگر اشراط بزرگ ساعت در زمان برانگیخته شدن خاتم الأنبياء والمرسلين محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم رخ دادهاند؟ آیا فرود سنگهای از آسمان از دخان المبین در زمان نبی رخ داده است؟ پس جواب را به حکم خداوند میسپاریم که هیچ کس در حکم او شریک نیست؛ تا ببینیم آیا خداوند میدانسته که وقوع عذاب "کسف الدخان المبین"در زمان برانگیخته شدن محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم رخ میداده که به ایشان بفرماید چشم انتظار آن باشد؟ پس جواب را مستقیماً به پروردگار سپرده و آن را از آیات محکم کتاب برای شما استنباط میکنیم. خداوند تعالی میفرماید:
{ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].
اینجاست که برای خردمندان روشن میشود مقصود خداوند از این فرمایش چیست:
{فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿١٠﴾ يَغْشَى النَّاسَ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١﴾ رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿١٢﴾} صدق الله العظيم
شاید جناب شیخ زوم- کاش نامش را بهتر کند- بخواهد بگوید:" ناصر محمد؛ چرا خداوند نفرموده است این عذاب الیم و دردناک ، کافران فرا میگیرد؛ بلکه خداوند تعالی فرموده است:
{يَغْشَى النَّاسَ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١﴾ رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿١٢﴾} صدق الله العظيم؟
امام مهدی در پاسخ میگوید: چون این عذاب همه آبادیهای مسلمان و کافر را فرا خواهد گرفت، چون همگی از دعوت به حکمیت براساس کتاب خداوند قرآن عظیم وپیروی از آن روگردان هستند،مگر کسانی که پروردگارم به آنها رحم کند. لذا سقوط سنگ از دخان المبین که خود ازسیاره عذاب نشأت گرفته؛ تمام آبادیها بشریت چه مسلمان وچه کافر را دربرمیگیرد. این حادثه شرطی از اشراط بزرگ ساعت است و قبل از روز قیامت رخ میدهد و تمام آبادیهای بشر را که از ذکر روگردان هستند- چه مسلمان و چه کافر- در برخواهد گرفت. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِن مِّن قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴿٥٨﴾} صدق الله العظيم [الإسراء].
شاید جناب شیخ زوم بخواهد بگوید:" ناصر محمد؛ برای ما روشن نمیکنی بیان حق فرموده خداوند تعالی: {كَانَ ذَلِك فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا} صدق الله العظيم چیست"؟
امام مهدی در پاسخ میگوید: یعنی این امر در کتاب خداوند قرآن عظیم نگاشته شده است؛ یعنی در آیات محکم آن به وضوح آمده است که میفرماید:
{فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿١٠﴾ يَغْشَى النَّاسَ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١﴾ رَّبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿١٢﴾ أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ ﴿١٣﴾ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ﴿١٤﴾ إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿١٥﴾ يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنتَقِمُونَ ﴿١٦﴾} صدق الله العظيم [الدخان].
شاید جناب زوم بخواهد بگوید: مقصود خداوند تعالی چیست که میفرماید:
{ أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ ﴿١٣﴾ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم؟".
امام مهدی درپاسخ میگوید: مقصود این است که : همانا پیش از این رسولی آشکار این قرآن عظیم را برای آنان آورد؛ او محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم بود و گفتند او تعلیم یافتهای مجنون است؛ یعنی گروهی از آنان به او تهمت زدند که نزد یکی از کسانی که عرب نیست تعلیم میگیرد و خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ ﴿١٠٣﴾ } صدق الله العظيم [النحل].
و گروهی دیگر نسبت جنون به ایشان میدادند؛ و خداوند بنده خود (ن) الإمام المهدي ناصر محمد المهديّ المنتظَر را برانگیخت تا به تمام مردم عالم ثابت کند.
محمد-رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم- مجنون نبود و با این قرآن عظیم که رساله خداوند برای تمام مردم است؛ به حق از پروردگارش با آنان سخن گفت و آنها از ذکر پروردگارشان روگردانند مگر کسی که خدا به او رحم کند.
ممکن است زوم بخواهد بگوید:" ناصر محمد؛ مسلمانان به قرآن عظیم ایمان دارند؛ پس چطورمیگویی خداوند آبادیهای آنها را هم عذاب خواهد کرد؛ ؛ آیا آنان- و کافران- یکسان هستند؟" امام مهدی در پاسخ میگوید: جناب زوم؛ ندانستن مصیبت است؛ اما اگر حق را دانستی وبه آن ایمان داشتی؛ ولی از آن پیروی نکنی؛ این دیگر مصیبت عظماست. من مسلمانانی را که از دعوت به حکمیت براساس کتاب خداوند قرآن عظیم رومیگردانند؛ بیش از کافران به قرآن که حق را نمیشناسند تا از آن پیروی کنند؛ مستحق عذاب میبینم. اما جناب زوم؛ امام ناصر محمد یمانی و انصارش به علت اینکه از شما دعوت میکنند خداوند را به یگانگی و بدون شریک عبادت کنید و برای حب و قرب او رقابت کرده و از بندگانی باشید که درآسمانها و زمین در راه حب و قرب الهی رقابت میکنند؛ مورد خشم و غضب شما قرار گرفتهاند؛ در حالی که خداوند اساس طریقت و چگونگی عبادت- بندگان مقرب- پروردگار را به شما یاد داد است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يَبْتَغُونَ إِلَى ربّهم الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ ربّك كَانَ مَحْذُورًا} صدق الله العظيم [الإسراء:۵۷]
ولی زوم خشمگین شده و خواهد گفت:" بله ما مومنان حق داریم در راه حب و قرب الهی با پیروان انبیاء رقابت کنیم ؛ ولی حق نداریم طمع کرده و برای حب و قرب الهی با انبیا رقابت کنیم" پس امام مهدی در پاسخ میگوید: این کار شما شرک به خداست جناب زوم. شاید زوم بخواهد در جواب بگوید:" ناصر محمد، چیزی که نگفتهایم را به دروغ به ما نسبت مده". امام ناصر محمد یمانی در پاسخت میگوید: اگر گفته بودی بله ما حق داریم برای حب و قرب الهی با محمد-رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم- رقابت کنیم؛ زوم حق دارد بخواهد بیش از محمد-رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم- به قرب الهی برسد؛اگر چنین گفته بودی؛ امام ناصر محمد یمانی در مورد تو اشتباه کرده و حقت نزد ما محفوظ است و باید از تو معذرت بخواهیم. اما من میدانم هیچ ظلمی به تو نکردهام جناب شیخ زوم. چون شما از کسانی هستید که در مورد انبیا و رسولانی الهی مبالغه میکنند. پس به اذن خداوند دربرابرت نقطه به نقطه حجت اقامه خواهم کرد و به حق تو را به سکوت میکشانم؛ تا از حق آمده از نزد پروردگارت پیروی کنی و یا با وجود اینکه برایت روشن شد که تو گمراهی و ناصر محمد یمانی با علم و برهان آشکار از آیات محکم قرآن عظیم -مردم را- به سوی حق دعوت میکند،اما غرور وتعصب تو را به گناه بکشاند.
به عنوان میهمان میز گفتگوی جهانی به شما خوش آمد می گوئیم؛ کاش همان طور که ادعا میکنی شجاع باشی ومانند امام مهدی ناصر محمد یمانی؛ نام و عکس واقعی خودت را بگذاری.؛ با اینکه این منم که میگویم مهدی منتظرم و در راه خدا از هیچ ملامتی باک ندارم..اما تو از چه میترسی که عکس و نام واقعی خودت را نمیگذاری؟ اگر حقا یکی از علم هستی؛ حق نداری و شایسته تو نیست از عکس کسی دیگر و یا از نامی دروغین استفاده کنی. ما از بس با افراد ناشناسی گفتگو کردیم که هربار با نامی مستعاربرای گفتگو حاضر میشوند؛ خسته شدیم. برای من معروف یا ناشناس بودن آنها مهم نیست؛ بلکه با برهان قاطع علمی حجت آوردن برای ما اهمیت دارد و اگر هم آنها هدایت نشوند باعث هدایت گروهی دیگر خواهد شد. اما شایسته نیست یک عالم محترمی که یکی از خطبای مشهور منابر است؛ با نام مستعار گفتگو کند.
جناب زوم میبینم دماغت را بالا گرفتهای و در حین گفتگو به ناحق جلف و بداخلاق هستی و ناصر محمد را متهم میکنی مانند احمد الحسن الیمانی است! هیهات هیهات که بین ولی خداوند الرحمن ناصر محمد یمانی و ولی شیطان احمد الحسن الیمانی فرق بسیاری است. ما برای او بخش ویژه ای درنظرگرفتیم تا اگر راست میگوید؛ در پایگاه ما حاضر شود تا با یکدیگر گفتگو کنیم و یا ناصر محمد یمانی در برابر او به حق حجت بیاورد و یا او در مقابل ناصر محمد یمانی حجت حق اقامه کند. هم چنین به او گفتیم: احمد الحسن الیمانی؛ اگر میخواهی گفتگو در پایگاه تو باشد؛ قبول میکنیم؛ اختیار با توست. ولی متأسفانه جرأت نکرد؛ با اینکه من به علت عدم اطمینان از حفظ حقوقمان در پایگاه دیگران حاضر نمیشوم چون شیعیان به من درسی دادند که فراموش نمیکنم. وقتی در یکی از پایگاههای آنان ثبت نام کردم ولی اعضای مجلس اداره آن پایگاه در بخشی که مختص امام مهدی بود از عضویت من استفاده کرده و مطالبی را از جانب من نوشتند که من نگفته بودم و یکی از اعضای اداره کننده پایگاه به من تهمت و افترای بزرگی زد( خدا اورا ببخشد) و برای همین بعد از آن تصمیم گرفتم تا گفتگو تنها در پایگاه آزاد گفتگوی جهانی امام مهدی منتظرناصر محمد یمانی "منتديات البشرى الإسلاميّة" صورت گیرد و ما اهل رعایت امانت و حفظ حقوق هستیم؛ و اگر ثابت شد بیان احدی را عوض کردهایم؛ این حجتی برعلیه ما خواهد بود.
و به تیم اداره پایگاه البشرى الإسلامية در مورد تغییر بیان دیگران هشدار میدهیم؛ حتی اگر بیان را خود شیطان ابلیس نوشته باشد؛ ما هیچ تغییری در بیانش نمیدهیم؛ اما اگر بیان به جای برهان علمی؛پراز ناسزا و دشنام باشد؛ آن را حذف خواهیم کرد چون چنین چیزی بر سر میز گفتگوی جهانی قابل قبول نیست. با اینکه من به هیچ یک از اعضای تیم اداره پایگاه هیچ شکی ندارم و میدانم بیان هیچ یک از اعضای میز گفتگو را دستکاری نمیکنند و حاشالله که چنین اتفاقی بیفتد؛ اما خواستم هشدار و تذکر بدهم چون میترسم اعضای گروه اداره پایگاه به خاطر ناسزا و دشنام در بیان یکی از اعضای میز گفتگو؛ خشمگین شده وقسمت حاوی ناسزا و دشنام را حذف کنند و برهان علمی آن را باقی بگذارند. لذا به آنها میگوییم ما به هیچ وجه اجازه نمیدهیم یک کلمه از بیانات اعضا را تغییر دهید! پس اگر مشارکتها خالی از سب و شتم بود ان را باقی بگذارید و اگرنویسنده آن ادب نداشت و والدینش او را به خوبی بزرگ نکرده بودند و در پایگاه ما به ناحق به ما ناسزا گفته و دشنام داد در این صورت آن را حذف کنید. مقصود من جناب شیخ زوم نیست حاشالله؛ گرچه او به سختی زبانش را نگه میدارد تا به امام مهدی ناصر محمد یمانی ناسزا و دشنام ندهد؛ چقدر جناب زوم نسبت به امام مهدی جهالت داری! واگر به این حقد و بغض ناحق نسبت به امام مهدی ناصر محمد یمانی ادامه دهی؛ چقدر پشیمانیات عظیم خواهد بود...
ای مرد؛ از نظر تو من چه جرمی مرتکب شدهام؛ ایا اینکه شما را به عبادت خداوند یکتا و بیشریک دعوت میکنم؛ مجرم هستم؟ یا به خاطر اینکه شما را به پیروی از کتاب خدا و سنت حق رسولش دعوت میکنم؟ یا چون تلاش میکنم صفوف مسلمانان را متحد کنم و از آنها بخواهم دست از تعدد مذهبی در دین خدا بردارند؟ حجت شما برای اینکه از امام ناصر محمد یمانی ودعوتش خشنود نباشید چیست؟ برهانتان کدام است اگر راست میگویید؟ جناب شیخ زوم؛ اجازه بده همین الآن اعلان کنم که من با برهان علمی آشکار ازآیات محکم قرآن عظیم؛ بر تو وهمهی علمای مذاهب و فرق اسلامی -که در دین خود فرقه فرقه شده و هریک به داشته خود دلخوشند- مهیمن و چیره خواهم شد. من اعلان میکنم که با برهان علمی آشکار از آیات محکم قرآن عظیم برتمام علمای مسیحی و یهودی و مجوس چیره و مهیمن هستم. و اگر یکی ازعلمای امت ولو فقط در یک مسئله از قرآن عظیم برناصر محمد یمانی غلبه کرد؛ من امام مهدی نیستم و انصار پیشگام برگزیده شاهد باشند؛ از کسانی که شما را منع میکنند که با بیانات امام مهدی به آنان پاسخ دهید؛ تبعیت نکنید. ای عجب مگر کسی که بیانی را که حاوی جواب پرسشگران است نوشته؛ امام ناصر محمد یمانی نیست! همانا که انصار در پاسخ به سؤالات؛ از بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی نقل قول میآورند نه اینکه از خودشان مطلبی بگویند؛ خوب این کار چه عیبی دارد؟ مگر هر انسانی میخواهد یک بیان جدید خاص او گذاشته شود؟ حتی اگرکسی قبلاً آن سؤال را مطرح کرده و ما به حق بیان مفصلی درجوابش نوشته باشیم؛ آیا باید برای همان سؤآل دوباره بیانی جدید بیاوریم؟ جناب شیخ زوم؛ تورا چه میشود که انصاررا ملامت میکنی؛ آنها خود را مکلف میکنند تا به تو خدمتی کرده واز میان هزاران بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی؛ جواب تو را پیدا کنند. وقتی بعد از آن همه جستجو و مشقت؛ جواب را برایت میاورند؛ ایا پاداششان این است که از آنچه که برایت آوردهاند ابراز تنفر کنی؟ای مرد مگر این نقل قولی که در پاسخ تو میآورند از بیانات امام ناصر محمد یمانی نیست؟ پس چرا میخواهید من به همان سؤالی مجدد جواب دهم که در بسیاری از بیاناتم به آن پاسخ دادهام؟ شما حقی برگردن من درمورد نوشتن پاسخ به سؤالتان ندارید مگر اینکه قبلاً به آن سؤآل جواب نداده باشم. اینجا انصار باید سؤآل جدید را برای امام مهدی ناصر محمد یمانی بفرستند. و اگر بخواهم جواب میدهم و اگر هم بخواهم جواب را مدتی به تأخیر میاندازم چون ممکن است بیان بعضی ازآیات برای برخی از انصار سخت باشد و ناراحت شوند؛چه برسد به محققانی که تازه وارد هستند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿١٠١﴾ قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ ﴿١٠٢﴾} صدق الله العظيم [المائدة]
ای کسانی که امام مهدی ناصر محمد را به خاطراینکه به بعضی از سؤالات را پاسخ نمیدهد؛ ملامت میکنید؛ توجه کنید، به خدا قسم روگردانی از پاسخ به بعضی از سؤالات به خاطر ناتوانی من در پاسخ دادن نیست؛ پس از جاهلان نباشید؛ اما من گاهی جواب را به خاطر خیر مسلمانان به تأخیر میاندازم تا مبادا از جوابی که به حق از نزد پروردگار است؛ خوششان نیاید ولی اگر علمای مسلمانان اصرار کنند که صاحب علم کتاب به سؤال پاسخ دهد؛ پس ما به همه سؤالات پاسخ خواهیم داد وهرکس میخواهد ایمان بیاورد وهرکس میخواهد کافر شود.
برای مثال بیان مفصل و مشروح فرموده خداوند تعالی:
{وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ} صدق الله العظيم [النور:۳۳].
درمورد بیان حق آن برایتان مطلبی میآوریم:
شایسته است که جز حق به خداوند نسبت ندهم؛ اگر فرد ثروتمندی دختر یکی از شما را خواستگاری کند و آن دختر به فرد فقیری علاقه داشته باشد به این شرط که فرد فقیر از دختر خواستگاری کرده و پدرش تنها به علت فقیر بودن و نداشتن مال زیاد و در حالی که از خلق وخو و دین او راضی است: تنها به علت فقر جواب رد به او بدهد در حالی که دخترش آن مرد را دوست دارد و او هم این دختر را؛ ولی پدر دختر بخواهد او را به خاطر مال و منال به مرد ثروتمند بدهد چون چشمش به مال دنیاست و مرد ثروتمند مال زیادی را می تواند مهر دختر کند. تا اینکه پدر دختر تصمیم بگیرد او را به ازدواج مرد ثروتمند درآورد و دختر با کسی که او را دوست دارد بگریزد تا پدرش او را به زور به ازدواج مرد ثروتمند درنیاورد؛ چون این نزد خدا آسان تر است تا اینکه دختر خودش را بکشد. حال اگر او و دوست فقیرش را که با او فرار کرده؛مرتکب عمل ناشایست ( زنا ) شوند حکم خداوند در این باره چیست؟
ما بر اساس آنچه که خداوند نازل نموده حکم کرده و بدون اینکه ظلمی بکنیم به پدر دختر میگوییم:
برتوست که دخترت را به ازدواج کسی درآوری که دوستش دارد و ما حد زنا را برای آنها جاری نمیکنیم؛ چون پدرش اورا وادار به این کار کرده است و برای همین خداوند تعالی میفرماید: {وَمَنْ يُكْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ} صدق الله العظيم .
و سؤالی که مطرح میشود این است که مقصود خداوند از این فرموده چیست:
{وَمَنْ يُكْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ} صدق الله العظيم؟
و میگوییم: اگر کسی دختر را با اکراه واداشت که با کسی که دوستش دارد رابطه نامشروع برقرار کند- تصمیم پدر باعث شد که دختر درچنین شرایطی قرار گیرد یعنی با کسی که میخواست از راه حلال ازدواج کند به علت مخالفت پدر و اجبار به ازدواج با فردی دیگر ، فرار کرده و سپس پایش بلغزد- ؛ خداوند به علت اجبار؛ از آن میگذرد .که خداوند غفور و رحیم است. یعنی خداوند حد زنا را از آنان برمیدارد و فرمان میدهد که آنها را به ازدواج هم درآورند به شرطی که توبه کرده وآگاهانه اصرار به این کار نداشته باشند؛ اما حد زنا زمانی از آنها برداشته میشود که وقتی برای بار اول دستگیر شوند و شرح ماجرا هم به همان ترتیبی باشد که گفتیم.
چقدر ما علمای امت را در بسیاری از موارد تحریک کردیم؛ شاید برای دفاع از حدود دین پا جلو بگذارند؛ اگر راست میگویند و حق با آنان است. و وقتی هم میایند مثل این برادر زوم؛ انگار اصلا از احکامی که ما به حق آنها را بیان کردهایم و مخالف عقاید اهل سنت و شیعیان و تمام مذهب اسلامی- بجز عده کمی از آنها- است؛ خبر ندارند. دین در ابتدا درمیان مردمان غریب بود و حال باز هم مانند آن زمان ؛ درمیان مردم غریب شده است ما دین جدیدی برای آنان نیاوردهایم؛ بلکه انها هستند که صدها سال است از صراط مستقیم خارج شدهاند و نمیدانند.
ای مردم؛ دعوت کسی که شما را به سوی حکمیت بر اساس کتاب خدا میخواند پاسخ دهید تا در موارد اختلافتان از آیات محکم قرآن میانتان حکم کنیم؛ اگر به این کتاب ایمان دارید...اگر راست میگویید از صادقان هستید به کسی که شما را به حکمیت کتاب خدا فرا میخواند پاسخ دهید.وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين.
ممکن است یکی ازعاشقانی که بنده "هوی" است بگوید: " امام ناصر محمد یمانی؛ من از دختر فلانی خواستگاری کردم و پدرش رد کرد؛ آیا حق دارم به خاطر شدت علاقهام به او؛ مرتکب گناه شوم؟" امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ او میگوید: بلکه حکم خدا برای تو صد ضربه تازیانه در برابر گروهی از مؤمنان است اگر این عمل بر تو اثبات شود و اگر توبه نکرده و به سوی خدا بازنگردی؛ گرفتار آتش شده و به دوزخ میافتی ؛ و جز او ولی و نصیری پیدا نمیکنی.
شما را چه میشود؛ بعضی از شما سخن و احکام را تحریف میکنید؛ امام مهدی ناصر محمد یمانی ارتکاب زنا با دختران مردم را با حجت علاقه و حب؛ حلال نکرده است؛ چیزی که نگفتهایم به ما نسبت ندهید. حکم خداوند واضح است و غباری روی آن نیست. همانا که حد زنا زمانی برداشته میشود که پدر دختر حاضر نشود او را به مردی که دوست دارد بدهد؛ چون میخواهد برای کسب مال دنیا او را به ازدواج مردی ثروتمند درآورد تا اینکه دختر میبیند پدرش میخواهد او را به زور به مرد ثروتمند بدهد وکسی را که او دوست دارد به دلیل فقرش رد میکند. در اینجا پدرش او را بین دو راهی قرار میدهد که هردوی آنها تلخ است؛ یا خودش را بکشد یا با کسی که دوستش دارد فرار کند! سپس تصمیم میگیرد با مرد فقیری که دوستش دارد و میخواهد از راه حلال با او ازدواج کند،فرار کند. پس با آن فرد فقیر میگریزد و آنها چند شب وروز با هم تنها میمانند و آن اتفاق ( زنا ) میافتد و همانا که انسان ضعیف آفریده شده است. تنها در این صورت است که حد این نافرمانی و "رابطه نامشروع"از آنها برداشته میشود و خدا از عمل آنها میگذرد؛ بر پدرش واجب است او را به کسی که مورد علاقه دختر است بدهد و حد این البغی و نافرمانی ازآنان برداشته میشود. این جزای خدا برای پدری است که علیرغم خواسته دختر برای ازدواج حلال با فرد مورد علاقهاش؛ کاری کرده تا دختر وادار به عمل خطا شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا} صدق الله العظيم.[النور:۳۳]
این محبت تنها بر اساس میل و هوی نبوده است؛ بلکه میخواسته محصنه شود؛ یعنی با کسی که به او علاقه دارد ازدواج کند و پدر حق ندارد این را رد کند. این زندگی دختر است و حق دارد شریک زندگش زناشویی خود را انتخاب کند تا خانوادهای مسلمان ایجاد کند . کسی که دوستش داشته او را از پدرش خواستگاری کرده ولی پدر به طمع مال دنیا میخواهد دختر را به مردی ثروتمند بدهد و به محض اینکه مردی ثروتمند دختر را خواستگاری کند؛ فوری قبول میکند بدون اینکه نظر دخترش را جویا شو. حال اگر پدر تصمیم گرفت او را به مرد ثروتمند بدهد و دختر با کسی که دوست داشت فرار کرد؛ اینجا حد بغی- رابطه نامشروع-از او و محبوبش برداشته میشود و پدرکه ولی امر اوست، باید فوری آنها را به عقد شرعی هم درآورد. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ} صدق الله العظيم.
ای علمای مسلمین و امتشان؛ خداوند ظلم را برخود حرام کرده است؛ بین شما هم آن را حرام نموده است. پس اجازه ندارید به دخترانتان ظلم کرده و آنها را به زور به ازدواج مردی درآورید در حالی که دختر کس دیگری را دوست دارد و می خواهد از راه حلال با او ازدواج کند و پدرش حاضر نیست چنین کند و تنها میخواهد او با کسی که پدرش میخواهد ازدواج کند نه با کسی که خودش میخواهد؛ الا لعنت الله علی الظالمین.. اوروح دارد؛ ماشین نیست که دربرابر مال دنیا به هرکسی که بخواهید او رابفروشید؛ از خدا نمیترسید؟ وچه کسی است که حاضر باشد درمورد این حکم با ما مجادله کند؛ دهان او را به حق خواهیم بست. چیزی که میخواهیم بگوییم این است:
بر مؤمنان حرام است که دختران خود را به زور به عقد کسی که دوست ندارد؛ دربیاورند چون کار پدر؛ دختر را به سوی بغی و عمل خلاف سوق میدهد و برای همین هم خداوند بر پدران حرام کرده است که برای رسیدن به مال دنیا؛ دختران خود را به زور شوهر دهند و به نظر دختران اهمیتی ندهند و برایشان فرقی نکند دختر بخواهد یا اکراه داشته باشد. چه کسی شما را از عذاب خدا نجات خواهد داد اگر راست میگویید...؟ خداوند ظلم به فرزندانتان را بر شما حلال نکرده است؛آیا تقوا نمیکنید؟خداوند از پدر و مادر به بنده اولی تر است وظلم به بنده را برخود حرام کرده است و این کار را بین بندگان نیز حرام گردانیده است. پس از خدا بترسید و از من پیروی کنید؛ باشد که هدایت گردید.
وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
02 - 07 - 1434 هـ
11 - 05 - 2013 مـ
06:58 صــــباحاً
ـــــــــــــــــــــــــ
ردّ الإمام المهديّ إلى فضيلة الشيخ زوم المحترم..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة الأنبياء والمرسلين وآلهم الطيبين من أوّلهم إلى خاتمهم محمد رسول الله لا نفرق بين أحدٍ من رسل الله حنيفاً مسلماً وما أنا من المشركين، أما بعد..
أيا فضيلة الشيخ (زوم) وَصِبْغٍ لِّلْآكِلِينَ حسب علمي يصنع من اللبن فيجعلونه صبغاً للعصيد اليمني فذلك الاسم (زوم)، بل إنّني أراك تدّعي الشجاعة وتصف ناصر محمد اليماني بالجبن ومن ثمّ نقيم عليك الحجّة بالحقّ، فهل الشّجاع الذي يأتي إلى طاولة الحوار متخفياً باسم (زوم) برغم أنّك لا تدّعي المهديّة؟ وممَ تخاف؟ أم أن الشّجاع بالحقّ هو ناصر محمد اليماني الذي تجرأ على قول الحقّ بأنه هو الإمام المهديّ المنتظَر ومن ثمّ قام بتنزيل صورته بالحقّ واسمه واسم أبيه وجدّه بالحقّ وحَسَبَه ونَسَبَه؟ ويا رجل، ألا والله لا أخاف منك وممن على شاكلتك حتى يخاف قسورة من الحمير المستنفرة؛ بل لا أخاف في الله لومة لائمٍ.
وبالنسبة للحوار الصوتي، فقد أُمرت في الرؤيا الحقّ -وأمرها يخصّني- أن أقومَ بمحاورتكم بالقلم الصامت كتابةً وفي ذلك حكمةٌ بالغةٌ، وهل تدري ما تلك الحكمة؟ وذلك لأنّ الله يعلم أنّكم لن تصبروا على ناصر محمد اليماني حتى يدلو بسلطان علمه ويفصّله تفصيلاً، بل سوف تقاطعونني وتشوشون على استنباط البرهان المبين من محكم القرآن العظيم، ولكن بالحوار بالقلم الصامت كتابةً فلن تستطيعوا أن تقاطعوا منطق سلطان العلم وتفصيل البيان كون الكلام كتابةً وليس لكم إلا أن تتدبروا سلطان علم الإمام ناصر محمد اليماني من أوّله إلى آخر البيان، ومن ثم تدرأوا الحجّة بالحجّة بسلطان العلم فتذودون عن حياض الدّين إن كنتم صادقين. وأما غرف البالتوك، فتالله لتذهبون بصوتي فيشحب دونما فائدة فلن تعطوا لي الفرصة لتفصيل البيان.
وكذلك أبشرك بحجّة سوف تزعم أنّها لك وهي حجّة عليك وهي أنّي لست حافظاً للقرآن إلا قليلاً، وما كنت أحدَ علماء المسلمين ولا خطيبَ منبرٍ، وما قطّ تعلمت علوم الدّين فتتلمذتُ عند أحد مشايخ العلم وهم على ذلك من الشاهدين، فمن ذا الذي يقول أنّه هو من علّمني ما أحاجّ النّاس به؟ بل كنت من عامة المسلمين ولست من علمائهم حتى أفتاني جدّي محمد رسول الله في الرؤيا الحقّ أنّي الإمام المهديّ المنتظَر وما جادلني عالِم من القرآن إلا غلبته، فكم أخذتني الدهشة بادئ الأمر وكيف سيكون ذلك! ومن الذي سوف يعلّمني القرآن! بل لا أحفظ منه إلا قليلٌ جداً فكيف أجادل النّاس منه وأنا لا أحفظ القرآن ولا تعلمته فكيف أعلمه للناس! ومن ثم قلت إن هذا لشيء عجاب! ومضت الأيام وأنا أفكِّر كيف يكون ذلك! ومن ثم أراني ربّي أن أدعوهم للحوار عن طريق الأنترنت العالمية، ورأيتُ نفسي أردّ عليهم بالكتابة في الإنترنت العالمية وفرحتُ بذلك كثيراً حين علمتُ أنّ الحوار سيكون عن طريق الأنترنت، فقلت لئن أصدقني الله الرؤيا بالحقّ على الواقع الحقيقي فوجدت أنّه لا يجادلني عالمٌ من القرآن إلا غلبته فهنا حصحص الحقّ واطمئنّ قلبي، وإن غلبني أحدُ علماءِ الأمّة ولو في مسألةٍ واحدةٍ فقط من القرآن العظيم فهنا علي التراجع عن ادِّعاء المهديّة، وكما يقول المثل اليمني ( وجه ما شافك ما لامك )..
والحمد لله ربّ العالمين.. وها عمر دعوة الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني صار في منتصف عامه التاسع وما استطاع عالِمٌ واحدٌ فقط أن يقيمَ علينا الحُجّة من محكم القرآن العظيم، وما جادلني عالمٌ من القرآن العظيم إلا غلبتُه بسلطان العلم المبين.
ويا فضيلة الشيخ زوم، لا تأخذك العزّة بالإثم، تالله إنّ الإمام ناصر محمد اليماني ليتحدّى بالبيان الحقّ عقل فضيلة الشيخ زوم، فلو تُحَكِّم عقلك هل ينطق بالحقّ ناصر محمد اليماني أم إنّ مَثَلَه كمثل الذين يدّعون المهديّة من قبل ومن ثم تقارن بين سلطان العلم لدى ناصر محمد اليماني وسلطان علم المهديّين الذين تتخبّطهم مُسوس الشياطين، فبين الحين والآخر يظهر لكم من يدَّعي أنّه المهدي المنتظر، وهل تدري عن الحكمة الشيطانيّة من ذلك؟ وهي حتى إذا بعث الله الإمام المهديّ المنتظَر الحقّ من ربّكم ومن ثم يقول المسلمون إنّما هو كمثل الذين يدّعون المهديّة من قبل، ومن ثم تعرضون عن دعوته وتحكمون عليه من قبل أن تتدبّروا سلطان علمه حتى يعذبكم الله بعذاب يومٍ عقيمٍ بالدخان المبين قبل قيام الساعة. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ} صدق الله العظيم [الحج:55].
وربّما يودّ فضيلة الشيخ زوم أن يقاطعني فيقول: "وما هو عذاب يومٍ عقيمٍ الذي يحدث قبل قيام الساعة؟" ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهدي وأقول: إنّها آيةٌ تأتيهم من السماء فتظلّ أعناقهم من هولها خاضعين لخليفة ربّهم الذي يدعوهم إلى الإيمان بالله وأن يعبدوا الله وحده لا شريك له. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ (4)} صدق الله العظيم [الشعراء].
وربّما فضيلة الشيخ زوم يودّ أن يقول: "يا ناصر محمد، وما هي هذه الآية التي تأتي من السماء فتجعل النّاس يؤمنون بالحقّ من ربّهم فيطيعون خليفة الله في الأرض الإمام المهديّ الذي يدعوهم إلى عبادة الله وحده لا شريك له؟" ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهدي ناصر محمد وأقول: إنّها شرطٌ حتميٌّ من أشراط الساعة الكبرى؛ تلكم آية الدّخان المبين من كوكب العذاب التي يرتقب لها الإمام المهديّ ناصر محمد فيُظهرني بتلك الآية في ليلةٍ على النّاس كافة وهم صاغرون لكونهم سوف يؤمنون بتلك الآية حين يرونها. تصديقاً لقول الله تعالى: {بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ (9) فارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ (10) يَغْشَى النّاس هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (12) أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ (13) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ (14) إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكُمْ عَائِدُونَ (15) يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ (16)} صدق الله العظيم [الدخان].
وربّما يودّ فضيلة الشيخ زوم -ويا ليته أحسن اسمه بخيرٍ من زوم- أن يقول: "يا ناصر محمد، أليس الخطاب الموجّه من الله في هذه الآية إلى خاتم الأنبياء والمرسلين محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم في قول الله تعالى: {فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ (10) يَغْشَى النّاس هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (12)} صدق الله العظيم؟". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهدي ناصر محمد وأقول: يا زوم، أليس الله علاَّم الغيوب؟ ويا زوم أليس الله يعلم أنّ موت خاتم الأنبياء والمرسلين محمد رسول الله سوف يكون من قبل حدث كسف الدّخان المبين؟ أليس ذلك ما يفتي به العقل والمنطق؟ فتعال لنعرض تحليل العقل والمنطق على محكم كتاب الله لننظر في الحكم في هذه المسألة هل الخطاب موجّهٌ لرسوله أم للإمام المهديّ الذي بعثه تصديقاً لأحد أشراط الساعة الكبرى؟ وتريد أن تكذّب ببعث الإمام المهديّ المنتظَر برغم أنّ بعث المهديّ المنتظَر تصديقٌ لأحد أشراط الساعة الكبرى، وكذلك يحدث في عصر بعثه حدثُ الدّخان المبين المليء بكسف الحجارة بعذابٍ أليمٍ من كوكب العذاب، وحدوث كسف الدّخان المبين كذلك شرطٌ من أشراط الساعة الكبرى، أم إنّك يا زوم لا تؤمن بأشراط الساعة الكبرى ومنها بعث المهديّ المنتظَر والدّخان المبين؟ أم إنّ أشراط الساعة الكبرى حدثت في عصر بعث خاتم الأنبياء والمرسلين محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم؟ فهل حدث كسف الدّخان المبين في عصر النبي؟ ومن ثم نترك الحكم لله ولا يشرك في حكمه أحداً، فهل عذاب كسف الدّخان المبين يعلم الله أنّ قدر حدوثه في عصر بعث محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم حتى يقول له فارتقبْ؟ ومن ثم نترك الجواب من الربِّ مباشرةً نستنبطه لكم من محكم الكتاب. قال الله تعالى: {وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ} صدق الله العظيم [الأنفال:33]. وهنا يتبيّن لأولي الألباب من المقصود بالخطاب في قول الله تعالى: {فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ (10) يَغْشَى النّاس هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (12)} صدق الله العظيم.
وربّما يودّ فضيلة الشيخ زوم -ويا ليته أحسن اسمه- أن يقول: "يا ناصر محمد، لماذا لم يقل الله تعالى يغشى الذين كفروا هذا عذابٌ أليمٌ؛ بل قال الله تعالى: {يَغْشَى النّاس هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (12)} صدق الله العظيم؟". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: ذلك لأنّ العذاب سوف يغشى قرى المسلمين والكافرين لكونهم جميعاً معرضون عن دعوة الاحتكام إلى كتاب الله القرآن العظيم واتّباعه إلا من رحم ربّي، ولذلك سوف يغشى كسف الدّخان المبين من كوكب العذاب كافة قرى البشر مسلمهم والكافر في عصر بعث المهديّ المنتظَر كون حدث كسف الدّخان المبين من كوكب العذاب هو أحد أشراط الساعة الكبر يحدث قبل يوم القيامة فيغشى قرى البشر مسلمهم والكافر المعرضين عن الذكر. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِن مَّن قَرْيَةٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَلِك فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا} صدق الله العظيم [الإسراء:58].
وربّما يودّ فضيلة الشيخ زوم أن يقول: "يا ناصر محمد ألا تبيّن لنا البيان الحقّ لقول الله تعالى: {كَانَ ذَلِك فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا} صدق الله العظيم". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهدي وأقول: أي كان ذلك مسطورٌ في كتاب الله القرآن العظيم أي مُوضَّحاً في محكمه في قول الله تعالى: {فارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ (10) يَغْشَى النّاس هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (12) أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ (13) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ (14) إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكُمْ عَائِدُونَ (15) يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ (16)} صدق الله العظيم [الدخان].
وربّما يودّ زوم أن يقول: وما يقصد الله بقوله تعالى: {أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ (13) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ (14)} صدق الله العظيم؟". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهدي وأقول: يقصد إنّه وقد جاءهم من قبل رسولٌ مبينٌ بهذا القرآن العظيم وهو محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وقالوا معلمٌ مجنون، بمعنى أنّ فريقاً اتّهموه أنه يعلّمه أحدُ الأعاجم، وقال الله تعالى: {وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ} صدق الله العظيم [النحل:103].
وأما آخرون فحكموا عليه أنّه مجنونٌ، وبعث الله عبده (ن) الإمام المهدي ناصر محمد المهديّ المنتظَر ليثبت للبشر كافةً أنّ محمداً -رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم- ما كان بمجنونٍ بل ينطق بالحقّ من ربّه بهذا القرآن العظيم رسالة الله إلى النّاس كافةً وهم عن ذكر ربّهم معرضون إلا من رحم ربّي.
وربّما يودّ زوم أن يقول: "يا ناصر محمد، كيف تقول إنّ الله سوف يعذِّب قرى المسلمين برغم أنّهم مؤمنون بالقرآن العظيم كما يعذب الكافرين بالقرآن العظيم؟ فهل يستويان مثلاً!". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: يا زوم، إن كنت لا تعلم فتلك مصيبةٌ، وإن كنت تعلم الحقّ وتؤمن به ومن ثم لا تتّبعه فالمصيبة أعظم، وإنّي أرى المسلمين المعرضين عن دعوة الاحتكام إلى كتاب الله القرآن العظيم هم أولى بعذاب الله كون الكافرين بالقرآن لا يعلمون أنّه الحقّ من ربّهم ليتّبعوه، وأما أنتم يا زوم فقد نال الإمام ناصر محمد اليماني بغضبكم ومقتكم له وأنصاره بسبب أنّي أدعوكم إلى عبادة الله وحده لا شريك له وإلى التنافس في حبّ الله وقربه فتكونون ضمن العبيد المتنافسين في حبّ الله وقربه في السماوات والأرض كما علّمكم الله بأساس طريقتهم في عبادة ربّهم. تصديقاً لقول الله تعالى: {يَبْتَغُونَ إِلَى ربّهم الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ ربّك كَانَ مَحْذُورًا} صدق الله العظيم [الإسراء:57].
ولكن زوم سوف يغضبه ذلك فيقول: "نعم يحقّ لنا أن نتنافس نحن المؤمنون التّابعون للأنبياء في حبّ الله وقربه، ولكن لا يحقّ لنا أن نطمع لمنافسة الأنبياء في حبّ الله وقربه". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: ذلكم هو شركٌ بالله يا زوم. وربّما زوم يودّ أن يقول: "يا ناصر محمد، لا تفترِ علينا ما لم نقله". ومن ثمّ يردّ عليك الإمام ناصر محمد اليماني وأقول: لئن قلت بل يحقّ لزومٍ أن ينافس محمداً -رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم- في حبّ الله وقربه، ويحقّ لزومٍ أن يطمع أن يكون هو أحبّ إلى الله من محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، فإن قلت ذلك فقد أصبح الإمام ناصر محمد اليماني مخطئاً في حقِّك ووجب علينا الاعتذار، ولكنّي أعلم أني لم أظلمك شيئاً يا فضيلة الشيخ زوم لكونك من الذين يبالغون في أنبياء الله ورسله، ولسوف أقيم عليك الحجّة بإذن الله في كل نقطةٍ وألجمك بالحقّ إلجاماً حتى تتّبعَ الحقّ من ربّك أو تأخذك العزّة بالإثم من بعد ما تبيّن لك أنك على ضلالٍ وأنّ ناصر محمد اليماني يدعو إلى الحقّ بعلمٍ وسلطانٍ مبين من محكم القرآن العظيم.
ونرحبُ بك ضيفاً لدينا في طاولة الحوار العالميّة، ويا ليتك تملك الشجاعة كما تدعي أنّك شجاعٌ ومن ثم تثبت ذلك بتنزيل اسمك الحقّ وصورتك كما فعل الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني برغم أنّي أقول إنّني المهديّ المنتظر ولا نخاف في الله لومة لائمٍ، وأما أنت فمِمَّ تخاف حتى لا تقوم بتنزيل صورتك واسمك الحقّ؟ ولا ينبغي لك إن كنتَ عالماً حقاً أن تفتري صورةً لغيرك أو اسمَ كذبٍ فقد سئمنا اسماءً مستعارةً في كل مرّةٍ في الحوار نحاور أشخاصاً مجهولي الهويّة، ولا يهمّني أكانوا مجهولين أم معروفين فأهمّ شيء إقامة الحجّة بسلطان العلم، فإذا لم يهتدوا جعل الله الحوار سبب الهدى لقومٍ آخرين، ولكن لا يليق بعالمٍ محترمٍ أن يحاور باسمٍ مستعارٍ وهو مشهورٌ أو من خطباء المنابر.
ويا زوم، إني أراك (رافع مناخيرك فوق) وجلفاً في الحوار بغير الحقّ وتتّهم ناصر محمد أنّ مثله كمثل أحمد الحسن اليماني! وهيهات هيهات كم الفرق عظيم بين وليّ الرحمن الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني ووليّ الشيطان أحمد الحسن اليماني، وقد جعلنا له قِسْماً خاصّاً في واجهة موقعنا لكي يحاورنا فيقيمُ عليه الحجّة بالحقّ ناصرُ محمد اليماني أو يقيم على ناصر محمد اليماني الحجّة في موقعي إن كان من الصادقين، وكذلك قلنا له: وإن شئت يا أحمد الحسن اليماني أن يكون الحوار في موقعك فنحن أهلٌ لذلك ولك الاختيار.. ولكن للأسف لم يجرؤ على ذلك برغم أنّي لم أعدْ أتجرّأ الحوار في مواقع النّاس لعدم الثقة في حفظ الحقوق كون الشيعة لقّنوني درساً لا أنساه، إذ سجّلتُ في أحد مواقعهم للحوار ومن ثم استخدم أعضاءُ مجلس إدارةِ موقع الدراسات التخصصيّة في الإمام المهديّ عضويتي وكتبوا عليّ ما لم أقله، وافترى عليّ أحدُ أعضاء مجلس الإدارة إفكاً وزوراً كبيراً (عفى الله عنه)، ولكن من بعد ذلك عزمتُ أن لا يكون الحوار إلا في طاولة الحوار العالميّة الحرّة موقع الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني منتديات البشرى الإسلاميّة ونحن أهلٌ للأمانة وحفظ الحقوق، وإن ثبت تغيير في بيان أحدٍ بغير الحقّ فتلك حجّة علينا.
ونحذر طاقم إدارة منتديات البشرى الإسلامية أن يغيّروا في بيان أحدٍ شيئاً، فحتى لو كان البيان كتبه إبليسُ الشيطان الرجيم بنفسه لَما غيّرنا في بيانه شيئاً، ولكننا نصرح لهم بالحذف إذا كان البيان مليئ بالسبّ والشتم بدلاً عن سلطان العلم فهذا مرفوضٌ في طاولة الحوار العالميّة، برغم أنّني لم أشكُّ قطّ في أحدٍ من طاقم مجلس الإدارة أنّه غيّر بيانَ أحدِ أعضاء طاولة الحوار وحاشا لله لا أعلم أنه حدث من ذلك شيء، وإنما أردت التنويه والتذكير خشية أن يغضب أحد أعضاء مجلس الإدارة من كلماتٍ في أحد بيانات أعضاء الحوار ومن ثم يقوم بحذف السبّ والشتم من البيان ويذر فيه سلطان العلم، ومن ثم نقول لهم كلا ثم كلا فلا نسمح بتغيير كلمةٍ واحدةٍ في بيان أحدِ الأعضاء! فإمّا أن تعتمدوا المشاركة إذا كانت خاليةً من السبّ والشتم وإمّا أن تحذفوه إذا كان صاحب المشاركة قليل أدبٍ ولم يربِّه أبواه تربيةً حسنةً فيسيء إلينا بالسبّ والشتم في موقعنا بغير الحقّ. ولا نقصد فضيلة الشيخ زوم حاشا لله برغم أنّه بالكاد يمسك لسانه بصعوبةٍ بالغةٍ من سبِّ وشتم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني، فكم تجهل الإمام ناصر محمد يا زوم! وما أعظم ندمك إن استمررت بهذا الحقد البغيض بغير الحقّ على الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
ويا رجل، فما هي جريمتي في نظرك، فهل لأنّي أدعوكم إلى عبادة الله وحده لا شريك له؟ أم بسبب أنّي أدعوكم إلى اتّباع كتاب الله وسنّة رسوله الحقّ؟ أم لأنّي أسعى إلى وحدة صفّ المسلمين وإلى نبذ التعدديّة المذهبيّة في دين الله؟ فما هي حجّتكم على الإمام ناصر محمد اليماني في دعوته حتى تكونوا له كارهين؟ هاتوا برهانكم إن كنتم صادقين؟ واسمح لي يا فضيلة الشيخ زوم أن أعلن ومن الآن الهيمنة بسلطان العلم المبين من محكم القرآن العظيم عليك وعلى كافة علماء المذاهب والفرق الإسلاميّة الذين فرقوا دينهم شيعاً وأحزاباً وكل حزبٍ بما لديهم فرحون، وأعلن الهيمنة بسلطان العلم من محكم القرآن العظيم على علماء النّصارى واليهود والمجوس، وإذا هيمن على ناصر محمد اليماني أحدُ علماء الأمّة من القرآن العظيم ولو في مسألةٍ واحدةٍ فقط من القرآن العظيم فلستُ الإمام المهديّ، فكونوا على ذلك من الشاهدين يا معشر الأنصار السابقين الأخيار ولا تطيعوا الذين يمنعونكم عن الردّ عليهم ببيانات الإمام المهديّ، ويا للعجب أليس الذي كتب البيان جواباً على أحد السائلين هو الإمامُ ناصر محمد اليماني! وإنما يردّ الأنصار على السائلين بالجواب باقتباسٍ من بيان الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وليس من عند أنفسهم شيئاً فما العيب في ذلك؟ أم يريد كلّ إنسانٍ أن يأتي ببيانٍ خاصٍ به من جديدٍ؟ وحتى ولو سبقه بالسؤال أحد السائلين فأجبنا عليه بالحقّ بالبيان المفصل تفصيلاً فهل وجب علينا أن نكتب الجواب من جديد على نفس السؤال من قبل؟ فما خطبك يا شيخ زوم تلوم على الأنصار حين كلفوا أنفسهم وخدموك بالبحث عن الجواب لسؤالك بين آلاف البيانات للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني حتى إذا جاءوك بالجواب من بعد بحثٍ ومشقةٍ فهل جزاؤهم أن تنفر مما أتوك به؟ ويا رجل، أليس ذلك البيان المقتبس منه الجواب هو من بيانات الإمام ناصر محمد اليماني؟ فلماذا تريدون أن أجيب على نفس السؤال من جديد برغم أني أجبتُ عليه في كثير من البيانات؟ وليس لكم حقٌّ عليّ بكتابة الجواب إلا إذا كان السؤال لم نُجِبْ عليه من قبل فهنا يجب على الأنصار أن يرفعوا السؤال الجديد للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني، فإن شئتُ أجبتُ وإن شئتُ أجّلتُ الجوابَ إلى حين لكون بيان بعض الآيات قد يسوء بعض الأنصار فما بالكم بالباحث الجديد. وذلك تصديقاً لقول الله تعالى: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ (101) قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا كَافِرِينَ (102)} صدق الله العظيم [المائدة].
فانتبهوا لما أقول يا معشر الذين يلومون على الإمام المهديّ ناصر محمد أنّه يهمل في بعض الردِّ بالجواب على بعض الأسئلة، ألا والله ما كان الإعراض عن بعض الأسئلة عن ردّ الجواب عجزاً مني فلا تكونوا من الجاهلين، ولكني أرى تأجيل الجواب إلى حينٍ خيرٌ للمسلمين فقد يسؤهم الجواب وهو الحقّ من ربّهم، ولكن إذا أصرّ علماء المسلمين على الجواب من صاحب علم الكتاب فسوف نُجيبُ على كافة الأسئلة، ومن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر.
وعلى سبيل المثال البيان المفصل تفصيلاً لقول الله تعالى: {وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ} صدق الله العظيم [النور:33].
ونقول شيئاً من بيانها بالحقّ:
حقيق لا أقول على الله إلا الحقّ، فلو أنّ غنيّاً خطب بنت أحدكم وهي تحب إنساناً فقيراً بشرط أنه تقدم لخطبتها من تحبّ فلم يُرِد أبوها أن يزوجه ليس إلا أنّه فقيرٌ من المال الوفير برغم أنّه يرضى خلقه ودينه وإنّما رفض أن يزوِّجه بسبب أنّه فقير، وبرغم أنّها تحبه وهو يحبها ولكن أبيها يريد أن يزوّجها للغني ذي المال كونه يبتغي عَرَضاً من الحياة الدنيا وهو المال الوفير مهرها لدى الغني، حتى إذا قرّر أبوها أن يزوّجها بالرجل الغني ومن ثم هربت البنت مع من تحب حتى لا يزوّجها أبوها بالغصب للغني لكون ذلك أهون عند الله من أن تقتل نفسها، ومن ثم وقع بها حبيبُها الفقير الذي هربت معه فما هو حكم الله في هذه المسألة؟
ومن ثم نحكم في هذه القضية بما أنزل الله من غير ظلمٍ ونقول لوالد البنت:
عليك أن تزوّج ابنتك بمن تحب ولن نُقيم حدّ الله في حكم الزنى عليهما كون أبوها هو من أكرهها على ذلك. ولذلك قال الله تعالى: {وَمَنْ يُكْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ} صدق الله العظيم .
والسؤال الذي يطرح نفسه فما يقصد الله تعالى بقوله: {وَمَنْ يُكْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ} صدق الله العظيم؟ ونقول: ومن يكرههن على البغي مع من تحب فإنّ الله من بعد إكراههن غفورٌ رحيمٌ، بمعنى أنّ الله رفع الحَدَّ عليهما وأمر بتزويجهم شرط التوبة عن فعلتهم ولم يصروا على ما فعلوا وهم يعلمون، ولكن في هذه الحالة يُرفع الحدُّ عند القبض عليهما للمرة الأولى بشرط أن تكون القصة كما ذكرناها.
فكم استفززنا علماء الأمّة في كثيرٍ من المسائل علّهم يأتون فيذودون عن حياض دينهم إنْ كانوا صادقين أنّ الحقّ معهم فإذا هم يأتون كمثل الأخ الزوم وكأنّه لا يعلم من الأحكام التي بيّناها بالحقّ وهي مخالفةٌ لما هم عليه سُنةً وشيعةً وكافة المذاهب الإسلاميّة إلا قليلاً، وبدأ الدّين غريباً على النّاس وها هو يعود غريباً على النّاس كما بدأ، وليس أننا جئناهم بدينٍ جديدٍ بل كونهم قد خرجوا عن الصراط المستقيم منذ مئات السنين وهم لا يعلمون.
ويا قوم، أجيبوا داعي الاحتكام إلى كتاب الله لنحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون من محكم القرآن العظيم إن كنتم به مؤمنين، فأجيبوا دعوة الاحتكام إلى كتاب الله إن كنتم صادقين. وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين.
وربّما يودّ أحد العاشقين عبيد الهوى أن يقول: "يا إمام ناصر محمد اليماني، إني أحبّ بنت فلان وخطبتها من أبيها ورفض فهل يحلّ لي أن آتيَ فاحشةَ البغيّ معها بسبب دافع حبِّها؟". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وأقول: بل حَكَمَ الله عليك بمائة جلدةٍ أمام طائفةٍ من المؤمنين إن ثبت عليك فعلُ ذلك وسوف تَصْلَى ناراً وسعيراً ولن تجد لك من دون الله ولياً ولا نصيراً إذا لم تتُبْ إلى ربّك متاباً.
فمنكم من يحرّف الكَلِم والأحكام عن مواضعه، وما أَحَلَّ لكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني أن ترتكبوا فاحشة الزنى مع بنات النّاس بحجّة الحبِّ فلا تفتروا علينا ما لم نقله، بل حكم الله واضحٌ لا غبار عليه أنّه رفع الحدّ عنهما في حالة أن أباها رفض أن يزوّجها بمن تحبّ لكونه يريد أن يزوّجها لغني ابتغى عَرَضاً من عروض الحياة الدنيا، حتى إذا رأت البنت أن أباها قرر أن يزوّجها غصباً للغني ويرفض أن يزوّجها بمن تحبّ نظراً لأنه فقيرٌ فهنا جعلها أبوها بين أمرين أحلاهما مرّ فأمّا أن تقتل نفسها وإمّا أن تهرب مع من تحبّ! ومن ثم قررت أن تهرب مع الفقير الذي أحبته وتريده زوجاً لها بالحلال ومن ثم هربت مع الفقير فقد يخلوان بأنفسهما لياليَ وأياماً وقد يقع بها، وخلق الإنسان ضعيفاً. ففي هذه الحالة فقط يُرفع حدّ البغي عنهما، وغفر الله لهما ما فعلوا، و يجب على أبيها أن يزوّجها بمن تحب ويرفع عنهما حدَّ البغي، وذلك جزاء من الله لأبيها الذي أكرهها على البغي برغم أنّها أرادت من أبيها أن يزوّجها بمن تحبّ بالحلال. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا} صدق الله العظيم.
وليس مجرد حبّ في القلب بدافع الهوى؛ بل إن أردنَ تحصناً، أي إن أرادت أن تتزوج بمن تحبّ فلا يحقّ لأبيها أن يرفض ذلك، وهذه حياتها ولها الحقّ في اختيار شريكها في الحياة الزوجيّة لتكوين الأسرة المسلمة، وتَقَدَّمَ حبيبُها لخطبتها فرفضه أبوها كونه يريد أن يزوّجها برجلٍ آخرَ غنيّ بالمال، حتى إذا تقدم لها الغني فإذا بأبيها يوافق فوراً دون أن يرجع إلى ابنته لأخذ رأيها، فإذا قرر أبوها أن يزوّجها للغني ومن ثم هربت مع من تحبّ ففي هذه الحالة يُرفع عنها وعن من تحبّ حدّ البغيّ ويتمّ تزويجهما فوراً بعقدِ شرعيّ من أبيها ولي أمرها. ولذلك قال الله تعالى: {وَلا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ} صدق الله العظيم.
ويا معشر علماء المسلمين وأمّتهم، لقد حرّم الله الظلم على نفسه وجعله بينكم محرَّماً فلا يجوز لكم أن تظلموا بناتكم فتزوجوهنّ كُرها لرجلٍ وهي تحبّ رجلاً آخر غيره وتريد أن تتحصّن به بالحلال، فيأبى أبوها إلا أن يزوّجها لمن يشاء هو وليس من تشاء هي، ألا لعنة الله على الظالمين. فهذه روحٌ وليست سيارةٌ تبيعها لمن تشاء مقابل عَرَضاً من الحياة الدنيا، أفلا تتّقون؟ فمن ذا الذي يُجادلني في هذا الحكم إلا أخرستُ لسانه بالحقّ؟ وما نريد قوله:
إنه محرمٌ على المؤمنين أن يزوِّجوا بناتهم كرهاً بمن لا تريده لكونه سوف يجبرها فِعلُ أبيها على البغي، ولذلك حرّم الله على الآباء أن يزوّجوا بناتهم كرهاً ابتغاء عرض الحياة الدنيا فلا يبالون برأيها فسواء لديهم شاءت أم أبت، فمن يُجِركم من عذاب الله إن كنتم صادقين؟ فما أحلّ الله لكم ظلم أبنائكم، أفلا تتقون؟ فالله هو أولى بعبده من أمّه وأبيه ولا يقبل على عباده الظلم فقد حرم الظلم على نفسه وجعله بين عباده محرماً، فاتقوا الله وأطيعوني لعلكم تهتدون.
وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
ـــــــــــــــــ
اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..