- 5 -
الإمام ناصر محمد اليماني
16 - صفر - 1433هـ
10 - 01 - 2012 مـ
۲۰- دی - ۱۳۹۰ ه.ش.
05:95 صباحاً
ــــــــــــــــــــ
تدابیر و نقشههای منافقان برای گمراه کردن مؤمنین..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمد رسول الله وآله الأطهار، وكافة أنصار الله إلى اليوم الآخر، أمّا بعد..
انصارعزیزم؛ امازیقی همان روشی را در پیش گرفته است که منافقان درزمان برانگیخته شدن محمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- بکار می گرفتند ؛ میدانید چه میکردند؟ پس میگوییم: همان تدابیری که امازیقی از آن پیروی میکند را به کار میبردند؛ اول به اولین گام و روش مکر منافقین میپردازیم و میگوییم: اول به نزد محمد رسول الله آمده و اعلان میکردند اسلام آوردهاند و با محمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- بیعت میکردند و ایمانشان سپری برای پنهان کردن و استتار بود. پس در ظاهر خود را مؤمن نشان میدادند و کفر و مکر خود را پنهان میکردند تا بتوانند مردم را از پیروی از ذکر-قرآن عظیم- بازدارند. و حال به سراغ برهانی میرویم که درآیات محکم کتاب در مورد مرحله اول نقشههای آنها آمده است؛ خداوند تعالی میفرماید:
{إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّـهِ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿١﴾ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٢﴾} صدق الله العظيم [المنافقون].
و این همان تدبیر و نقشهای است که امازیقی در پی گرفت چون اولین گام امازیقی بیعت و تصدیق و بعد از آن افترا بود؛ میبینید او در بیانش چیزی غیر از سخن امام مهدی را فریبکارانه جا میزند؛ چون امازیقی از همان گامهای منافقین پیروی مینماید.
حال به سراغ گام دوم منافقان میآییم؛ بعد از این که ایمان آورده و بیعت کردند و گفتند از خدا و رسولش اطاعت میکنیم -گام دوم را عملی میکنند- این هم دومین مرحله اقداماتشان: خداوند تعالی میفرماید:
{وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾} صدق الله العظيم [النساء].
ولی وقتی چیزی غیر از آنچه که رسول فرموده بود را میگفتند؛ دروغ و افترایشان شروع به آشکار شدن کرد؛ یعنی کلماتی را افترا میزدند که مؤید شرک و کفر به خدا بود و یا وقتی میدیدند نبی در استجابت فرمان خدا، مردم را به انفاق در راه خدا دعوت میکند؛ با فرمان خدا ورسولش مخالفت کرده و به مردم فرمان بخل میدادند تا جایی که سخنانشان به نبی رسانده شد. النبی سراغشان فرستاد و از آنها سؤال کرد؛ اما قسم میخوردند که چنین چیزی نگفتهاند. خداوند تعالی میفرماید:
{ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا ۚ وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ ۚ فَإِن يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ ۖ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ﴿٧٤﴾} صدق الله العظيم [التوبة].تا این که کار بعضیهاشان شروع به آشکار شدن میکرد؛ پس به روش دیگری در پیش میگرفتند؛ یعنی اعلان کفر کرده و از بیعت خود بازمیگشتند به این بهانه که در یافتهاند نبی گمراه است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَقَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].
این روش احمقانه منافقان است که امازیقی هم از آن پیروی میکند و نقشهاش نگرفت و صبرش تمام شد و سینهاش تنگ و منحرف گردید. بخشی از بیانش را در ادامه نقل میکنیم:
و میگوییم بله؛ دیدی که آن راه فایده ندارد و به سرعت ماهیتت برای ما روشن شد؛ پس به سراغ راه دیگری برای باز داشتن مردم -از این دعوت- رفتی.
اما امازیقی از منافقان احمق نادان است چون از روش منافقانی دنباله روی میکند که رازشان فاش شده و در مورد تصدیق و پذیرفتن مطالب آنها هشدار داده شده است. این گروه از منافقان که امازیقی از آنان پیروی میکند؛ احمقند چون خوب نقش بازی نمیکنند و از کلماتی استفاده میکنند که به صورت واضح نشانه شرک و کفرامیز است و به صورت مستقیم عمل میکنند و برای همین رسوا میشوند. این گروه از منافقان احمق خطرناک نیستند چون هنرپیشه(نقش بازی کردن) خوبی نبوده و با سخنانی که از دهانشان خارج میشود خود را رسوا میکنند و دشمنی با مؤمنان از خلال کلماتی که از دهانشان خارج میشود؛ هویداست. خداوند تعالی میفرماید:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ۖ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿١١٨﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].و اینها گروهی از منافقان هستند که ماهیتشان کشف شده و مکرشان آشکار و واضح است و برای همین هیچ کس از آنها پیروی نمیکند؛ ولی منافقان خطرناک؛ زیرکند تا جایی که شیاطین جن به انها شک میکنند که مبادا واقعاً ایمان آورده باشند؛ در حالی که چنین نیست و لی نقش بازی کردنشان عالی و ۱۰۰ درصد است؛ وقتی در برابر مؤمنانی باشند که زیرکند؛ مراقبند جز سخن حق بر زبان نیاورند تا رازشان فاش نشود و خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}صدق الله العظيم [البقرة].
آیا میدانید چرا شیاطین انس به شیاطین جن میگویند:
{إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}چون شیاطین جن به صورت مس شیطانی در داخل جسد آنها و همراهشان هستند و شاهدند چقدر دقیق در برابر مؤمنانی که زیرک و باهوشند، نقش بازی میکنند و میشنوند در برابر مؤمنان چگونه سخن حق را برزبان میاورند تا جایی که شیاطین جن درمورد شیاطین انس شک میکنند که نکند حقاً ایمان آورده و تابع شدهاند. تا این که در خلوت ؛ شیاطین به آنها میگویند:" انگار شما در ظاهر و باطن ایمان آوردهاید"! آنها در پاسخ میگویند:" ما خوب نقش بازی میکنیم تا مثل دوستانمان لو نرویم" و میگویند:
{إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُون}اما شیاطین زیرک در برابر مؤمنانی که درعلوم دینی سابقهای ندارند طوری دروغ میگویند و افترا میزنند که نمیتوان به آنان شک کرد؛ برای مثال از قول نبی صلى الله عليه وسلم میگویند:
[أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا ألا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله].
[ به من امر شده با مردم بجنگم تا شهادت بدهند لا اله الا الله و محمد رسول الله و نماز گذارده و زکات بدهند؛ اگر چنین کردند خون و اموالشان بجز به حق اسلام از من در امان است و حسابشان باخداست] پایان
اما برخی از مؤمنان بدون این که فکر کنند این سخنان را میپذیرند چون به انها شک ندارند؛ همین طور سخنانی را میاورند که خردمندان به آن شک نکنند؛ انگار که سخن صواب میگویند در حالی مکر بزرگی بر ضد اسلام و مسلمین در آن پنهان شده است. مثل همین حدیث که از شیاطین است و هدف آن این است که مردم در یک صف واحد در برابر اسلام و مسلمین قرا گیرند تا شوکت آنها را درهم شکنند چون تصور میکنند اگر بگذارند مسلمانان در زمین قدرت به دست گیرند؛ با آنها خواهند جنگید تا با زور وادارشان کنند به دین اسلام درآیند و این بر خلاف فتوای خداوند در آیات محکم کتابش است:
{ لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٥٦﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
چون خداوند فرمان جنگ با مردم را نمیدهد مگر برای امر به معروف و نهی از منکر در جهت پایان دادن ظلم انسان به برادر انسانش؛ نه برای اجبار مردم برای ایمان آوردن... امر ایمان مربوط به خداوند الرحمن است و رسولان خدا و مهدی منتظر وظیفه دارند به مردم خبر برسانند و حساب مردم با خداوند است؛ تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ} صدق الله العظيم [النحل:۳۵].
به محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هم فرمان داده شد که ازهمان قاعده دعوت انبیاء و رسولان پیروی کند. خداوند تعالی میفرماید:
{ فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا ۖ وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿٢٠﴾} صدق الله العظیم[آل عمران].چطور ممکن است رسول الله فرمان خداوند در آیات محکم کتابش را زیر پا بگذارد؟ میگویند رسول الله صلى الله عليه وسلم فرموده است:
و خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ ﴿٤٠﴾ } صدق الله العظيم [الرعد].
[أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا ألا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله].
[ به من امر شده با مردم بجنگم تا شهادت بدهند لا اله الا الله و محمد رسول الله و نماز گذارده و زکات بدهند؛ اگر چنین کردند خون و اموالشان بجز به حق اسلام از من در امان است و حسابشان باخداست] پایان
حتی علمای زیرک مسلمین در صحت این حدیث شک نکردند همچنان که البخاری و مسلم در صحت آن شک نکردند که علت آن هم کوتاه نظری آنها در فهم علمی قرآن عظیم بوده است.
و همین طور احادیث مربوط به قبر و عذاب قبر؛ کسی درمورد انها شک نکرده چون در ظاهر امر قصد ترساندن کسانی را دارد که در برابر خداوند عصیان میکنند؛ ولی شیاطین زیرکی که رازشان فاش نشده است؛ برای این افترا حکمت خبیثانهای دارند چون میدانند مردم برای این که از حقیقت این عقیده مسلمانان آگاه شوند؛ قبر کسانی را که نسبت به دین مسلمانان کافرند میشکافند تا ببینند ایا حفرهای از آتش در آن است و یا در قبر مسلمانان باغی از باغهای بهشت خدا را مییابند؟و وقتی اثری از بهشت و آتش در قبر پیدا نکردند؛ نسبت به دین مسلمانان و تمام اعتقاداتشان کافر میشوند. ببینید گروهی از شیاطین زیرک انس چگونه در برابر دین خدا مکر میکنند. اما امازیقی از شیاطین بشر احمق است و تلاش میکند زیرکی به خرج دهد و با حق مجادله کند وبا استفاده از حق؛ حق را سرکوب کند. شاید یکی از انصار بخواهد بگوید: "چطور؟" پس میگوییم: آیا نمیبینید با فرموده خداوند تعالی با من مجادله میکند:
{إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿١٣﴾ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [الطارق]
و سپس میگوید:" چگونه خداوند به نبی الله موسی هزل گفته و میگوید با اولیای خدا مدارا کند؟". پس امام مهدی ناصر محمد یمانی میگوید: امازیقی هزل یعنی چه؟ و جواب امازیقی معلوم است؛ خواهد گفت:" هزل یعنی دروغ" پس ما میگوییم: آیا دیدی که خداوند به نبی خود موسی دروغ گفته باشد؟ سبحانه وتعالى علواً كبيراً!آیا حق آشکار نشد و آنها از اولیا خدا نشدند که در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگری نمیترسند و در برابر سلطانی ستمگر اعلان نکردند که از حق آمده از نزد پروردگارشان پیروی کرده میکنند و او نمیتواند آنها را از دینشان برگرداند؟ چگونه با آن که حق در برابر موسى عليه الصلاة والسلام آشکار شد؛ تو منکرآن هستی؟ آن چه که خدا به او وحی نمود حق است نه هزل؛ و برای نبی الله موسی روشن شد آنها به حق اولیای خدا هستند وایمان آورده و پیرو حق شدهاند. اما آن چه که تو را به دام انداخت سخن ما در مورد مزاح خداوند با نبی الله موسی بود.پس امازیقی گفت:" حالا فرصت پیش آمده تا ارتداد خود از بیعت با او را اعلان کرده و در برابر ناصر محمد یمانی حجت اقامه کنم". پس ما میگوییم: این دامی بود که امام مهدی عامدانه برای کشف گروهی دیگر پهن کرده بود تا کسانی که از وجود دام بیخبرند جرأت کنند برای گفتگو قدم پیش بگذارند؛ آنها هم فکر میکنند حجتی در برابر ناصر محمد یمانی پیدا کردهاند؛ و مهم این است که ما با این سخن توانستیم یکی از شیاطین بشر نجس را که میان انصار پنهان شده بود؛ پیدا کنیم(مترجم: منظور نجاست روحی و شرک است )
و سپس میگوییم: ای امازیقی؛ فتوای امام مهدی درباره مزاح کردن خداوند، حق است؛ ولی مزاح خدا به حق است و خداوند سبحان و تعالی دروغ نمیگوید؛ و من میبینم با نبيّ الله موسى عليه الصلاة والسلام مزاح میکند. پس در این باره برایت مثالی میزنم؛ اگر نبيّ الله موسى عليه الصلاة والسلام میخواست بعد از رسیدن به وادی مقدس طوی و قبل از دادن هرگونه خبری با برادرش هارون شوخی کند؛ وقتی برادرش را میدید و او را محکم در آغوش میکشید و سپس هارون از برادرش میخواست اتفاقاتی که بعد ازخروج از شهر( با حالت ترس) تا بازگشتش را برایش تعریف کند . نبی الله موسی قصه را برایش تعریف میکرد تا این که به موضوع وادی "طوی" میرسید و این که او زنش میخواستند چیزی درست کنند اما آتش نداشتند واحساس کرد در سمت راست "طور" آتشی میبیند و به آنجا رفت تا شعلهای از آن را بیاورد تا بتوانند با آتش خود را گرم کنند. سپس نبی الله موسی داستانش را کامل نکرد تا با برادرش هارون شوخی کند- شوخی که راست بود-. پس عصایش را به سمت برادرش میانداخت که تبدیل به ماری آشکار میشد که با گردن کلفتش روی دمش ایستاده است. تصور کنید چه صحنه مضحکی برای برادرش هارون پیش میآمد؛ حتما از ترس آن مار حقیقی( ثعبان مبین) پا به فرار گذاشته و به جایی دور میگریخت و حتماً نبی الله موسی از چیزی که برای برادرش هارون اتفاق افتاده بود میخندید چون به او نگفته بود عصا به ماری واقعی تبدیل خواهد شد تا برادرش غافلگیر شده و فرار کند و او از کار برادرش بخندد؛ همانطور که خداوند از این اتفاق که قبلا برای موسی رخ داده بود خندید؛ چون خداوند به نبی خود موسی نگفته بود عصا را به ماری واقعی و اشکار تبدیل خواهد کرد و خداوند میخواست با نبی خود مزاح کند که این مزاح حق بودـ دروغ نبودـ. خداوند تعالی میفرماید:
{طه ﴿١﴾مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَىٰ ﴿٢﴾ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَىٰ ﴿٣﴾ تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿٤﴾ الرَّحْمَـٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ ﴿٥﴾ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَىٰ ﴿٦﴾ وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿٧﴾ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ﴿٨﴾ وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىٰ ﴿٩﴾ إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿١٠﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَىٰ ﴿١١﴾ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿١٢﴾ وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَىٰ ﴿١٣﴾ إِنَّنِي أَنَا اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿١٤﴾ إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ ﴿١٥﴾ فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَن لَّا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَىٰ ﴿١٦﴾ وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَىٰ ﴿١٧﴾ قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ ﴿١٨﴾ قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَىٰ ﴿١٩﴾ فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَىٰ ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [طه].
امازیقی ببین خداوند چگونه به نبی خود نگفت که عصا را به ماری آشکار تبدیل خواهد کرد؛ چون خداوند میخواست به حق با موسی مزاح کند؛ چون حتماً وقتی میدید عصا تبدیل به مار شد؛ پشت کرده و رو به فرار میگذارد؛ و ببینیم چه اتفاقی برای نبی الله موسی افتاد. خداوند تعالی میفرماید:
{وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ}[النمل:۱۰]،
آیا میدانید مقصود خداوند از این فرموده چیست:
{وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ}
یعنی او پشت کرد و گریخت و جرأت نکرد برگردد و کفشش را بردارد؛ چون خداوند قبل از این که عصایش را بیندازد، به او امر نموده بود کفشش را درآورد و مهم این که نبی الله موسی با پایبرهنه گریخت. اینجا تنها جایی است که خداوند در کتاب میخندد؛ با این که برای بندگانی که به خود ظلم کردهاند به شدت حزین است. بعد از آن که خنده خداوند از اتفاقی که برای نبی الله موسی رخ داده بود؛ تمام شد؛ او را ندا داده و فرمود:
{يَا مُوسَى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ} [النمل:۱۰]
تا این که نبی الله موسی ترسان بازگشت و هنوز قلبش از ترس میلرزیدد ودر حالی که میترسید مار به او حمله کند در کنار مار ایستاد و سپس خداوند تعالی او را ندا داد و فرمود:
{قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَىٰ ﴿٢١﴾ وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىٰ ﴿٢٢﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿٢٣﴾ اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ ﴿٢٤﴾} صدق الله العظيم [طه].اما خداوند درمورد نشانه و آیتی که در دستش خواهد گذاشت-قبل از وقوع آن- خبر داد و خداوند تعالی میفرماید:
{وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىٰ ﴿٢٢﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [طه].
ای امازیقی به خدا قسم تو میدانی که من میدانم تو از شیاطین بشر و سرسختترین دشمنان مهدی منتظری؛ ای امازیقی؛ تو بیانات را تکرار میکنی و از قوانین میز گفتگو تخلف میورزی و هدفت این است که ما ورود تو به پایگاه را ممنوع کنیم و سپس تو به کسانی که تعقل نمیکنند بگویی:" آیا نمیبینید مانع ورود من میشوند؛ چون میترسند امازیقی ناصر محمد یمانی را سرجای خودش بنشاند"و کسانی که اهل تدبر نیستند، حرف تو را باور خواهند کرد. پس میگوییم: بله ما مجبور خواهیم شد مانع ورود توشویم ولی بعد از آن که در تمامی موارد در برابرت حجت آوردیم و به سراغ گفتگو حول یکی از مواردی میرویم که تو بیان ما را در آن باره انکار کردهای و ما از این که به گفتگو ادامه دهی؛ متشکریم چون کیفیت و چگونگی مکر شیاطین بشر که تظاهر میکنند مؤمن هستند و کفر خود را پنهان میکنند؛ برای انصار روشن میشود.و خطرتاکترین آنها افراد زیرکی هستند که مانند شیاطین زیرک در عصر رسول الله؛ رازشان فاش نشد و هیچ کس آنها را نشناخت نه جدم محمد رسول الله و نه صحابه برگزیدهاش چون آنها در بازی کردن نقش منافقانه خود موفق بودند و ماهرانه عمل میکردند تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ} صدق الله العظيم [التوبة:۱۰۱].آنها آن قدر خوب نقش بازی میکردند که شیاطین جن به آنها شک کرده و گمان میکردند همراهشان نیستند. و خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾ }صدق الله العظيم [البقرة].
بیتردید امام مهدی از آنان زیرکتر است وفراست بیشتری دارد و به اذن خداوند سمیع العلیم از جایی با آنان مکر میکنیم که فکرش را هم نمیکنند...
وسلام على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
عدو شياطين البشر وأوليائِهم؛ المهديّ المنتظَر الإمام ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة 45619 من موضوع ردود الإمام المهديّ على مسلم أمازيغي..
- 5 -
الإمام ناصر محمد اليماني
16 - 02 - 1433هـ
10 - 01 - 2012 مـ
05:95 صباحاً
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان ]
https://mahdialumma.net/showthread.php?p=31687
ــــــــــــــــــــ
خطوات المنافقين في إضلال المؤمنين ..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمد رسول الله وآله الأطهار، وكافة أنصار الله إلى اليوم الآخر، أمّا بعد..
ويا أحبتي الأنصار إنّ أمازيقي قد اتّخذ نفس طريقة المنافقين في زمن بعث محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، فماذا كانوا يفعلون؟ ومن ثم نقول إنها نفس الخطوات التي اتبعهم فيها أمازيقي، فأولاً سوف ننظر إلى الخطوة الأولى لطريقة مكر المنافقين ونقول: أولًا جاءوا إلى عند محمد رسول الله فأعلنوا إسلامهم وبيعتهم لمحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم واتخذوا أيمانهم جُنَّة وللتمويه، فأظهروا الإيمان وأبطنوا الكفر والمكر للصدِّ عن اتِّباع الذكِّر. وإلى برهان خطوتهم الأولى في محكم الكتاب قال الله تعالى: {إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّـهِ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿١﴾ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٢﴾} صدق الله العظيم [المنافقون].
وهي ذات الخطوة التي اتّبعها أمازيقي كون خطوة أمازيقي الأولى هي البيعة والتصديق ومن ثمّ الافتراء، وتجدونه كان يدسُّ في بيانه قولاً غير الذي يقوله الإمام المهديّ كون أمازيقي اتَّبع ذات خطوات المنافقين.
ومن ثمّ نأتي لخطوة المنافقين الثانية، فبعد أن آمنوا وبايعوا وقالوا طاعةٌ لله ورسوله؛ وإليكم خطوتهم الثانية. وقال الله تعالى: {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّـهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾} صدق الله العظيم [النساء].
ولكنه بدأ ينكشف أمر افترائهم إذ أنّهم يقولون غير الذي يقوله النبي، بمعنى أنّهم يفترون كلماتٍ تؤدي إلى الشرك بالله والكفر به، وكذلك حين يجدون النبيّ يدعو للإنفاق في سبيل الله استجابةً لأمر الله ومن ثمّ يخالفون أمر الله ورسوله ويأمرون الناس بالبخل حتى إذا بلغ النبيّ قولهم ومن ثمّ يرسل إليهم النبيّ فيسألهم فيحلفون له ما قالوا ذلك. وقال الله تعالى: {يَحْلِفُونَ بِاللَّـهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا ۚ وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ ۚ فَإِن يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ ۖ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّـهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ﴿٧٤﴾} صدق الله العظيم [التوبة].
حتى إذا بدأ ينكشف أمر بعضهم ومن ثمّ عمدوا إلى طريقةٍ أخرى وهي أن يعلنوا كفرهم ويرتدوا عن بيعتهم بحجّة أنهم وجدوا النبيّ على ضلالٍ. وقال الله تعالى: {وَقَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].
وهذه طريقة الأغبياء من المنافقين الذي اتّبعها أمازيقي ولم تنجح خطته ونفد صبره وضاق صدره، ونقتبس من بيانه ما يلي:ونقول نعم لم تجد جدوى من نجاح تلك الطريقة فسرعان ما كشفناك ومن ثمّ عمدت إلى طريقة أخرى للصدّ.
ولكن أمازيقي من المنافقين الأغبياء اتّبع خطوات طائفةٍ من المنافقين الذين تمّ كشفهم والحذر من تصديقهم والأخذ عنهم، وهذه الطائفة التي اتّبعها أمازيقي هي طائفةٌ من المنافقين الأغبياء كونهم لم يُجيدوا التمثيل ويفضحوا أنفسهم بكلمات شركٍ وكفرٍ واضحٍ وبطريقةٍ مباشرة، ولذلك انفضح أمرهم، وطائفة من المنافقين الأغبياء ليس أمرهم خطير كونهم لا يجيدون التمثيل ويفضحون أنفسهم بكلمات تخرج من أفواههم، وتَبْدوا العداوة للمؤمنين من خلال كلمة تخرج من أفواههم. وقال الله تعالى: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ۖ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿١١٨﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].
وهؤلاء ليسوا إلا جزءاً من المنافقين الذين يتمّ كشفهم ومكرُهم واضحٌ وجلي ولذلك لم يتبعهم أحد، ولكن الأخطر هم المنافقون الأذكياء الذي شكّت فيهم شياطينُ الجنّ أن يكونوا مؤمنين حقاً وهم ليسوا كذلك ولكنهم يجيدون التمثيل 100%، فإذا لقوا المؤمنين الأذكياء فهم يحرصون أن لا ينطقوا إلا بالحقّ حتى لا يُكتشف أمرهم. وقال الله تعالى: {وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
وهل تعلمون لماذا قال شياطين الإنس لشياطين الجنّ {إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}؟ وذلك لأن شياطين الجنّ كانوا أصلاً بأجسادهم على شكل مسوس شيطانيّة وشاهدوا دقة تمثيلهم أمام المؤمنين الأذكياء ويسمعونهم ينطقون بالحقّ أمام المؤمنين حتى شكَّ شياطين الجنّ في أمر شياطين الإنس أن يكونوا حقاً مؤمنين ومُتَّبعين، حتى إذا خلوا إلى شياطينهم لوحدهم فيقولون لهم: "وكأنكم اتّبعتم باطن الأمر وظاهره!" ومن ثمّ يردون عليهم ويقولون: "إنما نجيد التمثيل حتى لا يكتشف أمرنا مثل أصحابنا"، وقالوا: {إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}. ولكن الشياطين الأذكياء إذا لقوا المؤمنين الذين ليس لديهم خلفية عن علوم الدين فيتكلمون أمامهم بقول الافتراء الذي لا يمكن أن يشكوا فيه، كمثل قولهم عن النّبيّ أنه قال صلى الله عليه وسلم:انتهى.
ولكن من المؤمنين من يأخذ عنهم من غير تفكّرٍ كونهم ليسوا من المشكوك فيهم وكذلك يأتون بقول لا يكاد يَشكُّ فيه أولو الألباب وكأنه ينطق بالقول الصواب ولكنه مكر كبير بالإسلام والمسلمين، كمثل هذا الحديث فهو من الشياطين، وذلك حتى يجعلوا الناس صفاً واحداً ضدّ الإسلام والمسلمين لكسر شوكتهم، كونهم إذا تركوهم يتمكنون في الأرض سوف يقاتلونهم حتى يدخلوهم في دينهم كرهاً وذلك حتى يخالفوا فتوى الله في محكم كتابه: {لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٥٦﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
كون الله لم يأذن بقتال الناس إلا للأمر بالمعروف والنهي عن المنكر لرفع ظلم الإنسان عن أخيه الإنسان وليس لإكراه الناس على الإيمان، أما ما يخصّ الرحمن فإنما على الرسل والمهديّ المنتظَر البلاغ وعلى الله الحساب، تصديقاً لقول الله تعالى:
{فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ} صدق الله العظيم [النحل:35].
وكذلك محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أمره أن يتّبع نفس الناموس لدعوة الأنبياء والمرسلين، وقال الله تعالى: {فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّـهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا ۖ وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّـهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿٢٠﴾} [آل عمران].
وقال الله تعالى: {وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ ﴿٤٠﴾} صدق الله العظيم [الرعد].
فكيف ينسف الرسول أمر الله في محكم كتابه فيقولون: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:انتهى..
فالأذكياء من علماء المسلمين لم يشكّوا فيه، ومثلهم كمثل البخاري ومسلم لم يشكّوا في صحة هذا الحديث نظراً لقصور نظرتهم العلمية في القرآن العظيم.
وكذلك أحاديث القبر وعذابه لم يشكّوا في أمرها كون ظاهرها ترهيب لمن يعصي الله، ولكن الشياطين الأذكياء الذين لم يُكْتَشَف أمرهم لهم حكمةٌ خبيثةٌ من ذلك الافتراء كونهم يعلمون أنّ الناس سرعان ما يكتشفون حقيقة هذه العقيدة لدى المسلمين ومن ثمّ يحفرون قبور الكفار بدين المسلمين هل يجدونه حفرةً من حفر النار أو يجدون قبر مسلمٍ روضةً من رياض الجنة؟ فإذا هم لا يجدون في القبر لا جنةً ولا ناراً، ومن ثم يكفر الناس بدين المسلمين وبكافة معتقداتهم، فانظروا شياطين البشر الأذكياء منهم كيف هي طريقة مكرهم بدين الله.
وأما أمازيقي فهو من شياطين البشر الأغبياء فهو يحاول أن يكون ذكياً ويجادل الحقّ ليدحض به الحقّ، ولربّما يودّ أحد أحبتي الأنصار أن يقول: "وكيف ذلك؟"، ومن ثم نقول: أفلا ترون أنه يجادلني بقول الله تعالى: {إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿١٣﴾ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [الطارق]؟ ومن ثم يقول: "فكيف يقول الله لنبيه موسى الهزلَ بأن يرفق بأولياء الله؟" ومن ثم يردّ عليه الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وأقول: "فما هو الهزل يا أمازيقي؟" ومعلوم جواب الأمازيقي فسوف يقول: الهزل هو الكذب. ومن ثم نقول: وهل وجدت أنّ الله كذب على نبيّه موسى؟ سبحانه وتعالى علواً كبيراً! ألم يحصحص الحقّ فصاروا من أولياء الله الذين لا يخافون في الله لومة لائم وأعلنوا اتباع الحقّ من ربّهم بين يدي سلطان جائر ولم يستطع أن يردهم عن دينهم؟ فكيف تنكر الحقّ بعد أن حصحص بين يدي موسى عليه الصلاة والسلام؟ إنما ما أوحاه الله إليه هو الحقّ وليس بالهزل، فتبين لنبيّ الله موسى أنهم حقاً أولياء الله آمنوا واتّبعوا، ولكن الذي أوقعك في الشباك هو قولنا أنّ الله يمزح مع نبيّ الله موسى، ومن ثم قال أمازيقي: "الآن جاءت الفرصة لكي أعلن الارتداد عن البيعة وأقيم على ناصر محمد اليماني الحجة". ومن ثمّ نقول: ذلك هو الفخ المقصود عمداً من الإمام المهديّ لكي نكشف به قوماً آخرين، ويتجرأ للحوار الذين لا يعلمون فهم كذلك يظنون أن ذلك حجّة على ناصر محمد اليماني، والمهم هو أننا بهذا القول استطعنا أن نكشف به شيطاناً من شياطين البشر كان نجساً بين الأنصار.
ومن ثم نقول يا أمازيقي إن الإمام المهديّ يفتي بالحقّ أنّ الله يمزح ولكن مزحه هو بالحقّ وليس بالكذب سبحانه وتعالى، وأجده يمزح مع نبيّ الله موسى عليه الصلاة والسلام، ولسوف أضرب لك على ذلك مثلاً، فلو أن نبيّ الله موسى عليه الصلاة والسلام أراد ان يمزح مع أخيه هارون من قبل أن يخبره بشيء فبعد وصوله من الوادي المقدس طوى فمن ثم قابل أخيه وتعانقا عناقاً شديداً، ثم طلب هارون من أخيه موسى أن يقصّ له القصة منذ خروجه من المدينة وهو خائف يترقب حتى عودته، ومن ثم أخبر نبيّ الله موسى أخيه بالقصة حتى إذا وصل وادي طوى وأراد أن يصنعا هو وزوجته متاعاً ولكن ليس لديهم نار، ومن ثم شعر بنارٍ بجانب الطور الأيمن فذهب إليها ليحضر منها جذوةً لعلهم يصطلون، ومن ثم توقف نبيّ الله موسى عن إكمال القصة وأراد أن يمزح مع أخيه هارون بالحقّ، ومن ثم ألقى بين يدي هارون بالعصا فإذا هي ثعبانٌ مبينٌ قد ارتكز على ذيله منتفخاً عنقه، فتصور المشهد المضحك الذي سوف يحدث لأخيه هارون فحتماً سيولي هارباً بعيداً من الثعبان المبين، وحتماً سوف يضحك نبيّ الله موسى من الموقف الذي حدث لأخيه هارون كونه لم يخبره أنّ العصا سوف تتحول إلى ثعبان مبين لكي تحدث المفاجأة لدى أخيه فيولّي هارباً فيضحك من أخيه هارون كما ضحك الله من الموقف الذي حدث لموسى من قبل، كون الله لم يخبر نبيّه موسى أنّه سوف يجعل العصا تتحول إلى ثعبان مبين، ويريد الله أن يمزح مع نبيه بالحقّ. فقال الله تعالى: {طه ﴿١﴾ مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَىٰ ﴿٢﴾ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَىٰ ﴿٣﴾ تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿٤﴾ الرَّحْمَـٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ ﴿٥﴾ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَىٰ ﴿٦﴾ وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿٧﴾ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ﴿٨﴾ وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىٰ ﴿٩﴾ إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿١٠﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَىٰ ﴿١١﴾ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿١٢﴾ وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَىٰ ﴿١٣﴾ إِنَّنِي أَنَا اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿١٤﴾ إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ ﴿١٥﴾ فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَن لَّا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَىٰ ﴿١٦﴾ وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَىٰ ﴿١٧﴾ قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ ﴿١٨﴾ قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَىٰ ﴿١٩﴾ فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَىٰ ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [طه].
فانظر يا أمازيقي كيف أنّ الله لم يخبر نبيّه أنّه سوف يجعل العصا تتحول إلى ثعبانٍ مبينٍ، وذلك كون الله يريد أن يمزح مع نبيه موسى بالحقّ، كونه حتما حين يتفاجأ أنّها تحولت إلى ثعبان سوف يولّي هارباً وننظر ماذا حدث لنبيّ الله موسى. وقال الله تعالى: {وَأَلْقِ عَصَاكَ ۚ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ} [النمل:10]، فهل تعلمون ما يقصد الله تعالى بقوله: {وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ}؟ بمعنى أنّه ولى مدبراً ولم يجرؤ أن يرجع ليأخذ حذاءه كون الله أمره أن يخلع نعليه من قبل أن يلقي عصاه، والمهم أن نبيّ الله موسى ولّى هارباً حافي القدمين، وهذا هو الموقف الوحيد الذي أضحك الله في الكتاب برغم حزنه الشديد على عباده الذين ظلموا أنفسهم، وبعد أن انتهى الله من الضحك من الموقف الذي حدث لنبيّ الله موسى ومن ثم ناداه فقال: {يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ} [النمل:10]، حتى إذا رجع نبيّ الله موسى وهو لا يزال خائفاً وقلبه يرجف من الفزع، فوقف بجانب الثعبان وهو يخشى أن ينقضّ عليه، ومن ثم ناداه الله فقال الله تعالى: {قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَىٰ ﴿٢١﴾ وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىٰ ﴿٢٢﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿٢٣﴾ اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ ﴿٢٤﴾} صدق الله العظيم [طه].
فأما الآية التي سوف يجعلها الله في يده فقد أخبره الله بها من قبل الحدث، فقال الله تعالى: {وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىٰ ﴿٢٢﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [طه].
ويا أمازيقي، وتالله إنّك لتعلم أنّني أعلم أنّك شيطان من شياطين البشر من ألدّ أعداء المهديّ المنتظَر، ويا أمازيقي إنّك تكرر البيانات وتخالف قانون طاولة الحوار وهدفك لكي نقوم بحجبك عن الموقع، ومن ثم تقول للذين لا يعقلون: "أفلا ترون أنّهم حجبوني كونهم يخشون أنّ أمازيقي سوف يوقف ناصر محمد اليماني عند حده"، ثم يتّبعك الذين لا يعقلون. ومن ثم نقول: ونعم فنحن قد نضطر إلى حجبك ولكن بعد أن نقيم عليك الحجّة في جميع النقاط، فلينتقل الحوار إلى إحدى النقاط التي تنكرها علينا، وتفضل للحوار مشكوراً حتى يتبيّن للأنصار عن كيفية مكر شياطين البشر الذين يظهرون الإيمان ويبطنون الكفر، والأخطر فيهم الأذكياء الذي لم يُكتشف أمرهم كمثل الشياطين الأذكياء في عصر النبيّ فلم يكتشف أمرهم أحدٌ لا جدّي محمد رسول الله ولا صحابتُه الأخيار كونهم ناجحين بالتمثيل في النفاق ومردوا عليه. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ} صدق الله العظيم [التوبة:101].
أولئك يجيدون التمثيل لدرجة أنّ شياطين الجنّ شكّوا في أمرهم بأنهم ليسوا معهم. وقال الله تعالى: {وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
ألا وإن الإمام المهديّ لهو أشدّ منهم ذكاءً وفطنةً فأَمكرُ بهم من حيث لا يعلمون بإذن الله السميع العليم.
وسلام على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين ..
عدو شياطين البشر وأوليائِهم؛ المهديّ المنتظَر الإمام ناصر محمد اليماني .
______________
تدابیر و نقشههای منافقان برای گمراه کردن مؤمنین..
اقتباس المشاركة 241640 من موضوع پاسخهای امام مهدی به مسلم امازیغی
اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..